گروه حماسه و جهاد دفاعپرس: «احمدحسین باقری» (افشردی) برادر سرداران شهید حسن و محمدحسین باقری (افشردی) با حضور در ویژهبرنامه تلویزیونی «منور» که بهمناسبت گرامیداشت چهل و پنجمین سالگرد دفاع مقدس و همچنین جنگ تحمیلی ۱۲روزه در خبرگزاری دفاع مقدس تولید میشود، اظهار داشت: پدرم از نظر اقتصادی یک زندگی کاملاً معمولی داشت. سالهای دور در بخش بایگانی وزارت راه مشغول به کار بود و قبل از انقلاب بازنشسته شد. در سالهای ۱۳۵۷ و ۱۳۵۸، برای اینکه مشغولیتی داشته باشد، فعالیتهای سادهای انجام میداد.
وی گفت: پدرم مبارز سیاسی پیش از انقلاب به معنای مصطلح نبود، اما از نظر اعتقادی زاویه شدیدی با رژیم پهلوی داشت. همین دیدگاهها در تربیت فرزندان و بهویژه دو شهید عزیز خانواده ما تأثیر گذاشت. ایشان اغلب نمازهای روزانه را در مسجد اقامه میکرد و ما هم که نگاهمان به پدر بود، به همین سمت گرایش پیدا کردیم. برادرانم هم همینطور بودند و من، بهعنوان کوچکترین فرزند، از آنان یاد گرفتم؛ بنابراین شکلگیری ساختار اعتقادی این دو شهید بزرگوار عمدتاً در مسجد محل صورت گرفت.
بردار شهید باقری خاطرنشان کرد: از حدود ۱۰ سالگی، آنطور که به یاد دارم، برادرانم بیشتر وقت آزاد خود را ــ غیر از تفریحات ورزشی معمول محله مانند فوتبال و والیبال ــ در کتابخانه میگذراندند. این مسئله سرمنشأ بسیاری از خیرات برای حسن آقا و محمد آقا شد. آن دو در مسجد محل بسیار فعال بودند. مدرسهشان نیز یک مدرسه معمولی در منطقه ۱۴ واقع در جنوب شهر تهران بود. در خانه ما، به دلیل پیگیریهای پدر و مادر، به تحصیل اهمیت زیادی داده میشد. برای نمونه، خواهر بزرگترمان پیش از انقلاب ـ که چندان مرسوم نبود ـ موفق به اخذ مدرک کارشناسی شد. مادرم اهمیت فراوانی به موضوع تحصیل میداد.
وی در ادامه افزود: سال ۱۳۵۸، حسن آقا در رشته علوم انسانی و محمد آقا در رشته ریاضی در کنکور شرکت کردند. حسن آقا در رشته حقوق دانشگاه تهران پذیرفته شد و محمد آقا هم در رشته مکانیک دانشگاه پلیتکنیک؛ اما پس از یک ترم، به دلیل وقوع انقلاب فرهنگی، ادامه تحصیل آنان متوقف و به فاصله کوتاهی هم جنگ آغاز شد. هر دو همه زندگیشان را وقف جنگ و جمهوری اسلامی کردند که پس از ۲۸ ماه حضور در جبهه، حسن آقا در تاریخ ۹ بهمن ۱۳۶۱ به شهادت رسید. بیشترین مرخصی او مربوط به ازدواجش بود. حتی همان چهار روز را هم صبح تا عصر در ستاد مرکزی سپاه بهعنوان پشتیبان و مدیر جنگ فعالیت میکرد و پیگیر وظایفش بود. ازدواجش نیز بسیار ساده برگزار شد؛ تنها با برپایی دو مهمانی کوچک برای فامیل و دوستان.
باقری گفت: حسن آقا هنگام شهادت هیچ دارایی قابلتوجهی نداشت؛ نه خانه، نه خودرو و نه اموال دیگر. حتی بخشی از حقوق ماهانهاش هم در خانه باقی مانده بود. او نسبت به بیتالمال حساسیت بسیار داشت و هیچگاه وسیله نقلیه دولتی را برای خانواده استفاده نکرد. محمد آقا نیز همینگونه بود. او پس از ورود به سپاه در سال ۱۳۵۸، ابتدا در بخش پرسنلی مشغول بود، اما با آغاز جنگ به جبهه رفت. چون حسن آقا بنیانگذار اطلاعات عملیات بود، محمد آقا هم در آن حوزه مشغول شد و در عملیات فتحالمبین و عملیاتهای بعدی نقشآفرینی کرد.
بردار شهیدان باقری تصریح کرد: سال ۱۳۹۳، محمد آقا قصد بازنشستگی داشت، اما در سال ۱۳۹۴، پس از انتصاب به ریاست ستاد کل نیروهای مسلح، در پاسخ به پرسش من که چرا بازنشسته نشدید، گفت: «آقا (مقام معظم رهبری) فرمودند باید در این مسند خدمت کنید.» ایشان به فرمان رهبری عمل کرد و خدمتشان ادامه یافت. محمد آقا به ندرت درباره مسائل نظامی صحبت میکرد، اما درباره رژیم صهیونیستی گفته بود «اسرائیل استاد بزرگ ترور است»؛ من شخصاً اطلاعات نظامی چندانی ندارم و سیاسی هم نیستم، اما امثال «اسرائیل» در عین تبحر در دشمنی و ترور، دچار حماقتهای بزرگی هم میشوند.
وی گفت: حضرت آقا چند سال پیش فرمودند: «اسرائیل ۲۵ سال آینده را نخواهد دید» واقعاً چنین خواهد شد. حتی یکی از سیاستمداران صهیونیست اخیراً سخن از فروپاشی اسرائیل ظرف دو سال آینده به میان آورده بود. از سوی دیگر، مردم ایران پای کار مملکت هستند. اگر در دل جامعه مثلا از ده نفر سؤال شود، هشت نفر میگویند که در صورت وقوع جنگ، پشت جمهوری اسلامی میایستند. دشمن ما در ایستگاه حماقت ایستاده است.
باقری خاطرنشان کرد: علاقه به کتابخوانی از همان مسجد محل در وجود برادرانم شکل گرفت. این علاقه بعدها ویژگی بارز زندگی شهیدان محمد و حسن شد. محمد آقا حتی در دیدارهای جمعی خانوادگی همواره کتابی همراه داشت، چه مرتبط با مسائل نظامی و چه موضوعات تاریخی. علاقهمند به تاریخ جنگهای جهانی بود و بارها میگفت کتاب «سرگذشت ارتش آلمان در جنگ» (رایش سوم) را دو بار مطالعه کرده است.
وی گفت: در خانواده، دیدارها غالباً در خانه مادر برگزار میشد و محمد آقا همیشه با نوهها و فرزندان خانواده بسیار صمیمی و همراه بود. در مسائل نظامی، پیگیر موضوع ارتقای توان موشکهای زمین به زمین بود و در سال ۱۳۸۵-۱۳۸۶ برای اولین بار بر لزوم «نقطهزنی» و هدف قرار دادن ناوهای جنگی تأکید میکرد. از همان موقع که شاید برای برخی عجیب هم باشد، بر ضرورت هدف گرفتن ناوهای جنگی دشمن حتی در اقیانوس هند تاکید داشت.
باقری تصریح کرد: محمدآقا در زندگی شخصی هیچگاه از جایگاه خود سوءاستفاده نکرد. حتی در موضوعات سادهای مانند جابهجایی محل خدمت سربازان آشنایان، هرگز دخالت نمیکرد. زندگیاش، چه پیش از شهادت و چه پس از آن، نهایت سادگی و سلامت را داشت. «اشرف» خانم دختر عموی ما بود که سال ۱۳۶۰ با محمد آقا ازدواج کرد. ایشان در خاطرهای از برادرم میگفت روزی در اهواز حدود ۳۰ هواپیما آمدند و شهر را بمباران کردند. خانهای که ما در آن زندگی میکردیم، یک خانه دو طبقه بسیار ساده بود. بر اثر موج انفجار، پنجرهها تکان میخورد. وضعیت معماری آن زمان مانند خانههای محکم امروزی با سازههای فلزی و بتنی نبود. ما طبقه دوم خانهای ۸۰ یا ۹۰ متری از یکی از عزیزان سپاه را اجاره کرده بودیم. در همان شرایط سخت، همسر شهید همراه حاجآقا بودند و زندگی میکردند.
وی در بخش دیگر سخنان خود به ویژگی شخصیتی دختر شهید باقری؛ شهیده فرشته افشردی پرداخت و گفت: زندگی ایشان بسیار ساده بود. در مدت پنج سالی که در خبرگزاری دفاع مقدس فعالیت داشت، همانند یکی از کارکنان عادی فعالیت میکرد. بخش عمده این پنج سال را با وسایل نقلیه عمومی، مترو و اتوبوس رفتوآمد داشت. محمد آقا یک پراید برای او خرید تا رفت و آمدش راحتتر باشد، اما پس از مدت کوتاهی مشخص شد که از آن استفاده نمیکند و دوباره ترجیح داد مانند مردم عادی با مترو و اتوبوس تردد کند. با وجود اینکه برخی مسئولان مجموعه خبرگزاری دفاع مقدس به ایشان تذکر داده بودند که شما دختر سردار سرلشکر هستید و مسائل امنیتی مطرح است، ایشان همه این موارد را رد کرده و گفته بود که هیچ مشکلی وجود ندارد. در این پنج سال، هر روز بخشی از مسیر خانه تا ایستگاه مترو را پیاده میرفت و باقی مسیر را با مترو طی میکرد.
باقری با بیان اینکه در خانواده ما، هیچیک از دختران حاج محمد آقا و دیگر اعضای خانواده، از نام شهید باقری یا افشردی استفادهای نکردند، تصریح کرد: برای نمونه، زمانی که فرشته خانم با ما برای شرکت در هیئتها همراه میشد، پس از پایان مراسم، وقتی بچهها را به خانههایشان میرساندم، ایشان اصرار داشت که او را در نزدیکی ایستگاه مترو پیاده کنم. اگر هم زمان زودتر بود، باز تأکید میکرد که در همان ایستگاه مترو پیاده شود.
برادر شهیدان باقری گفت: فرشته خانم از نظر اخلاق، معاشرت، دینداری و سادگی زندگی بسیار مثالزدنی داشت. در دستنوشتههایشان نامهای یافتیم که خطاب به عموی شهیدشان نوشته بودند: «شما خبرنگار بودید، من هم خبرنگار شدم. میخواهم ببینم آیا توان دارم راهی را که شما پیمودید ادامه دهم و به جایگاهی برسم که شما رسیدید.» در جایی دیگر نوشته بودند: «دوست دارم فردی کاملاً عادی از همین جامعه باشم.» و در پایان، با صراحت از عموی شهیدشان پرسیده بود: «به نظر شما من لیاقت آن را دارم که به مقام شهادت برسم؟»
وی افزود: من خاطرهای دارم که شاید گفتنش برای برخی خوشایند نباشد، اما واقعیتی است. میگفتند: «مُرِّ قانون.» مُرِّ در عربی به معنای تلخ است. قانون ذاتاً طعم تلخی دارد، مانند زخمی که انسان از آن فراری است. محمد آقا علاقه بسیاری به زیارت امام رضا علیهالسلام داشت. من سراغ ندارم بیش از دو بار در سال با آن حجم مشغله به مشهد رفته باشد. بیش از این امکان رفت و آمد برایشان فراهم نمیشد. با توجه به نظم و مقرراتی که آستان قدس رضوی دارد، امکان خادمی برایشان فراهم نشد، زیرا حاجآقا به دلیل مأموریتهای بسیار مهم داخلی و خارجی، فرصت چنین موضوعی را پیدا نمیکردند. ایشان قطعاً علاقه داشتند هر سال به کربلا مشرف شوند، اما معمولاً سه سال یکبار فرصت این سفر فراهم میشد. بسیاری از روزهای تعطیل را هم در محل کار میگذراندند.
برادر شهیدان باقری در پایان گفت: به نظر من، پس از شهادت سردار زاهدی، شرایط بسیار سنگینی برای محمد آقا منظور شد. بعد از واقعه مربوط به نبرد هفتم اکتبر و عملیات حماس، سفرهای زیارتی و تفریحی به حداقل رسید. پس از شهادت شهید زاهدی، حاجآقا هیچ سفر تفریحی نداشت. تنها یک سفر کوتاه ۱۰ ساعته به مشهد رفت. آن هم درست در همان روزی بود که «اسماعیل هنیه» در تهران ترور شد. حاجآقا تنها چند ساعت پس از رسیدن به مشهد، دوباره به تهران بازگشت. آخرین سفرش هم سفر سهروزهای با هم داشتیم که در بهمنماه سال گذشته به مشهد رفتیم و خاطرهاش برای من ماندگار شد.
فیلم کامل سخنان برادر سرداران شهید حسن و محمد باقری در «اینجا» قابل مشاهده است.
انتهای پیام/ 112