روایت خانه‌ای که تربیت‌گاه چهره پرفروغ قرآنی است

جمعیت مشتاق جامعه قرآنی به دیدار خانواده شهیدی آمده‌اند که علاوه بر اینکه قاری و حافظ کل قرآن بود، سال‌ها به‌عنوان خبرنگار در خبرگزاری دفاع مقدس نیز فعالیت می‌کرد؛ شهید احسان ذاکری با شهادت به مقام شفاعت رسید و قطعا پدر و مادرش در رأس این شفاعت‌شدگان او هستند.
کد خبر: ۷۶۱۴۷۱
تاریخ انتشار: ۱۹ تير ۱۴۰۴ - ۱۳:۳۰ - 10July 2025

گروه فرهنگ دفاع‌پرس: محله‌ای اطراف میدان امام حسین (ع) در یک خانه کوچک، اما پر نور در کشاکش درگیری با عواقب جنگ تحمیلی ۱۲ روزه رژیم صهیونی با جمهوری اسلامی که منجر به عجز و التماس دشمن برای آتش‌بس شد، همچون خیلی از محله‌های دیگر بنر‌های تسلیت بر دیوار برخی خانه‌ها خورده، آنهم تسلیت شهادت. این‌بار و در این محله، اما با یک شهید متفاوت از جنس نور مواجه هستیم؛ که اگر شهید نمی‌شد حیف بود.

خانه‌ای که تربیت‌گاه چهره پر فروغ قرآنی است

مادر و پدرش که می‌گویند وقتی شهید شد تازه فهمیدیم یک فرشته میان ما بود. در فلسفه اینکه شهادت مرگ نیست همین بس که شهید مردم را از خواب غفلت بیدار می‌کند.

اینجا میدان امام حسین علیه السلام خیابان منتظری یک خانه کوچک در طبقه سوم یک ساختمان چهارشنبه عصر محل قرار جامعه قرآنی شده تا دیداری تازه کنند با خانواده یک شهید قرآنی، اما این‌بار متفاوت است؛ شهید ذاکری سال‌ها به‌عنوان خبرنگار همراه همین جمعیت هر چهارشنبه عصر راهی منازل شهدا می‌شد؛ او که خودش حافظ قرآن و استاد قرآن بود، چند سالی می‌شد که در مسیر قرآنی‌تر شدن لباس سبز پاسداری بر تن کرده بود و در نهایت در جنایت تروریستی ارتش حرامزادگان صهیون در موشک باران سازمان بسیج مستضعفین ردای شهادت بر تن کرد.

خانه‌ای که تربیت‌گاه چهره پر فروغ قرآنی است

اما یک مشکل اینجاست! حالا که جامعه قرآنی می‌خواهند یک حضور کم‌سابقه در دیدار هفتگی خود از خانواده شهدا در منزل این شهید که همراه همیشگی آن‌ها بود داشته باشند بواسطه آن نان حلالی که از سال‌ها زحمت پدر حاصل شده کلبه‌ای کوچک برای خانواده پدر مهیا شده و خانه ظرفیت این سی چهل نفر جامعه قرآنی را ندارد عده‌ای حتی بیرون ایستادند.

اما همراهان ما در این دیدار چه کسانی هستند؟ به جز دکتر رحیم قربانی که دندانپزشک در سابقه جهادی و معاونت قرآنی سپاه محمد رسول الله و پای ثابت و هماهنگ کننده این دیدارهاست و تیم‌همراه، حاج آقای سلیمانی معاونت قرآن وزارت ارشاد، حاج آقای تقی زاده رئیس دارالقرآن کشور هر دو با همراهان، تعدادی از اساتید و قاریان شاخص قرآن، مدیرعامل ایکنا، دو سه تیم خبری و جمعی از انجمن‌های قرآنی کشور 

دیدار قرآنیان با خانواده شهید قرآنی قطعا آغازش با قرآن است

حالا یکی از قاریان حاضر که اتفاقا منتخب شرکت در مسابقات آتی قرآنی مالزی است، قرائت می‌کند.

ابتدای کلام دکتر قربانی با اشاره به ویژگی این دیدار هم از نظر تازگی خون شهید و هم از نظر اینکه شهید ذاکری پای ثابت همین دیدار‌ها که از سال ۹۲ شروع شده، بوده، خیلی خلاصه درباره عشق و علاقه شهید ذاکری به فعالیت‌های قرآنی و حضور در این برنامه هفتگی سخن گفت و از حاج آقای سلیمانی دعوت کرد تا چند کلامی سخن بگوید.

بالاترین خیر در عالم

حاج آقای سلیمانی همان ابتدا کلام آخر را می‌گوید:

بالاتر از هر خیری خیر دیگری وجود دارد مگر شهادت در راه خدا.

به تعبیر شهید مطهری شهادت آخرین پله نردبان کمال است.

وی می‌گوید: در احوالات آیت‌الله بروجردی آن فقیه بزرگ که خدمات شایانی به مکتب تشیع در تاریخ معاصر داشته از جمله توسعه حوزه علمیه قم، در اواخر عمر ایشان تعریف می‌کنند ایشان کنار جوی آب می‌نشستند و اشک می‌ریختند، در پاسخ همراهان گفتند، من نتوانستم به مقام شهادت برسم و غبطه می‌خورم.

خانه‌ای که تربیت‌گاه چهره پر فروغ قرآنی است

حاج آقا سلیمانی خطاب به پدر و مادر شهید ذاکری گفت: فرزند شما به بالاترین مقام و مقام شفاعت رسید؛ و در پایان می‌گوید: همین جا در این محفل پر نور در این فتح و پیروزی بزرگ بر امروز آمریکا و رژیم صهیونی که شکست بسیار عجیبی را تجربه کردند آرزو داریم ان‌شاالله این سیر شکست ادامه پیدا کند و مردم جهان از شر این‌ها نجات پیدا کنند.

اما حاج آقای تقی‌زاده به دعوت دکتر قربانی لبیک نگفت و تاکید کرد آمده‌ام تا از این جمع فیض ببرم و سخنی نگفت؛ که البته بعضی آدم‌ها صرف حضورشان فیض دهنده است انسان در همان چند دقیقه درک حضورشان متوجه مقامات عالی معنوی آن‌ها می‌شود.

حالا نوبت به یک قرائت مجلسی دیگر است و بعد صحبت‌های پدر و مادر ... 

امید به شفاعت احسان
پدر شهید از نورانیت پسر، اخلاق نیکو و هزاران خصلت نیک پسرش می‌گوید و از نقش مهم مادر در حافظ شدن احسان، و اینکه احسان را بعد از شهادت بهتر شناخته و غافل بوده از اینکه چه در نایابی در کنارش بوده و آرزوی شفاعت احسان را دارد. 

خانه‌ای که تربیت‌گاه چهره پر فروغ قرآنی است

عکس یادگاری که نشد.

اما نوبت به اصل ماجرا است، مادر شهید ذاکری

مادر از ماجرای حافظ شدن احسان می‌گوید. از زمان‌هایی که پیگیر پیدا کردن مدرسه خوب برای فرزندش بوده.

یک روز وقتی احسان کلاس سوم بود در مسیر بازگشت از مدرسه با مادرش مواجه با یک آگهی نصب شده بر دیوار می‌شوند. آگهی کلاس حفظ قرآن و آن می‌شوند مبدا ماجرای حافظ قرآن شدن احسان.

اما همه ماجرا این نیست، مادرش می‌گوید احسان خودش خیلی راغب به این موضوع بود. خیلی از هم دوره‌های احسان وسط کار انصراف دادند، اما احسان تا حافظ کل شدن ادامه داد.

خانه‌ای که تربیت‌گاه چهره پر فروغ قرآنی است

مادرش می‌گوید: اینقدر پیگیر بود که یادم هست یک شب من را از خواب بیدار کرد گفت از من بپرس فردا سر جلسه مشکلی نداشته باشم.

اما صبح روز آخر وقتی مادر شبش به احسان گله می‌کند که بیا تو را ببینم، در این فضای جنگ یه سر هم به ما بزن، احسان هفت صبح همان روز خدمت مادر می‌رسد، مادرش از چهره نورانی او تعجب می‌کند، می‌گوید: دوست داشتم یک عکس دسته جمعی قبل از رفتن احسان بگیریم، اما نشد به پدرش گفتم‌ ای کاش عکس می‌گرفتیم، پدرش گفت باید دفعه بعد، اما دفعه بعدی وجود نداشت، همان روز وعده شهادت احسان عملی شد و احسان ذاکری دیگر فقط یک جوان با اخلاق و قرآنی نبود، احسان ذاکری شهید هم بود و بالاترین درجه تکامل را کسب کرد.

خانه‌ای که تربیت‌گاه چهره پر فروغ قرآنی است

انتهای پیام/119

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار