وصیت نامه/شهید حسین میرشكاری:

ان‌شاءالله قدس را از وجود غاصبان آزاد ساخته و اسرائیل را نابود کنیم

شهید «حسین میرشكاری» در وصیت نامه خود می نویسد: رمز موفقیت شما در عدم تغییر این اصل، اطاعت از ولایت‌فقیه و پیروی از روحانیت اصیل و آگاه است.
کد خبر: ۷۶۶۸۸۲
تاریخ انتشار: ۰۹ مرداد ۱۴۰۴ - ۲۱:۲۲ - 31July 2025

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس بوشهر، شهیدحسین میرشکاری در بیستم شهریور،۱۳۴۵ در روستای گلنگون از توابع شهرستان تنگستان به دنیا آمد. پدرش حاجی و مادرش خاور نام داشت. دانش‌آموز چهارم متوسطه بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم اسفند،۱۳۶۳ با سمت تک‌تیرانداز در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به صورت و کمر، شهید شد.

ان‌شاءالله قدس را از وجود غاصبان آزاد ساخته و اسرائیل را نابود کنیم

وصیت نامه شهید:
 
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ
(گمان مبر آنان‌که در راه خدا کشته شدند مرده‌اند، بلکه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی می‌خورند)
 
الموت فی حیاتکم مقهورین، و الحیاة فی موتکم قاهرین
(مرگ در زندگی همراه با ذلت است و زندگی در مرگ همراه با عزت)
ـ سرور شهیدان حسین‌بن‌علی (ع)
 
ما مثل حسین وارد جنگ شدیم و مثل حسین باید کشته شویم.
ـ فرمانده کل قوا امام خمینی (ره)
 
مبارزه ملت ما یک جنگ نیست، بلکه یک دفاع مشروع و مقدس است که ملت ما از فرهنگ و آرمان خود می‌کند.
ـ شهید مظلوم آیت‌الله دکتر بهشتی
 
ضمن آرزوی مداوم و همیشگی مبنی بر رسیدن به شهادت فی‌سبیل‌الله و تحصیل رضای باری‌تعالی.
سلام بر مهدی موعود (عج) و نایب گرامی‌اش خمینی کبیر و سلام بر شهیدان به خون خفته اسلام و مسلمین، به‌خصوص گلگون‌کفنان کربلای خمینی و راست‌قامتان جاوید انقلاب اسلامی ایران و سلام و درود به رزمندگان ایثارگر و جان‌برکف جبهه‌های حق علیه باطل و سلام بر امت حزب‌الله و شهیدپرور.
 
از آنجا که انقلاب اسلامی به رهبری امام امت و اطاعت مداوم خداجویان مبارز از او، حیاتی نوین و تازه بر اسلام در حالت کنونی بخشیده، استکبار جهانی هر دم که این انقلاب اسلامی قدمی به جلو می‌نهد و، چون منافع مادی خود را در خطر می‌بیند، همواره از پای ننشسته و دست به هر دسیسه‌ای می‌زند. اما خدا همیشه یار و یاور حق بوده است و این دسیسه‌های شوم استکبار جهانی را یکی پس از دیگری با شکستی مفتضحانه مواجه ساخته است.
 
نه‌تنها دولت اسلامی ایران است که توانسته با توکل بر خدای قادر و یاری ملت مسلمان ایران ـ که با نثار جان و مال خود با این مقاومت خودجوش اسلام را یاری کرده‌اند ـ به راه خود ادامه دهد، بلکه این تنها مردم الهی‌شده ایران بوده‌اند که با عشق حسین (ع) توانسته‌اند تاب و تحمل همه نیرنگ‌های استکبار شرق و غرب، اعم از حمله نظامی، محاصره اقتصادی، ایجاد گروه‌های ضد انقلاب و بالاخره تحمیل جنگ تحمیلی را داشته باشند.
 
اینک با کمک الهی، ملت ما بر همه سختی‌های چندین‌ساله فائق آمده و شجاعت بی‌مانند خود را به همه ملت‌های جهان نمایانده است. حال باید همواره همچون گذشته ـ بلکه شجاع‌تر و پُرتجربه‌تر از قبل ـ به حرکت انقلابی خود شتاب بخشد.
 
این جنگ را، به یاری خدا، تمام کرده و حسین (ع) را در کربلا دیدار نماییم و سپس راهی دیار قدس شویم (ان‌شاءالله). لبنان مظلوم را از مظلومیت درآورده و فلسطین و قدس عزیز را با یاری خداوند و ملت‌های مسلمان هم‌جوار ـ که یکی از اهداف انقلاب اسلامی بوده ـ از لوث وجود غاصبان آزاد ساخته، اسرائیل را نابود کنیم، آمریکا و شوروی را زیر پا نهاده و به ملت‌های مظلوم و انقلابی و اسلامی جهان، اعم از افغان، صحرا و… نوید پیروزی داده و زمینه را برای ایجاد حکومت جهانی مهدی (عج) فراهم سازیم، ان‌شاءالله.
 
گرچه سخن به درازا کشید، ولی بقیه وصیتم را به‌طور خلاصه بیان می‌نمایم:
 
همان‌گونه که امام کبیرمان فرمودند: «مثل حسین وارد جنگ شدیم، باید مثل حسین کشته شویم»؛ حال که مردم مسلمان ایران این امتحان الهی را به‌نحو احسن پس داده‌اند و فرمایشات امام را مبنی بر “حسین‌وار وارد جبهه شدن و کشته شدن مثل حسین” اثبات نموده‌اند، برای ادامه جنگ نیز نباید هیچ تغییری حاصل شود.
همیشه جوانان ما با عشق به جبهه بروند و با الهام از پیام خونین حسین (ع) کشته شوند.
 
رمز موفقیت شما در عدم تغییر این اصل، اطاعت از ولایت‌فقیه و پیروی از روحانیت اصیل و آگاه است.
 
یک مسئله دیگر این است که برخلاف عقیده بعضی خام‌اندیشان و نابینایان حقیقت که می‌گویند نبرد ایران یک جنگ میهن‌پرستی است، باید بدانند که ملت ما از فرهنگ و آرمان اصیل و مقدسات خود دفاع می‌کند. دفاع از میهن تا جایی ارزش دارد که مکتب ما اجازه می‌دهد.
 
همین بس که هرگاه نتوانیم در وطن خود، عقاید و فرایض مذهبی‌مان را انجام دهیم، گرچه در زادگاه خود باشیم، خود را بیگانه می‌دانیم و هجرت را پیشه می‌کنیم؛ و به جایی مهاجرت می‌کنیم که بتوانیم فرایض دینی‌مان را به‌جا آوریم. این وطن حقیقی ماست.
 
مبارزه ما برای مکتب اسلام است، نه میهن. همین است که ملی‌گرا‌ها نمی‌توانند قدرت مکتبی مردم را تحمل نمایند و از صحنه به‌در می‌روند.
 
امام حسین (ع) برای آنکه زمینه را مساعد ندید، هجرت کرد. امام عزیز ما نیز هجرت کرد و همین بس که رسول خدا محمد (ص) آن هجرت تاریخی را انجام داد.
 
یکی از مسائل کلیدی وصیتم این است که من دست‌پرورده حزبم هستم و شهادتم را مرهون همین حزب می‌دانم؛ حزبی که حزب خدا و حزب شهیدان است: حزب جمهوری اسلامی. این حزب بر گردن من حق دارد.
 
نصیحتی به مردم:
تا زمانی که حزب برای اسلام و خداست، واجب شرعی است که از آن حمایت کنید. کسانی که کلنگ به‌دست گرفته‌اند تا بنای حزب را ویران کنند، بدانند دیگر بهشتی زنده نخواهد شد. قدر این میراث شهید بهشتی و نعمت الهی را بدانید. امیدوارم خداوند آنها را هدایت فرماید.
 
ملت ایران باید هماهنگ، پشتیبان نهاد‌های انقلابی و اسلامی، به‌ویژه حزب جمهوری اسلامی (ستون فقرات انقلاب) و دولت اسلامی و مجلس اسلامی خود باشند.
 
از جمله مسائل مهمی که می‌خواهم عرض کنم، نگرانی‌ام از اختلافات محلی ولایت‌مان است. از همه دست‌اندرکاران، مسئولین و روحانیون متعهد، به‌ویژه ائمه جمعه می‌خواهم که نگذارند این اختلافات دامنه‌دار شود. هر کسی که کارشکنی و اخلال در وحدت کند، در قیامت نزد حسین‌بن‌علی (ع) و پیامبر اکرم (ص) از او شکایت خواهم کرد.
 
در پایان، از خانواده‌ام می‌خواهم که در فقدان من ناراحت نباشند، سیاه نپوشند، شاد باشند، شاد بیایند و شاد بروند و به دیگران روحیه بدهند و افتخار کنند که شهیدی را تقدیم امام عزیزمان کرده‌اند.
 
اما پدر عزیزم! از آن‌جا که برای من زحمت کشیدی و حدود هفت سال خرج تحصیلم را دادی، بسیار شرمنده‌ام که نتوانستم ذره‌ای از آن را جبران کنم.‌ای مادر! که شب‌ها برایم بیداری کشیدی و با زحمت‌های طاقت‌فرسا، هفت سال توشه آب و نانم را فراهم کردی تا درس بخوانم، در مقابل شما بیشتر از پدر شرمنده‌ام. امیدوارم مرا ببخشید.
 
برادران و خواهرانم نیز حقی بزرگ بر گردنم دارند که امیدوارم مرا حلال کنند، ان‌شاءالله.
 
پروردگارا! تمام آرزویم این است که مرا در بستر مرگ طبیعی نمیرانی.
مرا در راه رضای خود فدا کن.
آنگاه که خواستی مرا شهید کنی، در جبهه باشد.
آنگاه که در جبهه باشم، در خط مقدم باشم؛ و همان‌جا جان را به درگاهت تقدیم کنم که دیگر غسلی بر من واجب نشود.
 
پروردگارا!
در آن هنگام که مرا در قبر می‌گذارند و همگی شتابان بر من خاک می‌ریزند و سرم به سنگ لحد می‌خورد، در آن لحظات وحشتناک که یاری نیست.
بارالها!‌ای مهربان‌ترین مهربانان!
مرا دلسوز و همدمی مهربان باش، که بسیار هراسانم…
 
شهید حسین میرشکاری – ۱۱ / ۷ / ۱۳۶۳
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار