گروه فرهنگ دفاعپرس_ اکبر صفرزاده؛ لیلی با من است یک فیلم سینمایی کمدی، جنگی به نویسندگی رضا مقصودی و کارگردانی کمال تبریزی در سال ۱۳۷۴ تولید شده است. به نظر بسیاری از منتقدان لیلی با من است بهترین فیلم کمدی ایرانی در ژانرجنگ است.
موضوع فیلم لیلی با من است تقابل انسان با تقدیر است. در این گونه داستانها قهرمان خدا است. فرم ادبیاتی این گونه داستانها بدین شرح است که خداوند به وقوع چیزی امرمی کند، اما برخی «انسانهای خود مهم پندار» تلاش میکنند جلوی وقوع این امر را بگیرند.
در فیلم لیلی با من است خدواند امر میکند صادق به خط مقدم برود، آرپی جی دست بگیرد و آن تانک را منهدم کند، اما او از ابتدا تا انتهای داستان تلاش میکند جلوی وقوع این امر را بگیرد و به خط مقدم نرود. صادق هر چه بیشتر فرار میکند به خط مقدم نزدیکتر میشود.
داستان حضرت موسی (کلیم الله) نیز در قالب همین فرم ادبی روایت شده است. یک شب فرعون در عالم خواب میبیند آتشی از طرف شام شعله ور میشود و به طرف مصر میآید و به خانههای قبطیان میافتد و همه خانهها، کاخها، باغها و تالارها را میسوزاند و به خاکستر و دود تبدیل میکند.
فرعون بسیار وحشتزده میشود، از خواب برخیزد و در غم و اندوه فرو میرود، ساحران، کاهنان و دانشمندانِ تعبیر خواب را به حضور میطلبد، و به آنها میگوید: «چنین خوابی را دیدهام، تعبیرش چیست؟» یکی از آنها میگوید: «چنین به نظر میرسد که به زودی نوزادی از بنیاسرائیل به دنیا آید و واژگونی تخت و تاج فرعون، و نابودی فرعونیان، به دست او انجام شود».
فرعون پس از مشاوره و گفتوگو با درباریان و ساحران، دو تصمیم خطرناک میگیرد، نخست اینکه فرمان میدهد در آن شبی که منجّمین و ساحران، آن شب را به عنوان شب انعقاد نطفه کودک موعود (موسی) مشخّص کردهاند، زنان از همسرانشان جدا گردند. دوّمین تصمیم فرعون، کشتن نوزادان پسر بود که به طور وسیع، و بسیار خطرناکتر از تصمیم نخست، اجرا شد.
تمام اقداماتی که فرعون برای جلوی گیری از تعبیر خواب انجام داد بی نتیجه ماند و به خواست خداوند حضرت موسی (کلیم الله) بر فرعون پیروز شد.
داستان دیگری که در این فرم روایی جای میگیرد سریال «سلطان و شبان» است. افسانه سلطان و شبان مجموعه تلویزیونی در ژانر کمدی به کارگردانی داریوش فرهنگ است، که تولید آن در سال ۱۳۶۱ توسط گروه فیلم و سریال تلویزیون آغاز و در سال ۱۳۶۲ از شبکه یک سیما پخش شد. مهدی هاشمی و داریوش فرهنگ فیلمنامهٔ این سریال را نوشتهاند.
در این داستان پادشاهی کوته اندیش، خوشگذران و ستمگر در شکارگاه خود با پیرمردی فرزانه و پیشگو روبهرو میشود. پیرمرد فرزانه به او میگوید زمانی که ماه کامل خواهد شد هزاران بلا بر سر او نازل خواهد شد. پادشاه از این داستان هراس کرده و در بستر بیماری میافتد. وزیر، شهبانو و خوابگزار، راه چاره این گرفتاری را جایگزین کردن کس دیگری به جای پادشاه میدانند تا بلاها بر سر او نازل شود و پادشاه از این گزند بگذرد.
در افسانه «سلطان و شبان» هم مانند داستان حضرت موسی (کلیم الله) و لیلی با من است تمامی تلاشهای شخصیتهای موجود در داستان برای جلوگیری از «اتفاق» بی نتیجه میماند و آنچه خداوند امر کرده به وقوع میپیوندد.
انتهای پیام/ 121