به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، در آزادسازی خرمشهر، شاهکاری فراموشنشدنی را در لشکر ۱۴ امام حسین (ع) رقم زد؛ اواخر جنگ هم با احمد کاظمی آنقدر گلوله آرپیجی شلیک کرده بودند، صورتهایشان از دوده سیاه شده و از گوشهایشان خون آبه جاری شده بود. میخواستند هر طور شده مناطق جنوب را حفظ کنند. جنگ هم که تمام شد، دردش، دردِ مردم دنیا بود. در هر نقطهای که میدید، به مظلومی ظلم میشود، غم بر چهرهاش مینشست. همیشه دغدغه مردم غزه را داشت و ناراحت بود که در آن موقعیت نمیتوانست برای مردم غزه کاری انجام دهد. جلوی دشمنان اسلام و کفار میایستاد و در جمع خودیها همیشه لبخند بر لب داشت. لهجه شیرین اصفهانیاش همیشه او را لو میداد؛ اما در رعایت اصول حفاظتی یکی از افراد دقیق و با احتیاط بود، مَخلص کلام اینکه بیش از ۴ دهه از عمرش را در راه مجاهدت سپری کرده بود، آن هم به عشق امام زمان (عج) و برای یاری نائب ایشان.
دعایی که تا زمان شهادت همراه سردار زاهدی بود
او با این همه مجاهدت، نه ادعایی داشت و نه طلبکار از کسی. وقتی هم که اطرافیان به او میگفتند: «سرباز امام زمان هستی!» با تواضع پاسخ میداد: «من کجا و سربازی امام زمان کجا؟»؛ آن قدر به یاد امام زمان (عج) بود که در سجدههای نمازش این دعا را میخواند: «اللهم احفظ ولیک الحجة ابن الحسن من فوقه و من تحته و عن یمینه و عن شماله و قائماً و قاعداً، انک خیر الحافظین» ضمن اینکه خواندن این دعا را به دیگران هم توصیه میکرد. این دعا بعد از شهادت سردار زاهدی در جیبش پیدا شد.
شراکت مالی با امام زمان (عج)
و، اما درباره مال دنیا؛ سردار شهید محمدرضا زاهدی نگاهی فراتر از خیلیها به مال دنیا داشت. او میگفت: «تا وقتی به دنبالش میدوی، از تو فرار میکند، ولی اگر راه خودت را پیدا کردی و در مسیر حق گام برداشتی، خود او همیشه دنبالت میآید» و اینگونه بود که دلش را از مال دنیا بریده بود. تا توان داشت به اطرافیانش کمک میکرد و دلبستگی به اموالش نداشت. میگفت: «برکت در مالم را مدیون شراکت با امام زمان (عج) هستم.» او ماهانه درصدی از درآمدش را به نیت امام زمان (عج) به کار خیر اختصاص میداد و به نیازمندان کمک میکرد. چراکه اعتقاد داشت، آنچه از مال دنیا برای آدم میماند، آن قسمتی است که در راه خدا خرج میکند و باقی از دست رفته است!
محمدحسین فرزند کوچکتر شهید زاهدی میگوید: «ما خیلی بابا را نمیدیدیم و گاهی بین دیدارهایمان ۷ ـ ۶ ماه فاصله میافتاد؛ وقتی هم میآمد ۳ ـ ۲ روز میماند و میرفت. ما در این چند روز حضور بابا سعی میکردیم طوری برنامهریزی کنیم که بیشتر کنار بابا باشیم. در نبود بابا پیگیری مسائل مالیاش به عهده من بود. همیشه سفارش میکرد جدا از وجوهات شرعی هر ماه، مبلغی از درآمدتان را با امام زمان (عج) شریک شوید که برکت زیادی به زندگیتان میدهد.»
یکی از مسائلی که برای سردار زاهدی اهمیت زیادی داشت، تحصیل و باسواد شدن بود. او میگفت: سرباز امام زمان (عج) باید باسواد باشد. محمدحسین زاهدی درباره این روحیه پدر بیان میکند: «برای پدرم درس خواندن ما خیلی اهمیت داشت، ولی این طور نبود مدام تذکر بدهد؛ فقط گهگاه در حرفهایش میگفت: خودتان را برای آینده آماده کنید! راهنماییمان میکرد، اما در انتخابهای ما دخالت نمیکرد. مثلاً پدر در انتخاب رشته به من گفت: هر رشتهای دوست داری انتخاب کن؛ فقط حواست باشد برای رشتهات به اندازه کافی وقت بگذاری و در آن بهترین باشی.»
رضایت خدا و امام زمان (عج)
فرزند شهید زاهدی در یکی از خاطراتش به نگاه پدر اشاره دارد که چقدر رضایت امام زمان (عج) برایش اهمیت داشت. وی در این باره میگوید: «شرایط شغلی بابا برای ما محدودیتهای زیادی داشت. مخصوصاً این که اغلب اطرافیان راجع به شغل و سمت بابا اطلاعات خاصی نداشتند. خیلی جاها که بقیه خانوادهها راحت میرفتند، ما نمیتوانستیم برویم؛ اما ما بدون اعتراض خودمان را با این شرایط وفق داده بودیم تا بلکه در ثواب مجاهدتها و تلاشهای بابا شریک باشیم. چند بار که حرف پیش آمد، به بابا به خاطر کار زیاد و زحمتی که بیسر و صدا میکشید گله کردیم، بابا که همیشه رضایت امام خامنهای که نائب امام زمان (عج) هستند، برایش مهم بود، در جواب ما گفت: کسی که باید ببیند میبیند. مهم این است که خدا و امام زمان (عج) از کار ما راضی باشند.»
سردار زاهدی در لباس سبز پاسداری قدمهایی برداشت که هر کدام از سربازان امام زمان (عج) مشتاقانه در آنجا قدم برمیدارند؛ قدمهایی که سرانجام ختم به شهادت میشود. سردار زاهدی ۱۳ فروردین ۱۴۰۳و مصادف با شهادت حضرت علی (ع) و در ۶۳ سالگی [حضرت علی (ع) در ۶۳ سالگی به شهادت رسیدند]در حمله رژیم صهیونیستی به دفتر کنسولگری سفارت ایران در دمشق توسط خبیثترین انسانها به شهادت رسید.
منبع: فارس
انتهای پیام/ 119