گروه فرهنگ دفاعپرس- محمدمهدی قاسمی؛ در سالهای اخیر، ساختمان شیشهای سازمان صدا و سیما که سالها نماد شفافیت، پیشرفت و قدرت رسانه ملی بود، تبدیل به صحنه رخدادی شد که هیچگاه از حافظه جمعی این سازمان پاک نخواهد شد؛ حملهای که باعث شکست شیشههای این ساختمان و ایجاد زخمی فیزیکی بر چهره مدرن آن شد، بهانهای برای طرحی نو و بیسابقه در ساختار سازمانی و فرهنگی رسانه ملی فراهم کرده است؛ طرحی که بخشی از این ساختمان را به همان صورت آسیبدیده و مخروب، دستنخورده نگه دارد تا سندی تاریخی برای اتفاقات آن روزها باقی بماند.
این تصمیم در حالی مطرح شده که هنوز بحثهای فراوانی درباره نحوه ترمیم، بازسازی یا حفظ بخشی از ساختمان وجود دارد. پیش از ورود به بررسی ابعاد این تصمیم، لازم است نگاهی دقیقتر به زمینههای تاریخی، فرهنگی و بینالمللی این رویکرد داشته باشیم.
اهمیت حفظ آثار ویرانشده بهعنوان سند تاریخی
در سراسر جهان، میراث تاریخی نهتنها شامل بناهای زیبا و سالم میشود، بلکه بخشی از آن به بقایای ویرانههایی تعلق دارد که یادآور فجایع، جنگها و تحولات عمیق تاریخیاند. بهعنوان نمونههای شناختهشده میتوان به «گنبد بمب اتمی هیروشیما» اشاره کرد؛ ساختمانی که پس از انفجار اتمی سال ۱۹۴۵ به حال خود رها شد و اکنون بهعنوان یادبودی برای پیام ضد جنگ در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شده است.
نمونه دیگر «برج شکسته کلیسای یادبود قیصر ویلهلم» در برلین است که پس از بمبارانهای جنگ جهانی دوم نیمهویران باقی ماند و در کنار ساختمانهای نوسازی شده نماد شکست و مقاومت آلمان در برابر فجایع جنگ جهانی دوم است. همچنین موزه ملی ۱۱ سپتامبر در نیویورک که بخشی از بقایای برجهای دوقلو را به همان شکل آسیبدیده حفظ کرده است تا یادآور روزی باشد که جهان شاهد هجوم تروریستی بیسابقه بود.
این نمونهها نشان میدهند که در مواجهه با حوادث عظیم، حفظ بخشی از ویرانیها بهعنوان «سند بصری» و «ابزار حافظه» اهمیت تاریخی و فرهنگی بسیاری دارد. این اقدامات امکان مواجهه نسلهای بعدی با واقعیتهای تلخ گذشته را فراهم میآورد و از فراموشی تاریخی جلوگیری میکند.
سازه شیشهای: نماد شفافیت یا نمادی از بحران؟
ساختمان شیشهای سازمان صدا و سیما، که سالها پیش با هدف نمایش شفافیت، قدرت و پیشرفت رسانه ملی ساخته شد، نمادی است که اکنون آسیبدیده و زخمخورده است. این ساختمان با نمای شیشهای خود، نمادی از شفافیت و آیندهنگری بود، اما حملهای که منجر به شکست این شیشهها شد، بهطور سمبلیک پایان یک دوره و آغاز دورهای دیگر را رقم زد.
در چنین شرایطی، طرح حفظ بخشی از این ساختمان به شکل مخروب، بیش از آنکه به یک انتخاب معماری تبدیل شود، به یک انتخاب نمادین و فرهنگی بدل میشود؛ انتخابی که میخواهد به نسلهای آینده بگوید رسانه ملی، حتی در شرایط بحران و حمله، تداوم دارد و در عین حال آسیبپذیری و واقعیتهای سخت را نیز پذیرفته است.
چالشهای فنی و معماری در حفظ بخشی از ساختمان
نگه داشتن بخشی از سازه در شرایط آسیبدیده، به هیچوجه تصمیم سادهای نیست. حفظ بخشهای مخروب نیازمند بررسیهای تخصصی معماری، ایمنی و مهندسی است تا هم اعتبار تاریخی حفظ شود و هم امنیت کارکنان و مخاطبان سازمان تضمین شود.
چالشهای اصلی عبارتاند از:
• ایمنی سازه: مقاومت بخش آسیبدیده در برابر عوامل طبیعی و شرایط جوی باید تضمین شود.
• هماهنگی با بخشهای بازسازی شده: ترکیب بخش آسیبدیده با بخشهای نوسازی شده از نظر زیباییشناسی و عملکردی باید به گونهای انجام شود که تناقضی در فضا ایجاد نکند.
• مسائل مالی: حفظ بخشی از سازه نیازمند بودجه ویژهای برای مرمت جزئی، تثبیت و نگهداری مداوم است.
• پیام فرهنگی و رسانهای: معماری و گرافیک محیط باید به گونهای تنظیم شود که مفهوم حفظ زخم تاریخی را به مخاطب منتقل کند؛ بدون آنکه فضای دلهرهآور یا ناامن ایجاد کند.
رویکردهای پیشنهادی و تجربههای داخلی و منطقهای
در داخل کشور نیز نمونههای محدودی از حفظ بقایای ساختمانی بهعنوان نماد تاریخی وجود دارد که میتواند الگوی مناسبی باشد. مثلاً ارگ خشتی بم یا در برخی از مناطق جنگزده یا مناطق آسیبدیده از حوادث طبیعی، بخشی از ساختمانها به صورت دستنخورده باقی مانده تا یادآور گذشته باشند.
البته نکته مهم این است که چنین رویکردی باید با اهداف استراتژیک سازمانی و فرهنگی همراستا باشد. برای سازمان صدا و سیما که قلب تپنده اطلاعرسانی ملی است، حفظ بخشی از ساختمان شیشهای بهعنوان «مرکز حافظه رسانه ملی» و ساخت موزهای متشکل از بقایای ساختمان شیشهای؛ منجر به شکلگیری مقری میشود نماد ایستادگی و مقاومت رسانه ملی برای اعصار آینده خواهد بود.
پیامدهای فرهنگی و رسانهای حفظ زخم تاریخی
یکی از مهمترین جنبههای این تصمیم، پیامدهای فرهنگی و رسانهای آن است. رسانه ملی بهعنوان نهادی که قرار است روایتگر تاریخ معاصر کشور باشد، میتواند با حفظ این «سند زنده» به رسالت خود عمق بیشتری بدهد. این موضوع نهتنها برای مخاطبان داخل بلکه برای جهان نیز پیامی روشن دارد: رسانه ما توانسته در سختترین شرایط، هم ایستادگی کند و هم روایت درست و بیواسطهای از واقعیتها ارائه دهد.
نگهداری این زخم، میتواند موجب تقویت روحیه داخلی سازمان شود و نشان دهد که در مواجهه با بحرانها، انتخاب مقاومت و حقیقتگویی همیشه اولویت است.
نگاه به آینده با حفظ حافظه گذشته
تصمیم برای حفظ بخشی از ساختمان شیشهای به شکل دستنخورده، فراتر از یک انتخاب معماری ساده است؛ این یک پیام است، یک سند تاریخی و یادآوری مستمر از روزهای دشوار. این تصمیم، هم پیوندی است با گذشته و هم گامی است به سوی آیندهای که در آن رسانه ملی بهعنوان نهاد حافظه جمعی کشور شناخته میشود.
از منظر حرفهای و تاریخی، حفظ بخشی از این ساختمان در کنار ترمیم و بازسازی بخشهای دیگر میتواند الگویی نوین در حوزه میراث رسانهای باشد که نهتنها تجربه ایرانی بلکه جهانی است.
انتهای پیام/ 121