گروه حماسه و جهاد دفاعپرس: مادران، پدران و همسران شهدا در دوران هشت سال دفاع مقدس، در تمامی مراسمهای مرتبط با شهدا حضور فعال داشتند؛ بعضی از آنها جهت عرض تسلیت و تعزیت و تسلی دل بازماندگان خدمت خانواده معزا میرسیدند و بعضی دیگر نیز برای پرسوجو از دیگر رزمندگان درباره وضعیت فرزندان و همسران خود که مفقود شده بودند. بر این اساس، بعد از تبادل آزادگان در میان جنگ که تعدادی از مردان مسن و مجروحان حاد را تشکیل میدادند، خانوادههای مفقودین در این استقبال باشکوه نیز حضور داشته و تصاویری از فرزندان و یا همسران خود را به آزاده نشان میدادند تا شاید ردی یا نشانی از آنها پیدا کنند.
تصویری که در ادامه مشاهده میکنید، مادر شهیدی را نشان میدهد که با در دست داشتن قاب عکس فرزند خود، هنگام ورود یک آزاده به میهن اسلامی، بهدنبال گمشدهاش میگردد. این درحالی است که تصاویر قاب عکس در دست مادر، مربوط به دو برادر شهید به نامهای «علیرضا و رحمان گلچینی» است که هر دو برادر اسفند سال ۱۳۶۲ در عملیات خیبر واقع در منطقه طلائیه به خیل شهدا پیوستند؛ اما هر دو مفقود بودند و اثری از پیکر مطهرشان نبود؛ بنابراین مادرشان چشم انتظار هر دو فرزند دلبندش بود، تا اینکه سال ۱۳۶۴ که اولین گروه اسیران دربند مجروح تبادل شدند مادر شهید به یکی از آزادهها به نام «جعفر ربیعی» از فرماندهان تیپ حضرت رسول (ص) برای پیگیری وضعیت فرزندانش مراجعه کرد؛ اما نتیجهای نداشت.

بعد از آزادی تعدادی از اسرای جانباز، یکی از اسرای آزادشده خاطرهای در روزنامه چاپ کرد مبنی بر درگیری یکی از اسرای ایرانی بهنام «رحمان» که در عملیات خیبر اسیر شده بود با شیخ علی تهرانی در اردوگاه موصل ۲؛ بنابراین خانواده با پیگیری مطلب از هلال احمر، آدرس آزادهای که اهل ارومیه بود و خاطره را بیان کرده بود را گرفته و به ارومیه عازم شدند تا درباره رحمان پرسوجو کنند که آن آزاده، دو اسیر درگیرشده در اردوگاه را معرفی کرد و ماحصل پیگری رد و بدل شدن دو نامه با کمک صلیب سرخ با اسرای مزبور در طول ۲ سال شد؛ ولی اطلاع دقیق بهدست نیامد؛ بر همین اساس، از طریق اداره امور رسیدگی به امور مفقودان در هلال احمر با صلیبسرخ نامهنگاری شد و بعد از مدت زمانی طولانی، در پاسخ نامه مشخص شد که «رحمان گلچینی» اسیر نیست؛ بنابراین مادر شهیدان گلچینی از سال ۱۳۶۲ تا ۱۳۹۱ چشمانتظار فرزندانش بود و هرموقع زنگ تلفن و یا صدای درب میآمد، تصور این را داشت که خبری برای او آوردهاند. چشمان مادر به درب خشک شد و برای همیشه از میان خانواده رفت تا شاید در آن دنیا فرزندانش را ببیند.
سال ۱۳۹۰ شش شهید گمنام در تهران تشییع و در موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و مقاومت بهخاک سپرده شدند، یکسال از این ماجرا گذشت و در حالی که مادر فوت کرده بود، برادر دیگر شهید به دو برادر دیگر و دو خواهرش اصرار میکند که آزمایش دی. ان.ای بدهند تا شاید روزی، با خبری خوش روبهرو شوند؛ بنابراین خانواده به بیمارستان مراجعه و آزمایش خون دادند و بعد از سپری شدن هشت ماه، از سوی مرکز تماسی گرفته شد مبنی بر اینکه باید برای آزمایش و تشخیص نهایی، از پاشنه پا مادر که فوت کرده بود، نمونه برداری شود؛ بنابراین برادر بزرگتر با خانواده در این رابطه صحبت کرد؛ اما مخالفت صورت گرفت تا اینکه در نهایت سال ۱۳۹۲ اجازه این کار به مرکز ژنتیک داده شد.
مدت زمانی گذشت و به خانواده شهید گلچینی اعلام شد که برادر شهیدشان «رحمان» شناسایی شده است؛ جالب اینکه «رحمان» زودتر از «علیرضا» شناسایی شده بود؛ اما منتظر بودند تا هویت «علیرضا» را هم شناسایی کنند؛ بنابراین در نهایت خرداد سال ۱۳۹۳ خبر شناسایی هر دو برادر به خانواده اعلام شد. آری! در تبادلی که همان سال در منطقه شلمچه صورت گرفته بوده، پیکر «علیرضا» تحویل ایران و سپس به ستاد معراجالشهداء انتقال داده شده بود و با نمونهبرداری، هویت شهید «علیرضا گلچینی» نیز شناسایی شده و ۲ ماه بعد هم هویت «رحمان» را شناسایی کرده بودند؛ بر این اساس، پیکر شهید علیرضا گلچینی پس از ۳۱ سال دوری، سرانجام دهم خرداد سال ۱۳۹۳ در محله «مشیریه» تهران تشییع و در جوار پیکر برادرش «رحمان» واقع در موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و مقاومت به خاک سپرده شد.

انتهای پیام/ 113