به گزارش خبرنگار فرهنگ دفاعپرس، حضرت امام حسن بن علی العسکری (ع) امام یازدهم شیعیان و پدر گرانقدر حضرت صاحبالزمان (ص) است که در هشتم ربیعالاول سال ۲۶۰ هجری قمری در سامراء و به دست معتمد عباسی پانزدهمین خلیفه عباسی مسموم و به شهادت رسید.
در خصوص شهادت آن امام مظلوم بنا به نقل شیخ عباس قمی در کتاب شریف منتهیالآمال آمده است: «روزى براى پدرم خبر آوردند که ابنالرضا رنجور شده، خلیفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود را با او همراه و امر کرد که پیوسته ملازم خانه آن حضرت باشند و طبیبى را مقرر کرد که هر بامداد و پسین نزد آن حضرت برود و از احوال او مطلع باشد بعد از دور روز خبر آوردنـد کـه بیماری آن حضرت شدت پیدا کرده و ضعف بر او مستولى شده است.
پس بامداد سوار شد نزد آن حضرت رفت و اطبا را امر کرد که از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضى پالقضاة را طلبید و گفت ده نفر از علماى مشهور را حاضر گردان که پیوسته نزد آن حـضـرت باشند تا آن زهرى که به آن حضرت داده بودند بـر مـردم معلوم نشود و نزد مردم بگویند که آن حضرت به مرگ طبیعی از دنیا رفته است. پیوسته ایشان ملازم خانه آن حضرت بودند تا آنکه بعد از گذشتن چند روز از مـاه ربیعالاول آن امام مظلوم از دار فـانـى بـه سـراى بـاقـى رحلت فرمود.
چون خبر شهادت آن حضرت در شهر سامراء منتشر شد و خلیفه در تفحص فرزند آن حضرت درآمد، جمعى را فرستاد که بر دور خانه آن حضرت حراست نمایند و جمیع حجرهها را تفحص نمایند شاید آن حضرت را بیابند. بعد از آن متوجه تجهیز آن جناب شد. چون از غسل و کفن آن جناب فارغ شدند خلیفه ابوعیسى را فرستاد که بر آن جناب نماز کند، چون جنازه آن جناب را براى نماز بر زمین گذاشتند ابوعیسى به نزدیک حضرت آمده و کفن را از روى مبارک دور کرد و بـراى رفـع تهمت خلیفه علویان و هاشمیان و امراء و وزراء و نویسندگان و قضات و علماء و سایر اشراف و اعیان را نزدیک طلبید و گفت: بیایید و نـظر کنید که این حسن بن على (ع) فرزندزاده امام رضا (ع) است بر فراش خود به مرگ طبیعی وفات کرده است و کسى آسیبى به او نرسانیده است و در مدت مرض او اطباء و قضات و مـعـتمدان و عدول حاضر بودند و بر احوال او مطلع گردیدهاند و بر این امر شهادت مىدهند پس پیش ایستاد و بر آن حضرت نماز خواند بعد از نماز، آن جناب را در پهلوى پدر بزرگوار خود دفن کردند.
در روایت آمده است که چون صداى نوحه و شیون از منزل منور آن امام مطهر بلند شده بود، شیعیان برگرد جعفر کذاب، برادر امام حسن عسکری (ع) بر آمدهاند و او را تعزیت به وفات برادر و تهنیت بـه امامت خود مىگویند، پس کسی گفت که برادر تو را کفن کردهاند بیا و بر او نماز کن، جعفر برخاست و شیعیان با او همراه شدند، چون به صحن خانه رسیدیم دیدیم که حضرت امام حسن عسکرى (ع) را کفن کرده بـر روى زمین گذاشتهاند پس جعفر پیش ایستاد بر برادر اطهر خود نماز کند، چون خواست تکبیر گوید طفلى گندم گون پیچیده موى گشاده دندانى مانند پاره ماه بیرون آمد و رداى جعفر را کشید و گفت: اى عمو! پس بایست که من سزاوارترم به نماز بر پدر خود از تو.
پس جعفر عقب ایستاد و رنگش متغیر شد. آن طفل پیش ایستاد و بر پدر بزرگوار خود نماز کرد و آن جناب را در پهلوى امام على نقى (ع)دفن کرد. پس در این حالت جـماعتى از اهل قم آمدند و سؤ ال کردند از احوال حضرت امام حسن عسکرى (ع)، چون دانستند که وفات به شهادت رسیده است پرسیدند که امامت با کیست؟ مردم اشاره کردند به سوى جـعـفـر، پـس نزدیک رفتند و تعزیت و تهنیت دادند و گفتند با ما نامه و مالى چند هست بگو که نامهها از چـه جماعت است و مالها چه مقدار است [تا] ما تسلیم کنیم. جعفر برخاست و گـفـت: مـردم از ما علم غیب مىخواهند، در آن حال خادم بیرون آمد از جانب حضرت صاحبالامر (عج) و گفت با شما نامه فلان شخص و فلان و فلان هست و همیانى هست که در آن هـزار اشـرفى هست؛ در آن میان ده اشرف هست که طلا را روکش کردهاند، آن جماعت نامهها و مالها را تسلیم کردند و گفتند هر که تو را فرستاده است که این نامهها و مالها را بگیرى او امام زمان است و مراد امـام حسن عسکرى (ع) همین همیان بود.
منبع: منتهیالآمال/ شیخ عباس قمی
انتهای پیام/ 161