نوبت تبدیل قدرت نظامی ایران به برتری سیاسی با ابزار دیپلماسی

پس از جنگ ۱۲ روزه، صحنه منطقه‌ای وارد مرحله‌ای تازه از بازدارندگی و توازن شد؛ اما در دل این پیروزی میدانی، وظیفه‌ای مهم بر دوش دیپلماسی قرار گرفته است: تبدیل قدرت نظامی به دستاورد سیاسی، تثبیت روایت دفاع مشروع ایران و پیگیری حقوق ملت در عرصه بین‌المللی.
کد خبر: ۷۶۱۷۴۰
تاریخ انتشار: ۲۱ تير ۱۴۰۴ - ۰۵:۱۸ - 12July 2025

گروه سیاسی دفاع‌پرس- شایان میرزایی؛ دیپلماسی در جهان کنونی، نه ابزاری صرف برای کاهش تنش، بلکه بخشی از معماری قدرت ملی کشورهاست. اهمیت آن زمانی دوچندان می‌شود که در امتداد کنش‌های میدانی تعریف شود، نه در تقابل با آن. لذا دیپلماسی مؤثر آن است که بتواند قدرتِ شکل‌گرفته در میدان را به رسمیت سیاسی، مشروعیت حقوقی و دستاورد ملموس در نظام بین‌الملل تبدیل کند. این همان نقطه‌ای است که دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران امروز، پس از جنگ ۱۲ روزه با رژیم صهیونیستی، باید با درک عمیق از آن، گام‌های خود را در ادامه مسیر میدان بردارد.

میدان زبان قدرت و دیپلماسی زبان عقلانیت

جنگ خردادماه ۱۴۰۴ میان ایران و رژیم صهیونیستی، رخدادی بود که موازنه منطقه‌ای را وارد مرحله‌ای جدید کرد. در این جنگ، جمهوری اسلامی ایران برای نخستین‌بار در پاسخ به تجاوز مستقیم اسرائیل، وارد یک عملیات چندلایه موشکی و پهپادی شد و نشان داد که سطح بازدارندگی خود را به‌طور معناداری ارتقا داده است. این اقدام، نه از موضع واکنشی بلکه بر پایه تصمیم‌گیری استراتژیک و با پشتوانه اقتدار منطقه‌ای انجام شد. میدان در اینجا صرفاً ابزار نظامی نبود، بلکه زبان راهبردی ایران برای بازتعریف معادلات امنیتی منطقه بود و درست در همین‌جا است که دیپلماسی معنا می‌یابد. این دو نه دوگانه‌اند و نه متقابل؛ بلکه دیپلماسی در امتداد میدان است و بدون آن، نمی‌تواند قدرت ملی را نمایندگی کند. به همین دلیل اگر قدرت نظامی در میدان به‌سرعت با تحرک دیپلماتیک تکمیل نشود، خطر فرسایش پیام راهبردی آن و واگذاری میدان روایت به دشمن، به‌صورت جدی مطرح خواهد بود.

دیپلماسی ایران به همین جهت باید با درک اهمیت این مقطع تاریخی، روایت میدان را در سطح بین‌المللی بازگو و تثبیت کند که در گام نخست، می بایست تصویر دقیق و مستندی از منطق دفاعی عملیات ایران و پاسخ به تجاوز اسرائیل ارائه شود چون صهیونیست‌ها تلاش دارند با بهره‌گیری از شبکه‌های رسانه‌ای و لابی‌های خود میدان را به جنگ‌طلبی و ایران را به تهدید منطقه‌ای تصویر کنند. دیپلماسی باید با سرعت، ابتکار و زبان قابل‌فهم برای جامعه جهانی، این تصویر را اصلاح و روایت واقعی دفاع مشروع و مقابله با تجاوز را تثبیت کند.

وزارت امور خارجه موظف است در هرگونه مذاکره احتمالی با ایالات متحده یا دیگر قدرت‌های جهانی، مسئله تجاوز اسرائیل و لزوم پرداخت غرامت بابت حملات صورت‌گرفته به خاک ایران را به‌صراحت مطرح کند. نمی‌توان از بازگشت به گفت‌و‌گو سخن گفت، اما تجاوز نظامی به ایران نادیده گرفته شود. دیپلماسی باید با شجاعت، اسرائیل را به‌عنوان طرف متجاوز معرفی کرده و از مراجع بین‌المللی بخواهد مسئولیت این اقدام را به رسمیت بشناسند. این امر نه‌تنها جنبه حقوقی دارد بلکه از حیث بازدارندگی سیاسی نیز ضروری است، زیرا نادیده گرفتن حمله به ایران، الگویی خطرناک برای آینده ایجاد خواهد کرد.

اما از سوی دیگر دیپلماسی موظف است میدان را به پشتوانه‌ای برای گفت‌و‌گو تبدیل کند نه نقطه‌ای برای تعلیق تعامل. تجربه ثابت کرده که گفت‌و‌گو زمانی اثربخش خواهد بود که بر پایه توازن واقعی قدرت شکل بگیرد. ایران امروز نه از موضع ضعف، بلکه از موضع اقتدار وارد میدان گفت‌و‌گو‌های منطقه‌ای و بین‌المللی می‌شود و دیپلماسی باید این موضع را حفظ و تقویت کند. اکنون فرصت آن است که سیاست خارجی ایران با درک دقیق شرایط جدید، پیشنهاد‌های ملموس و مشخصی برای نظم امنیتی پایدار در منطقه ارائه دهد؛ نظمی که نه بر پایه برتری یک‌جانبه اسرائیل، بلکه بر اساس توازن قوا بنا شده باشد.

همچنین دیپلماسی باید با تمرکز بر بازیگران منطقه‌ای همسو، روند تعمیق پیوند‌های سیاسی و امنیتی را تسریع کند. میدان اثبات کرد که سطح جدیدی از هماهنگی بین ایران و متحدانش ممکن است؛ حال این پیوند باید از سطح میدانی به سطح دیپلماتیک و نهادی ارتقا یابد. تقویت پیمان‌های منطقه‌ای، احیای ابتکار‌هایی مانند «مجمع گفت‌وگوی منطقه‌ای» و افزایش تعامل با کشور‌های مخالف جنگ‌طلبی اسرائیل، باید در دستور کار فوری سیاست خارجی کشور قرار گیرد.

بنابراین اگر میدان در جنگ ۱۲ روزه پیام اقتدار را مخابره کرد، دیپلماسی باید اکنون این پیام را به دستاورد سیاسی و پایدار تبدیل کند. دیپلماسی باید فعال، روایت‌ساز، هدف‌مند و در تعامل مستقیم با نهاد‌های بین‌المللی و افکار عمومی جهانی باشد. در عصر جدیدی که ایران به آن وارد شده، دیگر نمی‌توان سیاست میدان و دیپلماسی را دوگانه دانست؛ بلکه این دو ارکان مکمل یک راهبرد واحدند. میدان بدون دیپلماسی، در معرض تحریف و فشار قرار می‌گیرد و دیپلماسی بدون میدان، از قدرت اقناع و چانه‌زنی تهی می‌شود. اکنون میدان، فرصت را فراهم کرده و‌ حالا نوبت دیپلماسی است که آن را به نقطه عطفی در نظم منطقه‌ای و جایگاه جهانی ایران بدل سازد.

انتهای پیام/381

نظر شما
پربیننده ها