به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، میان ما و میان آنها یک دیوار فاصله است. چقدر از این محل گذر کردیم و اصلا نمیدانستیم پشت این دیوارها که اتفاقا از نیمه نرده دارد و آن طرفش مشخص است چه کسانی در حال گذران زندگی هستند. البته با احتساب دیوارهای ساختمان بعد از دیوارهای حیاط شاید فاصله ما با این قهرمانان یکی دو دیوار بیشتر نیست، آن هم در ظاهر، اما در معنا فاصله با این جماعت که بعضا فراموش شده هم هستند، زمین تا آسمان است.
اینجا آسایشگاه شهید بهشتی برای جانبازان است، آنهم آسایشگاه جانبازان قطع نخاعی از گردن و کمر که در نزدیکیهای ما در سکوت نفس میکشند و ما گرفتار روزمرگیهای خود گاهی از پیاده روی کنار دیوار این آسایشگاه میگذریم، اما نگاه و دغدغههایی داریم که در واقع گاهی هیچ و پوچ است. در آخرین روز از چهل و پنجمین هفته دفاع مقدس سردار «علیرضا یعقوبیان» رئیس سازمان پیشکسوتان جهاد و مقاومت در دفاع مقدس به همراه جمعی از مدیران این سازمان راهی آسایشگاه جانبازان شهید بهشتی شدند تا ضمن بازدید و تجلیل از این سرافرازان یاد و نام جانبازان دوران دفاع مقدس را گرامی بدارند.
البته سردار یعقوبیان که سالها مسئولیت فرماندهی ناحیه مقاومت بسیج شهید بهشتی در جوار این آسایشگاه را داشته با این مجموعه آشنا و بواسطه این که خود از رزمندگان قدیمی لشکر ۲۷ محمد رسول الله صل الله علیه و آله است، همرزم برخی جانبازان و یا حتی مسئولان این آسایشگاه هم بوده است.
اما ماجرای آسایشگاههای جانبازان به زبان ساده چیست؟ جانبازان خاص که به لحاظ نگهداری و شرایط لازم بهداشتی و درمانی امکان اسکان در منزل را ندارند، مثل جانبازان قطع نخاعی یا اعصاب و روان و برخی جانبازان شیمیایی این امکان را دارند که در آسایشگاهها ساکن شوند و به غیر از خدمات هتلینگ خدماتی مثل پرستار و کمک بهیار و تامین اقلام بهداشتی، درمانی، ایاب و ذهاب و غذا و... در این آسایشگاه در اختیارشان است و تحت نظر قرار دارند.
جانبازانی که از خانه و کاشانه و میان مردم میروند پشت این دیوارها که متاسفانه دیوار فراموشی است و اگرچه رتق و فتق امورشان با زحمات نیروهای بنیاد شهید و امور ایثارگران انجام میشود، اما شاید روزها بگذرد و کسی غیر از همان نیروهای بنیاد شهید در آسایشگاه به آنها سر نمیزند. هرچند این عزیزان با همه مشقتی که برای بیرون رفتن دارند منعی برای رفت و آمد ندارند و امکانات در اختیارشان است، اما باز سر زدن به چنین افرادی اثرات خودش را دارد. جدا از اینکه در مراسمها و برنامهها هم میتوانیم این بزرگواران را دعوت و تکریم کنیم و هفته دفاع مقدس بهانه خوبی است برای این غفلت زداییها.
با سردار یعقوبیان و همراهان او در سازمان پیشکسوتان همراه میشویم و همراه با مدیر آسایشگاه و مدیر بنیاد شهید منطقه هشت تهران به اتاقهای برخی جانبازان که امکان ملاقات دارند سر میزنیم، برخی ممکن است هنگام حضور ما در آسایشگاه نباشند؛ برخی در بیمارستان بستری باشند، برخی هم به خاطر شرایط خاص و یا خواب و استحمام امکان ملاقات ندارند.
مهمترین بخش این دیدار در همان اتاقهایی است که منزل و مأوای جانبازان شده، تخت خواب، مبلمان، کتابخانه، کمد لباس، یادگاریها و تابلوی تصویر امامین انقلاب و حاج قاسم بخش جداییناپذیر همه اتاقها است، و هر فرد بنا به سلیقه خود اتاقش را آماده کرده است.
بمب روحیه آسایشگاه
حاج مجید مهابادی، ورزشکار و از جانبازان این آسایشگاه است. اگر وسط ملاقات جانبازان در اتاقهایشان حاج مجید را نمیدیدم کلا نوع نگاهم به آسایشگاه متفاوت میشد. شاید در وهله اول حضور در آسایشگاه را برای روحیه دادن به جانبازان توصیه میکردم که حقی بر گردن ما دارند و بهره معنوی هم خواهیم برد اما وقتی حاج مجید را دیدم، فهمیدم گاهی معادله بر عکس است، باید همیشه به ملاقات حاج مجید آمد و روحیه گرفت، اما «شنیدن کی بود مانند دیدن».
حاج مجید جانباز ویلچری باستانی کار و بسکتبالیست آسایشگاه است که وقتی وارد اتاقش میشوی تفاوت اتاقش با سایر اتاقها را متوجه خواهی شد. مبلمان اتاقش نشانه پر رفت و آمد بودن و البته مهمانوازی اوست. آنچنان استقبال میکند که با آن صدای رسا و لحن گیرا در لحظه حالت عوض میشود. درد و رنجهایش احتمالاً برای اوقات تنهایی است، اما وقتی مهمان دارد آنچنان مهماننواز است که گاهی فراموش میکنی تو آمدهای روحیه بدهی نه اینکه روحیه بگیری.
سردار یعقوبیان وسط این بحثها از او پرسید، مجید! چرا ریشهایت اینقدر بلند شده؟ عزاداری؟ گویا همسر حاج مجید به رحمت خدا رفته و او عزادار است، اما باز روحیهاش مثال زدنی است.
حاج مجید نیروی گردان علی اصغر لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) بود که جانباز شد. او خود یک الگو است، کسی که میتواند هم به من و شما روحیه دهد و هم اینگو الگوی دیگر جانبازان باشد که از قفس این رنج با ورزش رهایی پیدا کنند. البته خودش میگوید از جانبازان قدیمی قطع نخاعی آنهایی که آمدند سمت ورزش موفق بودند، مابقی امروز دیگر نمیتوانند.
«همایون ترحم جوی»، دانشجوی ترم ۱۲ دندانپزشکی بود که از آمریکا به ایران آمد، رزمنده شد و به عنوان نیروی لشکر ۲۷ به جنگ رفت و جانباز شد. حکایت این دکتر و حاج مجید را کنار حکایت آن بیست نفر دیگر باید با هم دید و نباید غافل شد. اینها بخشی از پدیدآورندگان آن حماسهای هستند که همه داشتههای امروز ما به عنوان هویت ایرانی اسلامی از برکت آنهاست. قهرمانان دفاع مقدس نباید فراموش شوند، ملتی که هویت خود را فراموش کرد قطعا محکوم به بردگی دیگران و نابودی است.
انتهای پیام/ 119