فشار ایران بر رژیم صهیونیستی در جنگ ۱۲ روزه

جنگ ۱۲ روزه‌ای که میان کشورمان و رژیم صهیونیستی رخ داد، نه‌تنها یکی از بی‌سابقه‌ترین تقابل‌های مستقیم دو طرف بود، بلکه نقطه عطفی در توازن قدرت منطقه‌ای به شمار می‌رود. آنچه این جنگ را از تمامی درگیری‌های پیشین متمایز ساخت، نه‌فقط شدت تبادل آتش، بلکه ماهیت جدیدی بود که در روابط امنیتی غرب آسیا تعریف کرد.
کد خبر: ۷۶۴۵۳۱
تاریخ انتشار: ۰۲ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۵:۱۷ - 24July 2025

گروه سیاسی دفاع‌پرس: جنگ دوازده‌روزه‌ای که در تابستان ۱۴۰۴ میان کشورمان و رژیم صهیونیستی رخ داد، نه‌تنها یکی از بی‌سابقه‌ترین تقابل‌های مستقیم دو طرف بود، بلکه نقطه عطفی در توازن قدرت منطقه‌ای به شمار می‌رود. آنچه این جنگ را از تمامی درگیری‌های پیشین متمایز ساخت، نه فقط شدت تبادل آتش، بلکه ماهیت جدیدی بود که در روابط امنیتی غرب آسیا تعریف کرد. برخلاف تصور رایج که اسرائیل را نیروی برتر نظامی منطقه می‌دانست، این جنگ آشکار کرد که تهران توانایی نه‌تنها مقابله، بلکه تحمیل هزینه‌های سنگین به تل‌آویو را نیز دارد. همین واقعیت سبب شد که بسیاری از تحلیل‌گران در سطح جهانی، ایران را پیروز این جنگ بدانند.

فشار ایران بر رژیم صهیونیستی در جنگ ۱۲ روزه

ماجرا زمانی آغاز شد که ارتش اسرائیل در اقدامی بی‌سابقه، اهدافی در عمق خاک ایران را مورد حمله قرار داد؛ اقدامی که شاید در محاسبات اولیه تل‌آویو یک حمله پیش‌دستانه یا نمایشی ارزیابی شده بود. اما پاسخ ایران، تمامی قواعد بازی را تغییر داد. ایران در جواب رژیم صهیونیستی حمله‌ای چندلایه با صد‌ها موشک بالستیک، کروز و پهپاد‌های تهاجمی را علیه مراکز حیاتی اسرائیل آغاز کرد؛ حمله‌ای که با وجود رهگیری برخی موشک‌ها توسط گنبد آهنین و متحدان غربی، باز هم خسارات سیاسی و روانی سنگینی بر تل‌آویو وارد کرد.

نکته کلیدی در پیروزی ایران، تغییر معادله بازدارندگی بود. تا پیش از این، رژیم صهیونیستی سال‌ها با اتکا به حمایت نظامی آمریکا و انفعال طرف مقابل، دست به حملات موضعی علیه ایران و محور مقاومت می‌زد. اما جنگ اخیر نشان داد که این دوران به پایان رسیده است. تهران ثابت کرد که هم توان شلیک دقیق و گسترده دارد و هم اراده استفاده از آن را در سطحی راهبردی و علنی. چنین تحولی نه‌فقط حیثیت نظامی اسرائیل را زیر سؤال برد، بلکه عملاً امنیت ملی آن را به مخاطره انداخت.

در همین حال، آنچه بیش از پیش ضعف اسرائیل را آشکار ساخت، ورود آمریکا به میدان نبرد بود. آمریکا پس از آشکار شدن ضعف اسرائیل در مقابل ایران به کمک رژیم صهیونیستی شتافت؛ از اعزام سامانه‌های رهگیری و ناو‌های جنگی گرفته تا ایفای نقش فعال در رهگیری موشک‌ها در آسمان. این مداخله بیش از آن‌که نشانه قدرت آمریکا باشد، نمایانگر ناتوانی اسرائیل در دفاع مستقلانه از خود بود.

این شرایط نشان دهنده آن است که اگر تل‌آویو در پاسخ‌گویی به حمله ایران به‌تنهایی کفایت می‌داشت، نیازی به ایجاد ائتلاف برای دفاع موشکی نمی‌بود. این وابستگی شدید به پشتیبانی غربی، برای اسرائیلی که خود را قدرت اول نظامی منطقه می‌دانست، شکستی نمادین بود. بنابراین، ورود آمریکا نه از سر حمایت استراتژیک بلکه از سر ضرورت تاکتیکی برای نجات اسرائیل صورت گرفت.

از سوی دیگر، ایران با مدیریت حساب‌شده بحران، توانست نه‌فقط وجهه بازدارندگی خود را بازسازی کند، بلکه ابتکار عمل را به‌دست بگیرد. روند واکنش‌ها نشان داد که تهران با آگاهی از ضعف دشمن و درنظر داشتن مسائل راهبردی پاسخ رژیم صهیونیستی را داده و موج‌های مختلف عملیات وعده‌صادق3 را اجرا کرد. این نشانه بلوغ راهبردی ایران بود؛ کشوری که می‌خواهد نشان دهد اهل جنگ‌افروزی نیست، اما هر تجاوزی را با هزینه‌ای بالا پاسخ خواهد داد.

در پایان جنگ، اگرچه پس از فشار ایران بر رژیم صهیونی و ورود آمریکا به جنگ در حمایت از آن‌ها به آتش‌بس نسبی رسیدند، اما معادلات تغییر یافته بود. اسرائیل دیگر نمی‌تواند بدون محاسبه واکنش ایران، دست به عملیات بزند. آمریکا نیز دریافت که تداوم حمایت بی‌قید از اسرائیل ممکن است منطقه را به ورطه‌ای بکشد که حتی حضور نظامی آمریکا نیز نتواند آن را مهار کند. در جمع‌بندی باید گفت، ایران در جنگ دوازده‌روزه، یک پیروزی راهبردی به‌دست آورد؛ نه فقط به دلیل خساراتی که وارد کرد، بلکه به‌دلیل تغییری که در توازن بازدارندگی ایجاد نمود. در مقابل، اسرائیل مجبور شد بپذیرد که بدون حمایت آمریکا در برابر ایران آسیب‌پذیر است.

انتهای پیام/381

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار