به گزارش گروه بینالملل دفاع پرس بخ نقل از الوقت، یکی از سوالهایی که همواره مطرح میشود این است که چرا آمریکا حمایت از دولتهای دیکتاتور بسیار محافظه کار را بیش از شعارهای خود ترجیح میدهد؟ به طورمثال هنگامی که حمله عربستان به یمن آغاز شد شاید در ابتدا آمریکا با آن مخالفت خفیفی داشت اما سپس برای به دست آوردن رضایت عربستان در سایر پروندههای منطقه حمایت خود را از این جنگ آن هم با ارائه تسلیحات و تدارکات، ارائه اطلاعات و حتی همکاری 45 تحلیل گر امنیتی و اطلاعاتی آمریکایی نشان داد. در واقع آمریکا فروپاشی یکی از دولتهای منطقه را آن هم با استدلالات نامعلوم تسریع بخشید. مضاف برآنکه جامعه سیاست خارجی آمریکا، شامل اندیشکدهها، پژوهشگاهها، اتاق فکرها وموسسات مطالعاتی نیزدر این مورد سکوت کرده بودند.
اما به راستی چرا دولت آمریکا و اتاقهای فکر آن در برابر اقداماتی که مخالف شعارهای آن است به راحتی کنار آمدند؟
هرچند نباید از مبادلات و معاملات کشورهای حوزه خلیج فارس که گفتمان آمریکا در برابر خاورمیانه را به شدت تحت تاثیر قرار داده است، غافل شد. اما باید یک بخش ظریف تر را در نظر داشت که در آن پول، هنجارهای ساختارساز را تقویت و یک طرفداری یک جانبه را تقویت میکند، همچنانکه که تزریق پولهای کلان به اتاق های فکر آمریکا را نباید نادیده گرفت.
در همین راستا، می توان به ولخرجیهای کلان قطر برای افزایش لابی گری در آمریکا اشاره کرد. حتی این کشور 14 میلیون دلار به موسسه بروکینگز اعطا کرد تا پایگاهی در پایتخت این کشور داشته باشد، موسسه ای که شاید پرمراجعه ترین اتاق فکر دنیا باشد.
در واقع همزمان با بهار عربی که نظم منطقه را به هم ریخت، دولتهای عربی تلاش کردند تا منطقه را در راستای خطوط بسیار متفاوتی دوباره پی ریزی کنند که البته در این میان ناسازگاریهای ایدئولوژیک آنها آشکارتر شد. عربستان و سایر کشورهای عربی که شاهد بودند قطر چگونه در واشنگتن پول خرج می کند، به این نتیجه رسیدند که اگر می خواهند نفوذ قطر را به محدوده گذشته برسانند، آنها باید با این نفوذ مقابله کنند. حکومت سعودی، امارات، کویت و بحرین، لابی کننده های خاص خود را استخدام کردند و پول های خود را به سمت اتاق فکر ها و موسسات واشنگتن سرازیر کردند. در واقع عربستان و امارات هزینه های زیادی را از زمان سردی روابط با قطر در برابر این کشور تاکنون صرف کرده اند و هزینه در حوزه اتاق فکرها بیش از سایر بخش ها موثر بوده است.
موسسات لابی گری تجارت های سودآوری هستند تا بیش ترین سود ممکن را از مشتریان خود کسب کنند. آنها خود و یا نفوذشان را به عنوان حراج شده نمی بینند اما پرداخت کنندگان خارجی به وضوح معتقدند آنها چیزی شبیه داد و ستد هستند و اتاق فکر ها سرمایه گذاری خوبی برای آنها است. شاید 200 هزار دلار برای اتاق فکرها پول زیادی باشد اما برای غول نفتی همچون عربستان که میلیون ها دلار برای لابی گری هزینه می کند چندان زیاد نباشد. در واقع این یک قیاس کم هزینه اما با ارزش است.
درواقع این مسئله با بحران مالی همراه بود که چند سال پیش آغاز شد و اتاق فکرها و دانشگاه ها را پوشش داد آن هم درست در زمانی که بودجه ها به طور فزاینده ای کاسته شد. کمک های دولت و حامیان داخلی نیز بسیار کاهش یافت و این موسسات با نیاز مالی شدید مواجه بودند که پول های عربستان از راه رسید. در سال 2014 پول های حوزه خلیج فارس کاملا آشکار شد. موسسه مطالعات بین المللی و استراتژیک یک دفتر جدید و بزرگ با کمک مالی یک میلیون دلاری امارات افتتاح کرد.
نیویورک تایمز در آن سال بررسی در مورد کمک های مالی خارجی به اتاق فکرها انجام داد که آن بررسی یک روند فزاینده را نشان می داد. این مدرک در واقع از میلیون ها دلاری سخن به میان آورده بود که به سمت موسسات با نفوذ واشنگتن روانه شده بود، موسساتی که تحلیل های سیاسی تولید می کنند، میزبان اجتماعات هستند و خلاصه هایی را برای مقامات رسمی آمریکا تهیه می کنند که با دستور جلسات دولت های خارجی در ارتباط هستند. تایمز پرده از مواردی برداشته بود که مستقیما اتاق های فکردریافت کننده این پول ها، در اتفاقات گوناگون نفوذ داشته اند.
همین مسئله موجب سهم نابرابر موضوعات میشود، به نحوی که گاه این موسسات برخی از دولتهای خاورمیانه را به شدت تحت فشار قرار می دهند و در مقابل اقدامات متحدان حوزه خلیج فارس همچون مخالفت عربستان با دموکراسی، سرکوب جنبشهای داخلی و نقض حقوق بشر بسیار کمتر از آنچه که شایسته است پرداخت می شود و در برخی موارد هم نادیده انگاشته می شود.
یکی دیگر از تاثیرات کمک های مکرر، خودسانسوری فکری اتاق فکرها می باشد. چراکه هیچکس نمی خواهد تا تحلیل های سیاسی آنها باعث شود تا این پولها به سمت دیگری برود. شاید یکی از بهترین نمونه ها میشل دان باشد. دیپلماتی با 20 سال سابقه در دولت که در سال 2011 توسط اتاق فکری شورای آتلانتیک استخدام شد تا بخش جدیدی را به نام رفیق حریری اداره کند. اما به دلیل پرداختن به خط مشی مستقل خود، مجبور شد تا از این موسسه جدا شود و به بنیاد کارنگی پیوست که بدون این کمک ها اداره می شود. درحقیقت بسیاری از این موسسات برای دلار های عربی رقابت می کنند و نمی خواهند سهم خود را از دست دهند.