به گزارش گروه استان های دفاعپرس از البرز- «آخرتی» فعال فرهنگی _ قاب گوشی «فرشته باقری» این روزها پوستهپوسته شده، اما دلِ خیلیها تازه خراش برداشته از نبودنش.
«فرشته»، با همان گوشی ساده و نگاه عمیقش، بیشتر از هر زرقوبرقی دل میبُرد. نمیشود برای مردم امروز توضیح داد که «فرشته باقری» که بود و عباس رشید چطور زندگی کرد. حالا هر چه بگویی، بعضیها میگذارند پای «شهیدسازی» و «اغراق بعد از شهادت»؛ اما آنان که «فرشته» را میشناختند، شهادت میدهند که او فرشته بود، پیش از آنکه آسمانی شود.
خواهرهای «فرشته» هم فرشتهاند؛ خدا صبرشان دهد. اگر از من بپرسید، میگویم: ژن خوب، ژن خانواده باقریهاست؛ ژنی که باید مورد مطالعه قرار بگیرد. منشأ این ژن، لقمههای حلالیست که از سفره مادری جوشید که خودش دانشگاه صبر و ایمان است: مادر شهیدان باقری افشردی. خونِ غیرت و اخلاص، در رگهای این خانواده جاری بود؛ فقط «فرشته»، بیشتر از دیگران این جریان را به چشم میکشید و زندگی میکرد.
او کاری به این نداشت که عدهای میگویند راه شهادت برای مردها بزرگراهیست چهار بانده، و برای زنها کوچهای باریک. «فرشته» خوب میدانست که مسیر شهید شدن را خدا برای هر دل پاکی باز میکند، نه عنوان و مسئولیت و لباس.
تمام زندگیاش تحت تأثیر عموی شهیدش بود. شب و روزش را گذاشت پای روایتگری از شهدا؛ نه برای دیده شدن، که برای زنده نگه داشتن نور در دل جامعه. خبرنگاری بود که هرگز خودش را معرفی نمیکرد، حتی اگر باز شدن درِ یک مصاحبه سخت میشد. حتی به دندانپزشکی که از شباهتش به خانواده باقریها پرسیده بود، لب به معرفی باز نکرد.
«فرشته»، دختر بیادعایی بود که خود را وقف حقیقت کرد؛ بیآنکه از نسبتهای خانوادگی، پلهای بسازد برای شهرت یا سهولت در کار. او اهل گفتن نبود، اهل بودن بود. امروز اگر همه از بزرگیاش میگویند، نه برای آن است که شهید شده؛ برای آن است که «فرشته»، پیش از شهادت هم، آسمانی زندگی میکرد.
انتهای پیام/