یادداشت/ غلامرضا بنی‌اسدی

۱۳ آبان؛ جشنِ تکلیف در خون!

۱۳ آبانِ ۵۷، صفحه‌ای از دفتر غیرت ملتی است که معتبرترین سندهایش را با خون می‌نویسد. آن روز، تفنگ اگر چه در دست دژخیمان بود، اما قلم را نوجوانانی به کف گرفتند که، خیلی زود بزرگ شدند. به میدان آمدند تا کشورشان از مدار تحقیر بیرون بیاید و به مدار اصلاح و عزت بازگردد؛ و عجب مشقی نوشتند به خون که رساترین فریاد شد به هر خوانش؛ فریادی که نه گذرِسال‌ها خاموشش کرد، نه تهدید‌ها و تحریم‌ها.  
کد خبر: ۷۸۹۹۰۴
تاریخ انتشار: ۱۳ آبان ۱۴۰۴ - ۰۲:۰۳ - 04November 2025

گروه استان‌های دفاع‌پرس‌- «غلامرضا بنی‌اسدی» پیشکسوت دفاع مقدس؛ باز هم آبان رسیده است؛ با بوی خونِ گرمِ نوجوانان، با صدای فریاد‌هایی که هنوز از دیوار‌های تاریخ برمی‌خیزد. 

۱۳ آبان؛ جشنِ تکلیف در خون!

۱۳ آبان، نه فقط یک روز در تقویم، که تکه‌ای از روح ایران است؛ جایی که کودکانِ ما، در قامت مردان ایستادند تا بگویند: آزادی را می‌فهمیم، استقلال را می‌شناسیم، و وطن را دوست داریم، حتی اگر بهایش جان باشد. آنجا بود که جهان فهمید روز‌های دیگری دارد ورق می‌خورد. به چشم دید نسلی قد کشیده‌اند که در کودکی جوانمردی را معنایی نو می‌زنند. دریافت که فرزندان ما به این حقیقت مومن‌اند که در مرام ما کوچک کسی است که یا علی نگفته باشد. یا علی گفتند کودکان ما و بزرگ شدند. 

در آن روز، مدرسه تعطیل نشد؛ بلکه تاریخ در حیاط مدرسه درس گرفت تا برای فردا‌ها تدریس کند. درس شجاعت، درس فهم؛ و چه درسی بالاتر از آن‌که نوجوانی بفهمد که گلوله از لوله تفنگی بیرون می‌آید که دستش شاید ایرانی باشد، اما فرمانش نه. 

دانش‌آموزان ما خوب می‌دانستند — آن روز هم می‌دانستند — که پشت هر ماشه‌ای که به سوی این خاک فشرده می‌شود، سایه‌ای از آن‌سوی آب‌ها ایستاده است. اراده‌ای از سوی کسانی است که دنیا را با دستان خود وجب می‌کنند و نام می‌نهند. فقط سایه و اراده نبود که تفنگ هم آمریکایی بود و خون ایرانی؛ و تاریخ، این نابرابری را هرگز فراموش نکرد.

۱۳ آبانِ ۵۷، صفحه‌ای از دفتر غیرت ملتی است که معتبرترین سندهایش را با خون می‌نویسد. آن روز، تفنگ اگر چه در دست دژخیمان بود، اما قلم را نوجوانانی به کف گرفتند که، خیلی زود بزرگ شدند. به میدان آمدند تا کشورشان از مدار تحقیر بیرون بیاید و به مدار اصلاح و عزت بازگردد؛ و عجب مشقی نوشتند به خون که رساترین فریاد شد به هر خوانش؛ فریادی که نه گذرِسال‌ها خاموشش کرد، نه تهدید‌ها و تحریم‌ها. 
 
امروز هم، در همان زمین، اما در زمانی دیگر، نسل تازه‌ای از همان خاک روییده است. دانش‌آموزان امروز، فرزندان بلافصلِ فکری همان شهیدان‌اند. با همان غیرت، با همان معرفت. مرد میدان نبردند و این را نیز خوب می‌دانند که جنگ همیشه فقط در میدان نیست؛ گاهی در رسانه است، گاهی در نان، گاهی در قلب. دقیقا می‌دانند که دشمن، اگرچه چهره‌اش تغییر کرده، اما امضایش همان است.
 
در جنگ ۱۲ روزه اخیر، در نبردی که اسرائیل و آمریکا علیه ایران به پا کردند، دستکش مخملی افتاد و نه ما که از قبل می‌دانستیم که دنیا هم به چشم دید این دستان چدنی را. دشمن، این بار هم با همان تفنگ آمد، با همان اراده، با این امید خام که به زانو درآورد ایران را. اما زخم در زانوی پیش‌قراول لشکر صهیونی نشست.

ایران هچنان ایستاده است، چون فرزندانش هنوز بیدارند. آری دانش‌آموز امروز، وارث خون نوجوان دیروز است. او می‌فهمد که استقلال را نمی‌شود خرید، آزادی را نمی‌شود هدیه گرفت. او آموخته که وطن، فقط خاک نیست، عقیده است، و باید برایش ایستاد. 

آبان، ماه بلوغ دانش‌آموز ایرانی است که جشن تکلیفش را با خون آذین بسته‌اند. ماه فهم، ماه فریاد، ماه فداست. در این ماه، نوجوانان ما از پشت نیمکت برخاستند و در صفحه تاریخ نشستند. خونشان هنوز گرم است در رگ‌های این ملت؛ و ما، هر سال، با احترام، با اندوه و با افتخار، بر مزار بی‌نامشان سلام می‌کنیم و می‌گوییم: شما رفتید تا ما بمانیم؛ و ما می‌مانیم تا راهتان بماند.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها