به گزارش خبرنگار
دفاعپرس از گلستان،شهید «حسین رضا پور»، ششم اردیبهشت ۱۳۲۰، در شهرستان بندر ترکمن به دنیا آمد. پدرش «عباس»، و مادرش «ام البنین فوت ۱۳۳۹»، نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. کارمند بود. سال ۱۳۴۵، ازدواج کرد. بیست چهارم شهریور ۱۳۶۱، در گرگان هنگام درگیری با اشرار و قاچاقچیان بر اثر اصابت گلوله به قلب و دست شهید شد.
مروری بر زندگی «شهید حسین رضاپور»، شهیدی از جنس درد
دوران نوجوانی را ضمن تحصیل در کنار پدر به کار پرداخت تا اینکه در سال سوم دبیرستان که مادر را از دست داد وظیفه بیشتری را احساس نمود و صبورانه قایق تلاش را در ردپای مشکلات خود به پیش میراند.
بعد از اخذ دیپلم به استخدام بانک صادرات با حقوق ۱۷۵ تومان درآمد در حالیکه بانک بطور خصوصی ارائه میشد. در سال ۱۳۴۵ ازدواج نمود ودارای سه فرزند شد. با خانوادهاش رفتاری خوب و خوشی داشت، سعادت و آرامش را در کنار خانواده میخواست.
شهید به ورزش کشتی علاقه خاصی داشت در سطح استان و در دوره تحصیل به مقام اول دست یافته بود. سال، ۱۳۵۱ در روز هفتم عید روز بازگشایی ادارات دولتی برای تحویل کلید یدک که یکی از کارمندان کلید بانک را در صندوق جا گذاشته بود رهسپار شهرستان کلاله شد ولی در حین راه با تراکتور تصادف میکنند و دچار ضربه مغزی و شکستگی استخوان دست و پا میشوند. هیچکس امید به بهبودی او را نداشت ولی مشیت خداوند سطوری دیگر را در ایام زندگیش نگاشته بود. خداوند زندگی دوبارهای را به او عطا کرد.
درست در بحبوحه تصادف شهید رضا پور، فرزند دوم ایشان دچار فلج اطفال شدند و فرزندشان در عرض ۲۴ ساعت از ناحیه گردن و کمر و دو پایش فلج شدند. بعد از بهبودی خود تمام وقتش صرف نگهداری و معالجه فرزندش شد. در همین گیرو دار است که پدر شهید بر اثر مریضی فوت میکنند و شهید این بار برای خواهران در عین اینکه از آنها کوچکتر بوده، چون پدر و مادر انجام وظیفه میکرد و صبورانه با این مشکلات مبارزه میکرد.
او درد را شناخته بود و از این رو خانوادههای فقیر و مستضعف را خوب درک میکرد و هم او بود که در ایام عید قبل از آنکه برای بچههایش لباس نو بگیرد، ابتدا وسایلی را که برای بچههایی که از تمکن مالی خرج برخوردار نبودند میبرد و سپس برای فرزندان خود چیزی میخرید.
شهید به کارش عشق میورزید و آن را خدمتی میدانست بعلت محرومیتها و ناراحتیها که در زندگی دیده بود او را انسانی صبور و فداکار و دردمند بوجود آورده بود شهید به امام خمینی و انقلاب اسلامی علاقه وافری داشت و به همین دلیل زمانی که امام در قم بودند. جهت تجدید میثاق به زیارت ایشان نائل آمدند.
بعلت مشکلات کاری و فلج بودن فرزندشان اوقات زیادی نداشتند ولی در زمان مقتضی از کمک کردن و همیاری دریغ نداشتند به عنوان مثال از اختصاص دادن یک روز از حقوقش به مدت سه سال بطور داوطلبانه به جنگزدگان سوسنگرد میتوان نام برد.
سه سال قبل از شهادت ۲ تن از خواهران مورد علاقهاش بعلت مریضی از بین میروند و او همچنان صبورانه، چون پدری برای خواهران و فرزندانش به مشکلات مبارزه میکند.
سرانجام شهید در روز بیست و چهارم شهریور ۱۳۶۱، در حالیکه منافقین از خدا بی خبر جهت سرقت موجودی بانک به این بانک رجوع کرده بودند با مقاومت شهید مبنی بر خود داری از همکاری با آنان روبهرو میشوند. منافقین جدا از اسلام و امت این بار هم، چون دفعات گذشته که خلق را حامی خود نمیدیدند گلوله اجانب را برای مشایت اربابانشان به سمت مردی از امت اسلام نشانه رفتند و پیکر پاکش را آماج گلولههای دد منشانه خود نمودند. تا یکبار دیگر نوکری خود را به امپریالیسم آمریکا و سوسیال امپریالیسم شوروی به اثبات برسانند. لعنت خدا برآنان باد و درود امت مسلمان بر شهدا باد.
انتهای پیام /