به گزارش خبرنگار فرهنگ دفاعپرس، فصل سوم برنامه «از سرگذشت» با اجرای علیاکبر قلیچ، برای سومین سال متوالی ایام محرم به پخش شبکه نسیم رسید تا تجربه جدیدی از یک برنامه گفتوگو محور موفق در برنامههای دینی و مذهبی رقم بخورد. «جواد موگویی» پژوهشگر و مستندساز مهمان این برنامه شد که روایتهایی از روزهای انقلاب و بحرانهای آن سالها را مرور کرد و به اتفاقات اخیر و حمله رژیم صهیونیستی پرداخت.
مژده عبدالرزاق درباره حضور جواد موگویی دراین برنامه نوشت: برای دههپنجاهیها و کسانی که قبلتر متولد شدهاند، شاید این روزها دو نقطهی مشترک وجود داشته باشد: وقایع تلخ دههی شصت و تکرار تاریخ در جنگ دوازدهروزه.
درک حالوهوای شبها و روزهای دههی شصت با تحلیل و روایت دلنشین جواد موگویی در برنامهی «از سرگذشت»، تجربهای تأملبرانگیز است. اما سرگذشت ایران چه خواهد شد؟
برای کسانی که روزهای تیرهی آن دهه را ندیدهاند باید بگویم: دههی شصت، دههای بود که شبها، صدای انفجار خواب را میدزدید و روزها، داغ نبودنها بر دل مردم مینشست. آن روزها خیابانها بیشتر از همیشه بوی خون میدادند؛ بوی کسانی که تنها جرمشان «باور» بود، ایمان بود، یا حتی فقط «بودن» در زمانهای که هیچکس را بیخطر نمیشد دانست.
در پستوی هر خانه، هراسی کمین کرده بود. مادران با هر زنگ تلفن، دلشان فرو میریخت. پدران شبها بیصدا گریه میکردند تا فرزندانشان خیال نکنند قهرمانها هم میگریند. هر روز، نامی تازه را با بغض مینوشتند روی دیوارهای کوچه، و هنوز مرکب اشک خشک نشده، نام دیگری را میشنیدند که در گوش شهر طنینانداز میشد.
ترورها بیهشدار بودند، بیرحم، بیمرز. مدرسه و مسجد، کوچه و اداره، هیچجا امن نبود. نه فقط جسمها را نشانه میگرفتند، بلکه «امید» را هم ترور میکردند.
و مردم... با همهی زخمهایشان، باز هم ایستاده بودند. تن نمیدادند به ترس. دههی شصت، فقط یک برگ از تاریخ نیست؛
یک برش از آینده است.
اگر میخواهید شاهد مثالی برای حرفم بیاورم، اول به دوازده روز تقابل ایران و اسرائیل نگاه کنید، و بعد به برنامهی «از سرگذشت» که در آن جواد موگویی، از تاریخ این برههی غمانگیز میگوید.
از آن روزگار سخت، سالها گذشته… انگار تاریخ تصمیم گرفته خودش را تکرار کند. این بار نه با بمبگذاری در کوچههای تهران — که بهقول جواد موگویی، منافقین نود و نه بار در تهران بمبگذاری کردند. بلکه اینبار، بمبها با پهپاد آمدند.
دوازده روز… فقط دوازده روز طول کشید تا کوچهها ساکت شوند. ماشینها کم شدند. کافهها بیمشتری ماندند. صدای خندههایی که در پارکها میپیچید، جایش را به سکوت داد.
آدمها، دوباره با همان نگاههای مضطرب دههی شصت از پنجرهها بیرون را نگاه کردند.
با هر صدای هواپیما، با هر پیام هشدار، برگشتند به سالهایی که «ترس»، مهمان هر شب خانهها بود. اما چیزی هست که در تمام این سالها دستنخورده باقی مانده: این مردم، این خاک.
تاریخ ممکن است تکرار شود، اما تسلیم شدن، در این جغرافیا هرگز نوشته نشده است. تهران خلوت شد،
اما تسلیم نشد. تاریخ تکرار شد. تاریخ باز هم تکرار خواهد شد. در هیچ خطی از کتاب کهن ایران، واژهی «تسلیم» نوشته نشده.
و برای آنان که میپرسند «در آینده چه خواهد شد؟» میگویم: تاریخ بخوانید. تاریخ همیشه تکرار میشود. تحلیلهای جواد موگویی در برنامهی «از سرگذشت» را تماشا کردم. به نظرم، او خطی تازه برایمان گشود.
آینده، در گذشته است...
انتهای پیام/ 121