دلنوشته/

بغضِ جمعه، در غروبِ سرخِ موزه دفاع مقدس و مقاومت مازندران

در حریم مقدس موزه دفاع مقدس و مقاومت مازندران، که رنگ غروب گرفته است، زمان به احترام می‌ایستد. فضایی غریب، ملتهب و پر از بغض، همچون روحِ خسته‌ی تمام غروب‌های جمعه‌ی تاریخ، بر جان این یادمان خیمه زده است.
کد خبر: ۷۸۲۷۳۴
تاریخ انتشار: ۱۱ مهر ۱۴۰۴ - ۱۸:۰۱ - 03October 2025

گروه استانهای دفاع‌پرس_«سعید وردی»؛ در حریم مقدس موزه دفاع مقدس و مقاومت مازندران، که رنگ غروب گرفته است، زمان به احترام می‌ایستد. فضایی غریب، ملتهب و پر از بغض، همچون روحِ خسته‌ی تمام غروب‌های جمعه‌ی تاریخ، بر جان این یادمان خیمه زده است.

بغضِ جمعه، در غروبِ سرخِ موزه دفاع مقدس و مقاومت مازندران

خورشید، این پاره‌ی آتشین، دلِ وداع ندارد؛ گویی می‌داند که این غروب، آغاز یک هفته‌ی دیگر انتظار است. با حنجره‌ای سوزان، آخرین ناله‌هایش را در رنگ سرخ آتشین آسمان فریاد می‌زند؛ سرخی‌ای که نه رنگ غروب، که خونِ دلی است چکیده از سال‌ها فراق و چشم‌به‌راهی در بستر تاریخ.

تانک‌ها و سنگر‌های خاموش، گنجینه‌دارِ راز‌های ناگفته‌ی این انتظارند؛ هر قطعه آهن سرد، داغ هزاران قصه از عشق و ایثار بر دل دارد. در این سکوت غمناک، هنوز طنینِ «لبیک یا حسین» و زمزمه‌های جگرسوز «یا مهدی ادرکنی» رزمندگان، در گوش لحظه‌ها جاری است.

آقا جان! یا صاحب‌الزمان (عج)! این غروب، همان غروب دلگیر جمعه است؛ لحظه‌ای که پرده‌های دل منتظران به داغِ فراق تو پاره می‌شود. ما اینجا در حریم کسانی نفس می‌کشیم که رفتند تا تو بیایی؛ و می‌دانیم که هر قطره خونی که بر خاکِ پاک ایران اسلامی جاری شد، نذری بود برای تعجیل در ظهور و پایان دادن به دلتنگی‌های جمعه‌ها.

این دلگیری غروب، تنها بازتابی از اندوه عمیق ما نیست؛ شاید تجلی غربت و تنهایی توست در این دنیای آلوده به گناه، در آن لحظه‌ای که پرونده اعمال ما، خون به چشمان تو می‌آورد...‌ای کاش! این سرخی ملتهب آسمان، طلیعه‌دار صبح صادق وصل باشد؛ همان طلوع موعودی که عدالت را از دل همین خاکِ عطرآگین به بوی شهادت، بر خواهد آورد.

ما تاب دلتنگی‌های این غروب جمعه را، تنها با نور امید طلوع تو تحمل می‌کنیم و لحظه‌ها را به پایان می‌بریم.

اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ...

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار