به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، عملیات ارتش بعث بلافاصله بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شواری امنیت سازمان ملل توسط ایران که از طرف حضرت امام خمینی رحمت الله علیه به جام زهر تعبیر شده بود، یک بار دیگر خوی اصلی صدام را نشان داد. هرچند نام مناسبی برای واکنش ایران به این عملیات بواسطه تعجیلی بودن انتخاب نشده و با عنوان مقابله با تهاجم سراسری یا عملیات غدیر هم شناخته میشود.
صدام که بیش از یک سال قبل با قبول مفاد این قطعنامه آن را پذیرفته بود، زمانی که احساس کرد با فشارهای ارتش بعث و عقب نشینی نیروهای ایرانی از مواضع اشغالی در خاک عراق وارد یک دور پیروزی شده و تا لحظه رسمی اعلام برقراری آتش بس توسط ناظران سازمان ملل و شورای امنیت این سازمان، امکان امتیازگیری بیشتر را دارد، تهاجم سراسری جدیدی همچون روز ۳۱ شهریور را ترتیب داد، در صورتی که در جبهه ایران عملا پذیرش قطعنامه همراه بود با خالی بودن جبههها از نیروهای لازم، که ناشی از غفلت رزمندگان هم میشود آن را تلقی کرد، لذا اینبار ارتش عراق بدون کمترین مقاومت تا سر حدات اشغالی ابتدای جنگ رسید. حجم زیادی از مردم و تعدادی از رزمندگان را به اسارت درآورد تا جبران کسری اسرا خود را داشته باشد. اما همه ماجرا همین نبود.
در کتاب سیری در جنگ ایران و عراق-۶ (آغاز تا پایان) راوی مبرز دفاع مقدس «محمد دوردیان» به بررسی ابعاد این ماجرا پرداخته است، در بخشی از این کتاب چنین میخوانیم:
«با تنها سه روز پس از اقدام ایران در اعلام پذیرش قطعنامه ۵۹۸، عراقیها در روز جمعه ۳۱ /۴ /۱۳۶۷، تهاجم خود را در منطقه جنوب آغاز کردند و در ۳۰ کیلومتری شمال خرمشهر مستقر شدند.
این حرکت شتابزده، شباهت زیادی به تهاجم آنها در آغاز جنگ داشت. هدف عراق از این اقدام، وارد کردن ضربه سنگین نظامی به ایران، اشغال زمین و به اسارت گرفتن شمار بیشتری از نظامیان ایرانی بود تا به هنگام مذاکرات بعد از جنگ، از آنها به عنوان برگ برنده استفاده کند و در تبادل اسیران نسبت به ایران از موقعیت بهتری برخوردار شود، ضمن آنکه خرمشهر به شدت تهدید میشد و اشغال مجدد آن امتیاز بزرگی برای عراق بود.
وضعیت بسیار حساسی بود. خرمشهر در آستانه سقوط قرار داشت. سقوط مجدد خرمشهر، ضربات روانی سنگینی بر مردم وارد میکرد و ممکن بود ابتکار عملی را که امام با پذیرش قطعنامه به دست آورده بود، از دست برود.
نگرانی برخاسته از این وضعیت، سبب شد امام خمینی توسط فرزندشان (حاج احمد آقا) پیامی را برای سپاه، ارسال کنند که در آن آمده بود:
اینجا نقطه حیاتی کفر و اسلام است. یعنی نقطه شکست و پیروزی یا اسلام، یا کفر است و باید متر به متر جنگید و هیچ چیزی از هیچ کس پذیرفته نیست. اینجا نقطهای است که یا موجب میشود سپاه حیات پیدا کند؛ دوباره در کشور و یا برای همیشه، سپاه یک سپاه ذلیل و مردهای بشود.
طولی نکشید که سیل نیروهای بسیجی که از قبول قطعنامه به شدت متاثر بودند و امام خمینی ر ا تنها میدیدند، به یاری او شتافتند و راهی جبههها شدند تا به هر نحو ممکن در برابر دشمن بایستند، دشمنی که بسیار قدرتمندتر از روزهای اول جنگ شده بود.
جبههای که تنها سپاه بود و بسیج، اما نه در سازمانهای تعریف شده، بلکه در هستههای خودجوش مرکب از فرماندهان لشکرهای سپاه و ردههای پائینتر و نیروهای مردمی و بسیجی، همه شانه به شانه درلابه لای تانکهای عراقی، با سلاح سبک و آر پی جی، بدون اتکا به نیروی زرهی و توپخانه به دشمن یورش بردند و طی چند روز درگیری سنگین، بخش بزرگی از قوای عراقی را منهدم و آنها را مجبور به عقب نشینی کردند.
تهاجم عراق تاثیر فوق العادهای بر جای نهاد، ادعای دروغین صلح طلبی این رژیم آشکارتر شد و عناصر مردد داخلی و افکار فریب خورده جهان، به این امر واقف شدند. همچنین این اقدام عراق، تغییر مواضع بین المللی را به زیان عراق و به سود ایران موجب شد، چنانکه پنج عضو دائمی شورای امنیت، عراق را برای نشان دادن انعطاف بیشتر تحت فشار قرار دادند. واکنش عراق در مجموع سبب گردید، ایران پیروزی تبلیغاتی به دست آورد. به همین دلیل برخی از تحلیلگران، اقدام عراق در اشغال مجدد خاک ایران را یک اشتباه محض قلمداد کردند.
یک سرهنگ سابق ارتش بعثی، این اقدام عراق را یک اشتباه استراتژیک نامید و گفت: در موقعیتی که ایران از کمبود نیرو رنج میبرد و ابتکار عمل در اختیار رهبری عراق بود، پیشروی نیروهای عراق به سمت خوزستان، منجر به خروش ملی و ایجاد شور و شوق در میان مردم ایران شد. همین نیروها طی یک هفته تلفات و خسارتهای سنگینی به ویژه در محور جنوب، بر نیروهای عراقی وارد ساختند و در این منطقه ۱۸ تیپ زرهی و مکانیزه که اصل قدرت عراق را تشکیل میدادند، مورد تهاجم نیروهای داوطلب ایرانی قرار گرفتند و با عقب نشینی مقدار زیادی منهدم شدند.»
انتهای پیام/ 119