به گزارش خبرنگار دفاعپرس از البرز، «اکبر علاقهبندی» در یادداشتی آورده است: آخرین روزهای ماه صفر که از راه میرسد، حال و هوای دلها و کوچههای مشهد رنگ دیگری میگیرد. انگار غمی سنگینتر از توان شانهها بر قلبها فرود میآید. در این ایام، کوچهبهکوچه مشهد سیاهپوش و صحنها با اشک زائران شسته میشوند. مسافران از دور و نزدیک رهسپارند تا خود را به خورشید خراسان برسانند؛ شهری که هر گوشهاش بوی غربت دارد و هر آجرش به اشک دلبستگان پیوند خورده است.
وقتی به صحن انقلاب میرسم، انگار آسمان دل یکباره باز میشود. گنبد طلایی همچون خورشیدی درخشان در دل شب میدرخشد؛ خورشیدی که هرگز غروب ندارد، هرچند صاحبش غریبانه در طوس به خاک سپرده شد. اشک مجال نفسکشیدنم را میگیرد و به سقاخانه پناه میبرم. جرعهای از آب خنک آن، نه فقط عطش لبها بلکه عطش جان و دل را فرو مینشاند. چند لحظه چشمهایم را میبندم و در میان زمزمه عاشقانه زائران، دعای خود را آرام به آب میسپارم: «یا ضامن آهو، شفاعتم کن.
راز بزرگ مشهد پنجره فولاد است؛ جایی که امیدها دوباره جان میگیرند. زنجیرهایش پر از دستهایی است که هر کدام داستانی دارند؛ مادری که شفای فرزند بیمارش را میطلبد، جوانی که پس از بیراهه به امید توبه آمده یا دلشکستهای که تنها امیدش همین پنجره است. من نیز دلم را به فولاد گره میزنم و حس میکنم فلز سخت نرم شده است؛ مثل دل امامی که مهرش همه را در بر میگیرد. اشک امانم را میبرد و یاد میکنم از امامی که در غربت و دوری از مدینه و خاندانش، در خراسان به شهادت رسید. غربت او امروز پناه همه غربتنشینان عالم است.
غریب طوس، طبیب دلهای بیقرار
در این سرزمین، هیچکس تنها نیست. هر دلی که بشکند، میداند در آستان امام رضا(ع) جایی برای التیام دارد. او طبیب دلها و خورشید همیشه درخشان خراسان است. مأمون عباسی تاب نور ولایت او را نداشت و با زهر کینهاش امام را از شیعیان گرفت. اما خون پاکش ریشه ولایت را در این خاک استوارتر کرد و طوس را به قلب تپنده ولایت بدل ساخت. امروز نیز نام و یادش همچون چراغی فروزان، مسیر عاشقان ولایت را روشن میکند و دلهای خسته را به امید و آرامش میرساند.
امروز، مشهد یعنی ولایتمداری راستین و بیپایان. زائرانی که از اقصی نقاط جهان و از دورترین سرزمینها دل به این سفر نورانی میسپارند، وقتی در حرم امام هشتم حضور مییابند، در حقیقت پیمانی دوباره و صمیمانه با ولایت میبندند. هر زائری که از این حرم بیرون میآید، گویی جان تازه گرفته، روحی نو یافته و عهدش را با امام خویش از نو تجدید کرده است. اینجاست که غربت امام رضا(ع) پلی محکم و جاودانه میشود میان دلها؛ از شرق تا غرب عالم، همه عاشقان چشم به گنبد طلایی دارند.
سنگفرشهای حرم هم شاهد اشکهای بیپایان زائراناند. هر قطره اشک، گواه عشقی است که قرنهاست خاموش نشده و هیچ قدرتی توان خاموشکردنش را ندارد. این روزها در مشهد، همه آمدهاند تا زیر پرچم امام رضا(ع) ولایتمداری خویش را ثابت و با اشک، دلها را سبک کنند و من بار دیگر به پنجره فولاد بازمیگردم. این بار حاجتی نمیخواهم، تنها درخواستم شفاعت است و اینکه روزی در واپسین لحظات زندگیام، نام امام رضا(ع) بر لبم جاری باشد و نگاهش پناه آخرین نفسم.
انتهای پیام/