به گزارش خبرنگار دفاعپرس بوشهر، شهید نامدار عمادی بیستم اردیبهشت ۱۳۴۶ در روستای محرزی از توابع شهرستان دشتستان دیده به جهان گشود. پدرش محمدباقر و مادرش شرف نام داشت. تا اول متوسطه درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. چهارم دی ۱۳۶۵ در اروندکنار بر اثر اصابت گلوله آرپ یجی به شهادت رسید. پیکر او را در شهرستان بوشهر به خاک سپردند.
وصیت نامه شهید
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
روبهصفتان زشتخو را نکشند
گر عاشق صادقی ز مردن نهراس
مردار بود هر آنکه او را نکشند!
کاروان گلگون شهیدان، از آغاز خلقت بشریت با شهادت هابیل شروع به حرکت نمود و در بستر تاریخ با شهادت صالحان، در راستای خطی تکاملی ادامه پیدا کرد و با شهادت سالار شهیدان امام حسین(ع) به حرکت خود شتابی دیگر داد و با سرعتی فوقالعاده، درخت تنومند انسانیت را که با خون شهیدان گلگونکفن آبیاری میشد، رشد و ترقی داد.
با آغاز انقلاب اسلامی ایران، این حرکت جانی دیگر گرفت و این ملت نیز در همین راستا به ندای رهبر بزرگ خود لبیک گفتند و آمادگی خود را برای جانبازی در راه برقراری اهداف الهی و ادامهٔ راه خونین شهیدان اعلام داشتند.
مادر عزیزم!
میدانم برای بزرگ کردن من چقدر زحمت کشیدی و میدانم که از دست دادن فرزند چقدر سخت است، اما همهٔ ما در مقابل خون شهیدان وظایفی داریم. به همین خاطر از تو میخواهم که پس از شنیدن خبر شهادتم، برای من گریه نکنی. اشک تو باید برای غریبی امام حسین(ع) و شهدای کربلا باشد تا موجبات شادی دشمن را فراهم نکند، چراکه ما پیرو امام حسین(ع) هستیم و زندگی با ظلم و ذلت را ننگ میدانیم.
پدر و مادرم!
شهدای جنگ تحمیلی و خانوادهٔ آنها را فراموش نکنید، زیرا عزت اسلام امروز، مرهون ایثارگری و استقامت آنهاست.
مادرجان!
میدانم خیلی مشتاق بودی حجلهٔ دامادی مرا ببینی، اما بدان حجلهای که اکنون بستهای، همان است که من میخواستم و من این راه را خود مشتاقانه انتخاب نمودم و خداوند نیز افتخار بزرگ شهادت در راهش را نصیبم نمود.
و اما ای پدر عزیزم!
تو نیز مرا حلال کن و ببخش، چراکه نتوانستم گوشهای از زحمات تو را جبران نمایم. تو پدر خوبی برای من بودی و زحمات زیادی برایم متحمل شدی. از تو حلالیت میطلبم و از خواهران و برادرانم میخواهم که اگر ناراحتی از من به دل دارند، مرا ببخشند و حلال کنند. مبادا در پیچوخم زندگی، عشق و علاقه به امام و انقلاب در ذهنتان کمرنگ شود.
و اما یک وصیت هم به دوستان و برادران و همکاران عزیز:
میدانم که نتوانستم دوست خوبی برای شما باشم. افسوس که زمان گذشت و نتوانستم زحمات شما را جبران نمایم. از شما میخواهم که همیشه گوش به فرمان امام باشید و تا پیروزی نهایی، جنگ را ادامه دهید و خشم و تنفر از شیطان بزرگ را همیشه سرلوحهٔ زندگیتان قرار دهید.
همکاران عزیز!
میدانید که لباس پاسدار مقدس است. قدر این نعمت را بدانید و مبادا در این لباس، کاری انجام دهید که دشمنان ضدانقلاب آن را به حساب اسلام بگذارند.
در آخر، از تمام اقوام و همسایهها میخواهم که اگر ناراحتی یا کدورتی از من دارند، به بزرگی خودشان مرا ببخشند. تقاضا میکنم برای من لباس سیاه به تن نکنید و اگر مراسم عقد و ازدواجی دارید، به خاطر بنده، این امور خیر را به تعویق نیندازید.
در پایان، از خداوند سبحان میخواهم که به خواهران و برادران حزبالله که در تشییع شهدا و مراسم مذهبی و ایامالله حضور فعال دارند، اجری جزیل عنایت فرماید.
به امید پیروزی نهایی رزمندگان اسلام تا فتح نهایی.
والسّلام
نامدار عمادی
انتهای پیام/