به گزارش گروه بین المللی دفاع پرس، «زلمی خلیلزاد» سفیر سابق آمریکا در افغانستان، عراق و سازمان ملل با ارسال یادداشتی به مجله «فارین پالیسی» نوشت: از زمانی که پست سفیر افغانستان را ترک کردم، بسیار فکر کردهام که چرا وضعیت افغانستان بشدت در سالهای پس از آن وخیمتر شد.
بر این باورم که مهمترین شکست ما امتناع از روبرو شدن با بازی دوگانه پاکستان بود. حتی حملات گسترده پهپادی در غرب پاکستان تحت دستور دولت اوباما برای هدف قرار دادن طالبان، شبکه حقانی و حزب اسلامی با شکست مواجه شده بود.
همچنین آمریکا سیگنال داد که راهحل نظامی چاره پایان دادن به جنگ نیست. پنتاگون بیانیههای بیاحتیاط عمومی را در مورد کاهش نیروهای نظامی این کشور در افغانستان منتشر کرد. از یک نظر قدرت نظامی آمریکا به یک تیپ واحد در حالی کاهش یافت که تهدیدات شبهنظامیان در حال افزایش بود. متعهد نبودن آشکار آمریکا چراغ سبزی به پاکستان بود تا حملات طالبان و شبهنظامیان دیگر را از اواخر سال 2005 تا اوایل سال 2006 میلادی افزایش دهد.
هنگامی که نیروهای ناتو تحت ماموریت ایساف کنترل ائتلاف را بدست گرفتند، افغانها در مورد تعهد آمریکا شک کردند. ماموریت ایساف با ساختار فرماندهی پیچیده شامل چندین فرماندهی نظامی و کشور عملیاتی تحت آرایههای سردرگم «هشدارهای ملی»-«تعهد ملی» ظرفیت نیروهای بینالمللی برای پیروی از استراتژی مبارزه با تروریسم را کاهش داده بود.
اوباما در سال 2009 میلادی اعزام تنها 30 هزار از 40 هزار نیروی اضافی درخواست شده توسط ژنرال «استنلی مک کریستال» و «دیوید پترائوس» را تایید کرد. رئیس جمهور آمریکا این افزایش نیرو را با ضربالاجل دلخواه یک ساله اعلام کرد که اشاره به خروج احتمالی آمریکا میکرد. در نتیجه این نیروها نمیتوانستند در عملیات نظامی طراحی شده با ژنرالها شرکت کنند.
با توجه به اینکه تمایلی به استقرار نیروی گسترده نداشتیم، تصمیم ایجاد ارتش ملی کوچک افغانستان گمراه کننده بود. ارتش ملی افغانستان در سال 2007 میلادی فقط 70هزار نیرو داشت. در اواخر دولت بوش، افزایش نیرو تایید شد اما نیروهای امنیت ملی افغانستان هرگز افزایش نیافت و یا به اندازه کافی توان مقابله با حملات طالبان را نداشت. دولت اوباما تعداد نیروهای افغان را در بررسی سیاست خود افزایش داد اما پیشنهاد ارتش برای ترکیب ارتش و پلیس ملی افغانستان با 400هزار نیرو را رد کرد.
مشکلات ما منجر به اتخاذ سیاستهای واکنشی شد تا اینکه سیاستهای پیشبینی کنندهای را در دستور کار قرار دهیم.
کرزی و رهبران افغان موفق به واکنش به موقع برای گسترش میزان کنترل دولت در مناطق تحت کنترل طالبان نشد. دولت ضعیف در ولایات مناطق حساسی را در اختیار دشمن گذاشت. همچنین دولت، موفق به پرداختن مشکلات حکومتداری دیگر به خصوص فساد و خدماترسانی ضعیف نشد. این مشکلات با رابطه بد آمریکا با کرزی ترکیب شد.
کرزی گفت که مقامات آمریکایی با او به طور صادقانه در مورد مسائل بحث و گفتوگو نمیکند. سرانجام کرزی به سوی تئوریهای توطئه جذب شد. شاید آمریکا میخواست تا تهدید شبهنظامیگری را تداوم ببخشد تا بهانهای برای حضور مداوم نظامی خود در افغانستان ایجاد کند.
روابط افغانستان و آمریکا بدتر شد. با وجودی که روابط کرزی با آمریکا در طول دولت بوش بدتر شده بود، این روابط در دولت اوباما آشکارتر و خصمانهتر شد. آمریکا دیگر با کرزی در زمینههای فساد و جنگسالاری همکاری نمیکرد اما از او انتظار داشت تا اقدام قاطعانه در مقابل این مشکلات اتخاذ کند.
بدون حمایت آمریکا، کرزی بر خلاف میل خود به این نتیجه رسید که ثبات بر حفظ تمام بازیگران نامشخص در زیر یک چادر بستگی دارد و اینکه تحمل فساد قیمت غیر قابل اجتنابی بود که او باید برای همکاری آنها میپرداخت.
شاهد این ادعا این است که چطور «دوستم» در چند سال گذشته موفق بوده است. کرزی در سال 2005 میلادی در مقابل دوستم در حرکتی برای فشار بیشتر بر«جنگسالاران» قرار گرفت. در حقیقت، رئیس جمهور سابق افغانستان تمایل داشت تا جنگسالاران را بیشتر از آمریکا تحت فشار قرار دهد. اما زمانی که کرزی فهمید که واشنگتن علیه او است، نتیجه گرفت که پیروزی او در انتخابات 2009 میلادی بر حمایت جنگسالاران بستگی دارد. در آن سال او از دوستم خواست تا از ترکیه به افغانستان بازگردد.
فکر نمیکنم که برای دولت اوباما واقعبینانه باشد تا از کرزی یا هر رهبر دیگه انتظار داشته باشد تا عمر سیاسی خود را در انتخابات برای مقابله با فساد یا جنگسالاری به خطر بیندازد. کوتهبینی حملات کارمندان دولت اوباما به کرزی دوباره با سرنوشت دوستم تحت ریاست جمهوری غنی نمایش داده شده است. اشرفغنی که شاید منتقدترین فرد دوستم در سال 2005-2002 بود در سال 2013 میلادی از او خواست تا به عنوان معاون سیاسی خدمت کند. دوستم از جنگسالار به حاشیه کشیده شد و نمادی از روزهای بد افغانستان در حال حاضر به عنوان معاون اول ریاست جمهوری کشور ظهور کرده است.
کرزی شکایت خواهد کرد. واشنگتن شکایت وی را نادیده میگیرد. او بیانیههای انتقادی را در مورد حملات شبانه آمریکا و کشتار غیرنظامیان صادر میکند. ما او را محکوم خواهیم کرد. تقاضا خواهیم کرد که او در مقابل فساد مقامات ایستادگی کند. او تقاضاهای ما را نادیده خواهد گرفت.
بر این باورم که اگر آمریکا در سالهای 2002 و 2003 میلادی پاکستان را مجبور به از بین بردن پناهگاههای شبهنظامیان میکرد، موفقیت پایدار یا ابتکاری دیگری مانند آن و برنامهای برای آموزش نیروهای امنیتی افغان بر حسب پیشنهادات «پترائوس» تطبیق میداد، دینامیکهای مثبتی در افغانستان ایجاد میشد.