جنگ، نظامی و غیرنظامی نمی‌شناسد!

از دست‌دادنتان هزینه زیادی بود برای شنیدنِ صدایِ واحدِ «مرگ بر اسرائیل» از همه‌ی ملت ایران. حالا خیلی خوب فهمیده‌ایم که جنگ، نظامی و غیرنظامی نمی‌شناسد. فهمیدیم سردارِمان را که می‌زنند هیچ... نخبه را هم می‌زنند، استاد دانشگاهمان را هم می‌زنند، طفلِ معصوممان را هم می‌زنند.
کد خبر: ۷۵۵۶۷۲
تاریخ انتشار: ۲۹ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۱:۰۵ - 19June 2025

گروه استان‌های دفاع‌‌پرس_«آرزو صادقی» دفتر ادبیات پایداری حوزه هنری استان مازندران؛ با کلی تلاش و مرارت و پشتکار خودت را رسانده‌ای به این روزها. این را از رزومه‌ات فهمیده‌ام که هر چه می‌خوانمش تمامی ندارد. نمی‌دانم از اختراعات خلاقانه‌ات بگویم یا ربات‌های جور و واجوری که ساختی؟ از تخصصت در حوزه هوشِ‌مصنوعی بگویم یا تخصصت در حوزه برنامه‌نویسی؟ از دوره‌ها و کلاس‌هایی که برگزار می‌کردی بگویم یا همایش‌هایی که ویدیوهایش را در پیجت بارگذاری کردی...؟

جنگ، نظامی و غیرنظامی نمی‌شناسد!

آقای دکتر «مجیدِ تجن‌جاریِ» عزیز، چه دیر شناختمت مَرد... اگر زودتر پیجت را دیده بودم بعید نبود که در کلاس‌های هوش مصنوعی‌ات ثبت‌نام کنم. انقدر که متخصص بودن از سَر و روی خودت، کلاس‌هایت و پیجت می‌بارد.

دو روز پیش هم که در به در دنبالت می‌گشتم، در بین سرچ‌های گوگل‌ام فهمیدم، رئیس کمیسیون هوش‌مصنوعیِ خانه صَمت جوانان ایران هستی و برنامه‌های مفصلی برای رشد جوانان نخبه در این حوزه داری.

هر چه می‌خوانمت تمام نمی‌شوی. خط‌به‌خط ذوق‌زده‌تر می‌شوم از داشتن همچون شمایی که یکهو واقعیت مثل سیلی محکمی، نبودنت را یادآوری می‌کند و من را در بُهت نداشتنت فرو می‌برد. حالا دو روزی می‌شود که آن همه شور و امید و تلاش دیگر کم‌سو شده است.

جمعه بود که بعد از شوکِ شنیدن خبر حمله اسرائیل و شهادتِ سردارانِ سپاه و دانشمندانمان، لیست دیگری از شهدا آمد. همانجا بود که اسمت به چشمم آمد و فهمیدم اصالتت برمی‌گردد به تجن جارِ آمل.

چقدر بغل گوشمان خوانده بودند که اسرائیل طرفِ مردم ایران است. می‌گفتند جنگ فقط مال نظامی‌هاست و حالا شمای غیرنظامی را در اولین روز حمله‌شان به خاکمان از ما گرفته‌اند.

از دست‌دادنتان هزینه زیادی بود برای شنیدنِ صدایِ واحدِ «مرگ بر اسرائیل» از همه‌ی ملت ایران. حالا خیلی خوب فهمیده‌ایم که جنگ، نظامی و غیرنظامی نمی‌شناسد. فهمیدیم سردارِمان را که می‌زنند هیچ... نخبه را هم می‌زنند، استاد دانشگاهمان را هم می‌زنند، طفلِ معصوممان را هم می‌زنند.

سه سالِ پیش از آن‌ورِ دنیا چمدان بستی تا برگردی برای خدمت به میهن‌ات. در همین چند روز شنیده‌ام کاری کرده بودی تا آموزشِ برنامه‌نویسی تا دل روستا‌ها و محله‌های کم‌برخوردارهم برود. اصلا آمده بودی تا بذرِامید بپاشی در دلِ میهن.

شما یک نفر نبودی. این را وقتی فهمیدم که در سایت موسسه‌ات، آیولرن، خواندم که تا به حال بیشتر از صدهزار نفر را در سرتاسر جهان، مستقیم و غیرمستقیم آموزش داده‌ای. فهمیدم آرام و بی سروصدا در حالِ نسل‌سازی بودی و طوری خودت را در همه‌ی شاگردانت تکثیر کرده‌ای تا هیچ‌وقت همه‌ات را از دست ندهیم.

مثل روز برایم روشن است، عَلَمی که در کشورمان بلند کرده‌ای قرار است دست‌به‌دست بین شاگردانت بگردد و زمین نماند و نورِ دانش‌ات پُرسوتر از همیشه به میهن‌مان بتابد.

انتهای پیام/

 

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار