گروه استانهای دفاعپرس- «غلامرضا بنیاسدی» پیشکسوت دفاع مقدس؛ برخی کلمات یک مفهوم مشخص دارند، اما وقتی با پسوندی جمع شوند نه تنها معنای خود را از دست میدهند که به ضد خود هم تبدیل میشوند. یکیاش همین قصه مظلومِ «حقوق بشر» است در جهان امروز. وقتی هم اضافه شود به واژه نحسِ آمریکا میشود آن چیزی که نباید بشود! آدم کهیر میزند با این ترکیبِ بد ترکیب!
حقوق بشر آمریکایی؟! اسمش را که میشنوی، انگار کسی با گلولهای پیچیده در روبان مخملی به سرت شلیک کرده باشد. نه دردش کم است، نه ظاهرش آرام. این حقوق بشر، نسخهی دستدوز کاخ سفید است، از آنهایی که اول دکمهاش را به زور توی گلو میبندند، بعد یقهاش را با گلوله باز میکنند!
آمریکا دروغ میگوید؛ و دروغ اولش همین است که خودش را قاضی حقوق بشر معرفی میکند. این قاضی، چکمه پوشیده، عینک دودی زده و بجای ترازو، هفت تیر به کمر دارد. دست راستش به سمت خانهی ملتها دراز شده برای نصیحت، و دست چپش در جیب شرکتهای اسلحهسازیاش فرو رفته برای فروش دموکراسی با چاشنی مرگ!
از ایران و جنایتهایی که طی چند دهه بر ما روا داشتند چشم میپوشیم، اما کجای جهان را میخواهید نشان دهیم و پرونده کدام کشور را میخواهید ورق بزنیم تا همه کلمات هر ورقش دروغ بودن آمریکا را ثابت کند؟ افغانستان خوب است؟ بیست سال لشکرکشی، بیست سال بمباران، بیست سال کاشت تریاک و دروغ. آمدند که دختر افغان درس بخواند، اما چه کردند؟ پهپادشان، کلاس درس را با مدرسهی تروریستها اشتباه گرفت، و دخترک، خواندن «بابا آب داد» را ناتمام، به خاک سپرد. آخرش هم، شبانه فرار کردند و مردم را با کابوس طالبان تنها گذاشتند. این است حقوق بشر؟ یا سهمیه روزانه مرگ برای توسعهی دموکراسی غربی؟!
از شرق به غرب بیاییم. این سو عراق است که طعم گسِ حقوق بشر زیر زبانشان نیست، زبان و لب و دندانشان را به هم دوخته است؛ صدام رفت، اما کاخهای ویرانشده بغداد هنوز بوی فسفر سفید میدهد. دموکراسیشان شد «کامیون زرهی» که از روی غیرنظامی رد شد و گفت: «اشتباه تکنیکی بود!» زندان ابوغریب سند شرف حقوق بشر آمریکایی است؛ شرفی که طناب شد برای آویختن زندانیان بیگناه، برای خندهی یک سرباز. عراق امروز میگوید که استخوانهایش را شکستند و نفتش را بردند به نام حقوق بشرِ آمریکایی!
نمیشود از حقوق بشر آمریکایی گفت و قصه پر غصه غزه را نخواند؛ در غزه، کودک که کشته میشود، آمریکا فقط نگران است نکند «حق دفاع مشروع» اسرائیل خدشهدار شود! حقوق بشر آمریکایی یعنی نگران سلامتی قاتل بودن، نه مظلوم. یعنی اشک تمساح در نیویورک، و بمب هدایتشونده در رفح. این حقوق بشر، اگر زبان داشت، لابد دستور محاصره نوزادان در انکوباتور را هم صادر میکرد. حتی یک قدم به پیش برمیداشت و مثل فرعون، جنینها را «رحِم کُش» میکرد.
فقط هم قصه خاورمیانه بلازده نیست. در قلبِ آمریکا، سیاهپوست هنوز اگر بخواهد زنده بماند، باید بیصدا راه برود، آرام نفس بکشد، و دعا کند پلیس حوصله تیراندازی نداشته باشد. بچهی مکزیکی را در قفس نگه میدارند، بعد برایش مراسم روز شکرگزاری برگزار میکنند! این تمدن نیست؛ این کمدی سیاه است با بوی خون. واقعیتِ اینگونه «حقوق بشر» این است که نه به حقوق اعتقاد دارد، نه به بشر. یک ابزار است، آچار فرانسهای برای باز کردن درب هر کشوری که نفت دارد، گاز دارد، یا فقط «نه» گفته است.
هر جا که مقاومت هست، حقوق بشر آمریکایی شلیک میکند. هر جا که تسلیم نیست، دموکراسی را با چتر ناتو میفرستد پایین، و با تابوت برمیگرداند بالا. ما متنفریم از این حقوق. ما انسانیم، نه آزمایشگاه سیاست خارجی ایالات متحده. اگر این حقوق بشر است، ما همان بیحقوقی خودمان را بیشتر دوست داریم؛ چون حداقل دروغ نمیگوید!
انتهای پیام/