به گزارش خبرنگار
دفاعپرس از گلستان،شهید «احمد زارعی»در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۵ در کلاله به دنیا آمد. بعد از دورهی راهنمایی به علت شروع جنگ به آموزش فنون نظامی پرداخت و ترک تحصیل کرد. در دوران انقلاب با اینکه سن کمی داشت با شروع راهپیماییها متحول شد و در تجمعات شرکت میکرد. با تشکیل بسیج یکی از فعالان آن شد. او برای پاسخ به ندای امام و رضای خدا، از تمام علایق دنیوی دست کشید و از طریق سپاه گنبد به جبهه رفت.
او در منطقه مسئول مخابرات بود. او یک بار در جبهه ۲۰% مجروح شد. وی برای کامل شدن دینش در ۱۸ سالگی ازدواج کرد. بعد از عملیات والفجر توفیق زیارت امام (ره) نصیبش شد. وقتی امام سخن میگفت با تمام وجود گوش به سخنان ایشان میسپرد. به همه توصیه میکرد: امام را تنها نگذارید.
او به همراه فرمانده و جانشین مخابرات لشکر و چند تن از فرماندهان تیپ، برای شناسایی منطقهی خرمشهر برای عملیات کربلای ۴ رفته بود که بر اثر اصابت ترکش شهید شد. این حادثه در آذر ماه ۱۳۶۵ اتفاق افتاد. پیکر پاکش در گلزار شهدای کلاله به خاک سپرده شده است.
وصیت نامه شهید احمد زارعی
ای اهل ایمان سلاح جنگ بگیرید و آن گاه دسته دسته و به یک بار و معتقد برای جهاد بیرون روید حال آن که بدنهای ما برای مردن آفریده شده. پس چه بهتر که این مرگ در راه خدا باشد، سید الشهداء شهادت را تولّد نو و اوّلین مرحلهی تکامل دانسته است.
امروز به فرمان امام عزیزمان عازم جبهه میشوم تا از این دین حفاظت نمایم. و، امّا سخنی با ملّت: به جهانیان بفهمانیم که اسلام مرز نمیشناسد البتّه این به این معنی نیست که کشور گشایی کنیم.ای امام به فرمان تو، با دست خالی و با چنگ و دندان از مرز و بوم اسلامیمان دفاع خواهیم کرد.ای امام به فرمان و تا آخرین قطره خونی که در رگ ماست و تا آخرین نفس که در بدن ماست و تا آخرین فشنگ که در سلاح مان است خواهیم جنگید و از اسلام دفاع خواهیم کرد.
سخنی چند با پدر و مادرم: میخواهم بگویم مادرم مرا فراموش کن ولی میدانم که این امر برای شما امکان پذیر نمیباشد. مادر جان: من امانتی بودم که خداوند به دست شما داده و یک روز از شما میگیرد. حالا آن روز فرا رسیده که این امانت را باز پس گیرد.ای پدر و مادرم، بگوئید خدایا من چند فرزند دیگر هم دارم که میخواهم در راه تو بدهم، چون که این فرزندان از جانب تو امانتی است که هر وقت بخواهی در راه تو فدا میکنم.
مادرم شما همیشه میگفتی خدایا من این فرزندان خوبم را برای اسلام بزرگ میکنم تا اینها را یکی یکی فدای اسلام کنم؛ به فرمودهی امام ما باید فدای اسلام شویم. مادرم مگر خونم از خون علی اکبر امام حسین (ع) سرختر است که این خون را در راه اسلام ندهم. پدرم بر سر قبرم نا کام ننویسید، چون آن کس که در راه اسلام کشته نشود نا کام است.
خانوادهی عزیزم پس از شهادتم ناراحت نباشید و برایم گریه نکنید، اگر گریه میکنید برای امام حسین (ع) گریه کنید. ضمناً هر جا که پدرم خواست مرا دفن کنید اگر خاک این بدن گنهکار مرا قبول کند.
انتهای پیام/