به گزارش خبرنگار
دفاعپرس از گلستان،شهید «محمدرضا شوقی» دهم خرداد ۱۳۴۶، در شهرستان گرگان به دنیا آمد. پدرش عبداله، نجار بود و مادرش صغرا نام داشت. دانش آموز اول متوسطه بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیستم شهریور ۱۳۶۲، در نوشهر دچار سانحه رانندگی شد و بر اثر ضربه مغزی به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای امامزاده عبداله زادگاهش قرار دارد.
فرازهایی از وصیت نامه شهید محمدرضا شوقی
«رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی»
«پروردگارا سینهى مرا گشاده دار. کار مرا بر من آسان گردان؛ و گره از زبانم بگشا. تا سخنان مرا بفهمند.»
با سلام و درود فراوان به منجی عالم بشریت مهدی موعود و نایب بر حقش خمینی بت شکن، اینجانب بنده حقیر محمدرضا شوقی، هم اکنون که میخواهم طبق وظیفه شرعی که بر عهدهام است، وصیت خود را به امر خانوادهام بکنم.
پدر جان من راه خود را که راه الله و ائمه اطهار است با آگاهی که خود داشتم و بدوم هیچ فشار و تحمیلی انتخاب کردم و قدم در این راه گذاشتم، و انشاالله که در این راه بتوانم به آرزو و سعادت خود که شیوه تمامی انبیاء و اولیاء خدا میباشد و آن شهادت است برسم و اگر شهادت نصیبم نگردید آن هم دست خداست و به گفته امام بزرگوار اجر شهید را بتوانم ببرم و به کمک برادران حزب الهی در جبهه به پیروزی کامل برسیم.
پدر گرامی من از آن همه تلاشها و رنجهای که در بزرگ کردن من کشیدید از شما بسیار تشکر میکنم، و انشاالله که مرا بخاطر نافرمانیهای که از شما کردم مورد عفو قرار دهید، و حلالم کنید و از شما میخواهم خمینی آن شیرجماران و روحانیت اصیل و مبارز را در یابید و از آنها اطاعت کنید.
همچنین پدر جان مبادا که دلبستگی به من شما را از یاد خدا غافل کند و هرگاه در از دست دادن من افسوس خوردید به این فکر باش که تمام مظاهر این دنیا همه فانی است و از شما درخواست میکنم که برادران و خواهر خود سالم را تحت آموزش صحیح قرار دهید؛ و آنها و افراد مفید برای جامعه نو پای اسلامی بار آورید و قرائت صحیح قرآن را به آنها بیاموزید، اینک مادر؛ مهربانم از شما میخواهم بعد از شهادتم به خود ببالید و افتخار کنید که شما نیز در ردیف خانوادههای شهدا قرار میگیرید و انشالله که با شهید شدن من شیر خود را بر من حلال کنید و خداوند از این کار شما راضی باشد.
و اجرتان را به لطف و کرم خود افزون کند، همچنین مادر عزیزم اگر من شهید شدم شما را از گریه کردن منع نمیکنم، ولی از بیاد داشته باش، که هر وقت خواستی برایم گریه کنید، به یاد امام حسین (ع) و علی اکبر و علی اصغر و تمامی شهیدان صدراسلام گریه کنید، و همیشه افتخار کنید که فردای قیامت با حضرت زهرا (س) همنشین خواهید بود.
برادر عزیزم؛ حسین جان؛ از شما میخواهم که با شهامت و شجاعت راه مرا ادامه دهید، و هیچگاه در مقابل ظلم و بی عدالتی سکوت نکنید، بلکه در مقابل آن، چون کوهی استوار بایستید، و همچنین از شما خواهش میکنم که همیشه برای طول عمر رهبر کبیر انقلاب و تعجیل در فرج امام زمان دست دعا بسوی خدا دراز کنید.
برادر جان قرآن را همیشه معلم خود قرار بده و در فراگیری و آموختن آن به دیگران سعی و کوشش کنید و هرگاه از من رفتار ناخوشایندی دیدید من را ببخشید و عفوم کنید.
خواهران عزیزم؛ از شما میخواهم که صبر را پیشه خود کنید و پیروان صدیقی برای رهبر انقلاب باشید، و رسالت زینبی خود را هرگز فراموش نکنید و همیشه حجاب و پوشش اسلامی خود را حفظ کنید و از فسادهای اخلاقی دوری جوئید؛ و در احترام به والدین پیش قدم باشید، و حال سخنم با ملت شهید پرور و تمام دوستان و آشنایان اینست که.
امام را دعا کنید و همیشه تابع فرمانهای او باشید، و از ولی فقیه آیت الله منتظری حمایت کنید و در مقابل خائنین به اسلام و قرآن بپاخیزید و اجازه هیچگونه حرکتی را به آنها ندهید و از احتکار اجناس ضروری خودداری کنید و اندکی به آخرت خود بیاندیشید، بیاندیشید که برای آن دنیای خود چه توشهای فراهم کردهاید و همچنین به مردم عزیز گرگان تذکر میدهم هوشیار باشید، زیرا دستها در حال کارند و عدهای از جنایتکاران به نقاط حساس و دولتی نفوذ کردهاند، و درصد تضعیف اسلام و روحانیت میباشند، و از شما میخواهم که در مقابل این حرکتهای مرموز بخروشید و این تفالهها آمریکا را از کشور خود اخراج کنید؛ و در آخر کلام به خانوادهام توصیه میکنم، کسانی را که دشمن روحانیت انقلابی هستند به مجلس عزاداری من راه ندهید و با آنها قطع رابطه کنید.
از کلیه مومنین و مومنات حلالیت میطلبم / خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار
والسلام علیکم و رحمه الله برکاته/ محمدرضا شوقی/ بیست و دوم بهمن ۶۱
انمتهای پیام /