برگزاری شانزدهمین شب خاطره در موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس

شانزدهمین ویژه‌برنامه «شب خاطره» با حضور پیشکسوتان جهاد و شهادت، خانواده‌های معظم شهدا، جانبازان و ایثارگران پادگان آموزشی امام حسین (ع) در موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس برگزار شد.
کد خبر: ۷۸۰۸۲۱
تاریخ انتشار: ۰۴ مهر ۱۴۰۴ - ۱۸:۳۲ - 26September 2025

به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شانزدهمین ویژه‌برنامه «شب خاطره» با حضور پیشکسوتان جهاد و شهادت، خانواده‌های معظم شهدا، جانبازان و ایثارگران پادگان آموزشی امام حسین علیه‌السلام، به همت موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و با مشارکت سازمان پیشکسوتان سپاه، در سالن خلیج فارس موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس برگزار شد. 

برگزاری شانزدهمین شب خاطره در موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس

مراسم با تلاوت آیاتی از قرآن کریم و صلوات بر محمد و آل محمد آغاز شد. سپس سردار سرتیپ دوم پاسدار علیرضا عظیمی جاهد، مسئول سازمان پیشکسوتان سپاه، در سخنرانی آغازین خود با ذکر نام شهدا، فضای مراسم را به عطر یاد شهیدان آغشته کرد.

وی گفت: سر تعظیم فرود می‌آوریم به روح پرفتوح شهدای انقلاب اسلامی، شهدای جنگ تحمیلی، شهدای جبهه سلامت، خدمت و مقاومت… ما خیلی بزرگیم، باید این بزرگی را تبیین کنیم.

سردار عظیمی با اشاره به نقش پیشکسوتان در استمرار رسالت پاسداری، از طرح‌هایی برای به‌کارگیری مجدد آنان در قالب پاسدار افتخاری خبر داد. او تأکید کرد که بازنشستگی برای رزمنده معنا ندارد و گفت: هیچ سیستم نظامی دنیا پیشکسوتانش را بازنشسته نمی‌کند. ما می‌توانیم بهترین چشم برای استاندار، فرماندار، دهدار و حتی بازرسی ویژه ریاست جمهوری باشیم.

برگزاری شانزدهمین شب خاطره در موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس

وی همچنین از نقش خواهران پیشکسوت در پروژه‌های فرهنگی مانند حجاب و عفاف یاد کرد و افزود: اولین کسانی که ما را تقویت کردند، خواهران و همسران شما بودند. آنها می‌دانند شما کی بودید، می‌دانند شما انسان‌های بزرگی بودید.

آقای ابن‌الدین، از یادگاران دفاع مقدس، در سخنانی خردمندانه، بر ضرورت انتقال ارزش‌های جنگ به نسل جدید تأکید کرد. 

وی گفت: نباید خاطرات را طوری تعریف کنیم که جوان امروز احساس کند ما آدم‌های فضایی بودیم. باید با رفتارمان، نه فقط قاب عکس، ارزش‌ها را منتقل کنیم.

برگزاری شانزدهمین شب خاطره در موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس

وی افزود: دوران دفاع مقدس، دوران تولید ارزش‌هایی بود که شاید هزار سال هم به این فشردگی تولید نشده بود. امروز، این ارزش‌ها باید در زندگی ما جاری باشد.

ابن‌الدین همچنین نقش مادران و همسران شهدا را در پایداری جبهه‌ها ستود و ولایت فقیه را ستون خیمه نظام اسلامی دانست. 

وی گفت: نعمت ولی فقیه، نعمتی بزرگ است. ما در دورانی زندگی می‌کنیم که ولی فقیه نفس می‌کشد و ما هم در همان زمان نفس می‌کشیم.

برگزاری شانزدهمین شب خاطره در موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس

در ادامه، حاج آقای کرمی با ذکر خاطراتی از عملیات، مجروحیت، و بازگشت به بیمارستان سقز، از آمادگی دوباره برای دفاع از دین و وطن سخن گفت. وی گفت: اگر امروز جنگی رخ دهد، با سر می‌رویم برای دفاع. ما این کشور را با خون گرفتیم، نه با شعار. وظیفه‌مان حفظ دین و آیین است.

تجدید عهد با شهدا و شعائر تربیتی

در واپسین لحظات مراسم، فضای شب خاطره رنگی از عرفان و تربیت گرفت. حاج آقای کرمی با تأکید بر نقش شعائر در تربیت نسل جدید، گفت: صلوات، فقط یک ذکر نیست؛ یک پرچم است، یک نماد تربیتی است. بچه‌های چهار ساله هم وقتی می‌بینند همه با هم صلوات می‌فرستند، حس می‌گیرند. این یعنی یعظم شعائر الله.

در ادامه، حاج محمد مطلبی، از مربیان و رزمندگان پادگان امام حسین، با بیانی صمیمی، پرشور و گاه طنزآمیز، خاطراتی از دوران آموزش، عملیات‌های میدانی، و لحظات ناب انقطاع الی‌الله را بازگو کرد. او از نخستین تجربه تدریس سلاح در نوجوانی گفت، از مواجهه با استاد دانشگاه در کلاس عقیدتی، و از امدادرسانی شهید غلامرضا آدم‌زاده در لحظه مجروحیت.

برگزاری شانزدهمین شب خاطره در موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس

یکی از خاطرات تکان‌دهنده وی، روایت شب عملیات در ارتفاعات خانیمانگا بود. وی گفت: با آرپی‌جی به سمت تیربار دشمن رفتم. تیر خورد به بازویم. خون در پوتینم جمع شده بود. اما با توکل به خدا برگشتم. زیر درخت بلوط، شهید آدم‌زاده دستم را پانسمان کرد و سرم وصل کرد. آن شب، با درد و سکوت، تا صبح در شیار رودخانه ماندیم.

مطلبی همچنین از لحظه‌ای گفت که در تاریکی شب، با بدنی مجروح و خون‌ریزی شدید، تنها در دشت افتاده بود و با خوردن چند گوجه فرنگی از زمین کشاورزی، توانست اندکی جان بگیرد و خود را به آمبولانس برساند. این روایت، با جزئیاتی از درد، ترس، توکل و امید، فضای مراسم را به سکوتی سنگین و اشک‌آلود کشاند.

در ادامه روایت حاج محمد مطلبی، یکی از تأثیرگذارترین لحظات شب خاطره بازگو شد: لحظه‌ای که در عملیات خانیمانگا، پس از مجروحیت شدید، با بدنی خون‌آلود و شکسته، در تاریکی شب تنها مانده بود. وی گفت: دست چپم خرد شده بود، خون در پوتینم جمع شده بود، هر قدمی که می‌زدم، بی‌اختیار زمین می‌خوردم. گوجه‌فرنگی‌های دشت را خوردم تا زنده بمانم.

شب را در شیار رودخانه گذراندم، با چفیه در دهانم که صدای ناله‌ام بلند نشود. این لحظه برای من انقطاع الی‌الله واقعی بود.

مطلبی از لحظه‌ای گفت که صدای تانک را شنید و از ترس زیر شنی‌ها رفتن، خود را به پایین شیار انداخت. از سرمای شب، لرزش بدن، و امید به طلوع آفتاب برای گرم شدن گفت؛ و در نهایت، با تلاشی جان‌فرسا، خود را به آمبولانس رساند و به بیمارستان صحرایی منتقل شد.

این روایت، با جزئیاتی از درد، ترس، توکل و امید، فضای مراسم را به سکوتی سنگین و اشک‌آلود کشاند. حاضران، با صلواتی بلند، به استقبال این لحظه‌های ناب رفتند.

حاج محمد مطلبی، در واپسین بخش روایت خود، از لحظه‌ای گفت که پس از مجروحیت شدید، خود را به آمبولانس رساند. 

مطلبی گفت: در آمبولانس، زیر پای مجروحان دیگر افتاده بودم. هر بار که ماشین در چاله می‌افتاد، درد در تمام بدنم می‌پیچید. اما رسیدیم. آخرین نفر بودم. بیمارستان صحرایی سقز، نقطه پایان آن شب خونین بود.

وی از لحظه‌ای گفت که هلیکوپتر رسید، اما جا نبود. از لذت نسیم هلیکوپتر گفت، از مچاله شدن کنار بدنه، و از رسیدن به بیمارستان. سپس با صلواتی بلند، روایت را به پایان رساند.

وی در آخر گفت: اگر امروز جنگی رخ دهد، با سر می‌رویم. ما این کشور را با خون گرفتیم. وظیفه‌مان حفظ دین و آیین است.

شب خاطره، کلاس درس ایمان

شانزدهمین شب خاطره، نه فقط آیینی برای یادآوری، بلکه صحنه‌ای برای تبیین بود. تبیین ایمان، ایثار، ولایت، و تربیت. از سردار عظیمی تا کرمی، مطلبی تا ابن‌الدین، همه یک پیام داشتند: شهدا زنده‌اند، و ما باید زنده بمانیم به یاد آنان، به راه آنان، و به رسم آنان.

این شب، با صلواتی بلند، با اشک‌هایی آرام، و با دل‌هایی منقلب، به پایان رسید. اما اثر آن، در دل‌ها ماند. در دل نسل جدید، در دل مادران شهدا، و در دل پیشکسوتانی که هنوز هم آماده‌اند، با سر، نه فقط با دست و پا، برای دفاع برخیزند.

انتهای پیام/ ۱۳۴

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار