مقتل حضرت قاسم ابن‌الحسن (ع) به روایت امام خامنه‌ای

بیانات امام خامنه‌ای در جایگاه یک تاریخ شناس برجسته در موضوع واقعه عاشورا مرجع موثقی برای مدیحه سرایان محسوب می‌شود؛ چراکه معظم‌له همواره بر خوانش صحیح و قرائت درست از حادثه کربلا تاکید دارند. 
کد خبر: ۷۵۹۴۸۲
تاریخ انتشار: ۱۱ تير ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۶ - 02July 2025

به گزارش خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، واقعه عاشورا به دلیل عمق و اثرگذاری آن گاهی دچار تحریف و اختلاط با روایات جعلی شده است که در برخی موارد استناد به آن دچار مشکل می‌شود. یکی از اقدامات بازدارنده در این خصوص رجوع به روایات اهل فن و صاحبان رای و اندیشه است تا بدانیم حقیقت عاشورا چه بوده و در سال شصت و یکم هجری چه وقایعی روی داده است.

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در جایگاه یک تاریخ شناس برجسته در موضوع واقعه عاشورا قطعا یک مرجع موثق محسوب می‌شود. مطالعه این بیانات برای عموم مردم بخصوص مدیحه سرایان امری لازم است. چرا که امام خامنه‌ای همواره بر خوانش صحیح و قرائت درست از حادثه کربلا تاکید دارند. 

متنی که در ادامه می‌خوانید مقتل حضرت قاسم بن الحسن (ع) است که توسط رهبر معظم انقلاب اسلامی در هفدهم اردیبهشت ۱۳۷۷ قرائت شده است.

متن بیانات حضرت امام خامنه‌ای:

یکى از این قضایا، قضیه‌ى به میدان رفتن «قاسم‌بن‌الحسن» است که صحنه‌ى بسیار عجیبى است. قاسم‌بن‌الحسن علیه‌الصلاةوالسلام یکى از جوانان کم سالِ دستگاهِ امام حسین است. نوجوانى است که «لم یبلغ الحلم»؛ هنوز به حد بلوغ و تکلیف نرسیده بوده است. در شب عاشورا، وقتى که امام حسین علیه‌السلام فرمود که این حادثه اتفاق خواهد افتاد و همه کشته خواهند شد و گفت شما بروید و اصحاب قبول نکردند که بروند، این نوجوان سیزده، چهارده ساله عرض کرد: عمو جان! آیا من هم در میدان به شهادت خواهم رسید؟ امام حسین خواست که این نوجوان را آزمایش کند - به تعبیر ما - فرمود: عزیزم! کشته شدن در ذائقه‌ى تو چگونه است؟ گفت «احلى من العسل»؛ از عسل شیرینتر است.

حالا روز عاشورا که شد، این نوجوان پیش عمو آمد. در این مقتل این‌گونه ذکر مى‌کند: «قال الراوى: و خرج غلام». آن‌جا راویانى بودند که ماجرا‌ها را مى‌نوشتند و ثبت مى‌کردند. چند نفرند که قضایا از قول آنها نقل مى‌شود. از قول یکى از آنها نقل مى‌کند و مى‌گوید: همین‌طور که نگاه مى‌کردیم، ناگهان دیدیم از طرف خیمه‌هاى ابى‌عبداللَه، پسر نوجوانى بیرون آمد: «کان وجهه شقة قمر»؛ چهره‌اش مثل پاره‌ى ماه مى‌درخشید. «فجعل یقاتل»؛ آمد و مشغول جنگیدن شد.

«فضربه ابن فضیل العضدى على رأسه فطلقه»؛ ضربه، فرق این جوان را شکافت. «فوقع الغلام لوجهه»؛ پسرک با صورت روى زمین افتاد. «وصاح یا عماه»؛ فریادش بلند شد که عموجان. «فجل الحسین علیه‌السلام کما یجل الصقر». به این خصوصیات و زیباییهاى تعبیر دقت کنید! صقر، یعنى بازِ شکارى. مى‌گوید حسین علیه‌السلام مثل بازِ شکارى، خودش را بالاى سر این نوجوان رساند. «ثم شد شدة لیث اغضب». شد، به معناى حمله کردن است. مى‌گوید مثل شیر خشمگین حمله کرد. «فضرب ابن‌فضیل بالسیف»؛ اول که آن قاتل را با یک شمشیر زد و به زمین انداخت. عده‌اى آمدند تا این قاتل را نجات دهند؛ اما حضرت به همه‌ى آنها حمله کرد. جنگ عظیمى در همان دور و برِ بدن «قاسم‌بن‌الحسن»، به راه افتاد.

آمدند جنگیدند؛ اما حضرت آنها را پس زد. تمام محوطه را گرد و غبار میدان فراگرفت. راوى مى‌گوید: «و انجلت الغبر»؛ بعد از لحظاتى گرد و غبار فرو نشست. این منظره را که تصویر مى‌کند، قلب انسان را خیلى مى‌سوزاند: «فرأیت الحسین علیه‌السلام»: من نگاه کردم، حسین‌بن‌على علیه‌السلام را در آن‌جا دیدم. «قائماً على رأس الغلام»؛ امام حسین بالاى سر این نوجوان ایستاده است و دارد با حسرت به او نگاه مى‌کند. «و هو یبحث برجلیه»؛ آن نوجوان هم با پاهایش زمین را مى‌شکافد؛ یعنى در حال جان دادن است و پا را تکان مى‌دهد. «والحسین علیه‌السلام یقول: بُعداً لقوم قتلوک»؛ کسانى که تو را به قتل رساندند، از رحمت خدا دور باشند.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار