گروه استانهای دفاعپرس عصمت دهقانی؛ میخواهم از رازهای سر به مُهر شهادت چیزی بنویسم، اما شرمنده از اینم که هنوز خود، گرفتار واژهها و اسیر حجابهای تیره و تار دنیوی هستم. پس چگونه از رازهای سرخ شهادت مظلومانۀ تو سخن بگویم؟!
به راستی دلم به حال خودمان میسوزد که عمریست از شهید و شهادت خواندهایم و نوشتهایم، اما هنوز در پیدایی سمت و سوی قبلهمان ماندهایم.
اکنون سیاهی شب چادرش را بر پهنای آسمان گشوده است چشمهایم را میبندم تا شاید تصویری از اخلاص و سادگی تو تمام ذهن مرا پُر کند. درست گفتهاند؛ آسمان شهادت آسمان بیتعلقی است و افلاکیان آنانند که بیتعلق باشند.
فرشتۀ عزیزم! شاید امشب باز جای تو در میان ما خالی باشد، اما شک ندارم فرشتههای بهشتی امروز به استقبالت آمدند. به حال تو غبطه میخورم که همگان به صداقت و اخلاص بیپایانت گواهی میدهند.
نمیدانم کدام دلیل در دلت شعله کشید که اینگونه دامان نیاز به سمت خدا گشودی و با قلمت روایتگر فرهنگ ایثار و شهادت شدی.
تنها به سرافرازی اسلام فکر میکردی و در این راه قلم میزدی، این همان مسیری بود که تو آن را آگاهانه و از روی شوق و معرفت انتخاب کردی.
امشب دلم بهانه خاک مزارت را گرفته است و اشکهایم بیمحابا سر به سجده دل میگذارند. هزاران بار هم اگر خاکت را در آغوش بگیرم، دلتنگیام تسکین نمییابد.
همکار عزیزم! فرشتۀ خوبیها، رفتی و نگاه خاطرهها از لبخندهای زیبایت سرشار است و تا ابد بوی مهربانیات در کنار گلدانها باقیست. منزل نو مبارک!
انتهای پیام/