به گزارش گروه دفاعی و امنیتی دفاع پرس، سردار سرلشکر محمدعلی جعفری، فرمانده کل سپاه پاسداران، امروز در مراسم اختتامیه دومین دوره انتقال فرهنگ و تجربیات فرماندهی دفاع مقدس در جمع دانشجویان دافوس با حضور در یادمان شلمچه به تشریح عملیات کربلای 5 و همچنین چگونگی استفاده از تجربیات دوران دفاع مقدس در مواجهه با جنگهای آینده و نیابتی پرداخت.
فرمانده سپاه پاسداران ضمن گرامیداشت یاد شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و پس از آن؛ «شلمچه» را سرزمینی مقدس دانست که در هر نقطهاش خون شهیدی به زمین ریخته و مقاومت ملت ایران و اصول پرارزش آن را تثبیت کرده است.
وی دفاع مقدس را بستر اصلی انتقال ارزشها به جهان خواند و افزود: «صدور انقلاب اسلامی در جنگ اتفاق افتاد همانطور که امام فرمودند که ما در جنگ انقلابمان را صادر کردیم. این به ما ثابت می کند که این عزت و اقتدار و ... جمهوری اسلامی مدیون دفاع مقدس و ایستادگی های بعد از دفاع مقدس است که با درس گیری از آن انجام گرفته است.»
فرمانده کل سپاه در ادامه سخنان خود به بیان کلیاتی از دوران دفاع مقدس و درسهای راهبردی و کلیدی آن پرداخت و تأکید کرد:ما باید اصول اصلی موفقیت در عملیاتهای دوران دفاع مقدس را بدانیم و آن ها را حفظ و تقویت کنیم و برای آینده به کار بگیریم.
وی تحلیل عملیاتهای دفاع مقدس را ارزشمند توصیف کرد و در ادامه افزود: ما نباید فکر کنیم عملیات ها و صحنه های جنگ آینده، مشابه عملیاتهای دوران دفاع مقدس است، حتی در طی هشت سال دفاع مقدس نیز ما بسیار مواجه بودیم با تغییر تاکتیک ها و استراتژی ها و روش های مختلفی که در جنگ به کار گرفته می شد. عملیات های اول جنگ با آخر جنگ قابل مقایسه نیست. تغییر شرایط و بررسی آن و تصمیم گیری و انتخاب تاکتیک و روش و اصول هر عملیاتی بسیار مهم و اساسی است.
سرلشکر جعفری، علاوه بر شرایط صحنه نبرد، نوع دیدگاه فرماندهان نظامی را در تصمیم گیری و انتخاب اصول عملیاتی تعیین کننده دانست و مصادیق آن را در دوران دفاع مقدس به دو دیدگاه کلاسیک و جنگ انقلابی تقسیم کرد.
وی در توضیح بیشتر این دیدگاه ها گفت:دیدگاه کلاسیک که برادران ارتش داشتند و می خواستند عمل کنند. اما این دیدگاه در زمان بنی صدر بیشتر از سه ماه دوام نیاورد. بنی صدر به این دیدگاه باور داشت و این دیدگاه به هیچ وجه حضور نیروی مردمی را در جبهه قبول نداشت و متکی به تجهیزات و امکانات و آموزش های کلاسیک بود. با این دیدگاه در طی چند ماه اول تجاوز عراق به ایران، عملیاتهای مختلفی انجام شد. (البته در این ماه ها مقاومت های مردمی فراوانی در مناطق اشغالی وجود داشت) بنی صدر طرحی داشت که از سمت پادگان حمید و یک جبهه هم به سمت هویزه به سمت جفیر حمله کرده و به خرمشهر برسند. اما این طرح در همان روز اول و دوم عملیات شکست خورد. پس از این شکست بنی صدر پیش امام (ره) رفت و گفت ما نمی توانیم بجنگیم و باید پشت میز مذاکره بنشینیم. اما امام مخالفت کرد و گفت ما به مردم کوچه و بازار می گوییم، خودشان از این انقلاب دفاع خواهند کرد.
سرلشکر جعفری خاطر نشان کرد: بعد از این اتفاق بنی صدر و کارشناسان نظامی اش هیچ طرح و برنامه ای ارائه نکردند و سکون شدیدی در جبهه ها حاکم شد. شورای عالی سپاه در این زمان تصمیم گرفت که نیروهای مردمی را سازماندهی کند و بعد از گذشت چند ماه از جنگ، محور عملکرد و برنامه و مقاومت بر دوش سپاه افتاد تا با نگاه جدید عمل کند. شرایط، شرایط خاصی بود و ما نمی توانستیم متکی به تسلیحات نظامی باشیم. محدودیت های بسیار زیادی داشتیم. کمبود تسلیحات بسیار زیاد بود و هیچ کشوری حاضر نبود به ما سلاح دهد. درعوض؛ در نقطه مقابل ما هیچ محدودیتی وجود نداشت. عراق همه امکانات را در اختیار داشت و پشتیبانی بیشتری نسبت به قبل هم می شد. بنابراین یک نابرابری در تسلیحات و امکانات در جبهه ها وجود داشت و این نابرابری تأثیر خود را بر جبهه ها می گذاشت.
وی ادامه داد: این عوامل باعث شد که مسئولان ایرانی به این نتیجه رسیدند که نمی توان به صورت کلاسیک جنگید. از همین جا بود که دیدگاه انقلابی و اقتضائی بر جنگ حاکم شده و عملیات های محدود سپاه با اتکا به نیروهای مؤمن و انقلابی از اسفند 59 شروع شد. در تابستان 60 با فرار بنی صدر و تحقق وحدت سپاه و ارتش، برادران ارتش به طرح ریزی عملیات توسط سپاه اعتماد پیدا کردند. عملیات فرمانده کل قوا و شکست حصر آبادان از نخستین عملیات هایی بود که سپاه در طرح ریزی عملیات مشارکت داشت. به همین ترتیب سایر عملیاتهای آزادسازی ادامه پیدا کرد و با همین اعتمادی که به سپاه شد و پیوند سپاه و ارتش، سرنوشت جنگ رقم خورد. با این دیدگاه بود که عراق ملتمسانه از برخی مناطق عقب نشینی کرد و درخواست آتش بس نمود. بنابراین، یک نگاه به بن بست می رسد و نگاه دیگر که شرایط روز را می سنجد و مقتضی واقعیات و مؤلفه های قدرت واقعی (نیروی انسانی مؤمن و شهادت طلب) است، پیروز می شود.
فرمانده کل سپاه در ادامه گفت: این نگاه، تا آخر جنگ ثابت بود. اما با توجه به تغییر شرایط تاکتیک ها و استراتژی ها عوض می شد. امام تصمیم می گیرد که به عراق اعتماد نکند. عملیات های رمضان و محرم و ... با همان نگاه قبل و تاکتیک های چند عملیات پیروز قبلی ما انجام می شود ولی اکثرش ناموفق بود. اگر این روند ادامه پیدا می کرد مشخص نبود چه می شد. شرایط عوض شده بود و باید استراتژی ها هم عوض می شد.
جعفری گفت: عملیات خیبر انجام شد. اینجا باز یک اتفاق بزرگ افتاد. ارتشی ها خیبر را یک شکست قطعی می دانستند و بعد این عملیات، راهشان از ما جدا شد. عملیات ها پیچیده شده بود، اما تاکتیک ها دیگر به درد نمی خورد. تفاوت دو دیدگاه را مجبورم بگویم. یک دیدگاه خشک که بر اساس آموزش های از قبل و پافشاری بر آنها محاسبه می کند و دیدگاه دیگری که با تغییر شرایط، تاکتیک ها و روش ها را عوض می کند.همه چیز در خیبر تغییر می کرد: سازماندهی، آموزش، تجربه، امکانات و تجهیزات و ... . انعطاف سازمانی هم البته یک شرط است. ما در عملیات خیبر هدفمان رسیدن به ساحل دجله بود. 50 درصد هدفمان محقق شد و بعد از آن ماهیت عملیات ها، عملیات آبی خاکی شد. بدر را انجام دادیم اما موفق نشد.
فرمانده کل سپاه اظهار داشت: از آنجا که عراق پس از عقب نشینی موانع بسیار زیادی ایجاد کرده بود، شرایط باعث شد که ما صحنه نبرد را عوض کنیم و به والفجر 8 آمدیم. عبور از اروند با آن همه پیچیدگی عملیات ساده ای نبود. از منظر نظامی اصلا این عملیات قابل تصور نبود. کارشناسان نظامی دنیا با تعجب می پرسیدند که چطور آن را انجام دادید؟
وی خاطر نشان کرد: طرح ریزی عملیات فاو، خودش خیلی متفاوت بود با قبلی ها. ما در بیت المقدس هم از آب عبور کردیم اما آنجا دشمن خیلی فاصله داشت با آب. دشمن در والفجر 8 چسبیده به ساحل رودخانه و با موانع متعدد بود. اما احتمال نمی داد که ما بخواهیم از رودخانه عبور کنیم. صدام این عملیات را عملیات فریب می دانست و باورش نمی شد که ما عبور کنیم و فاو را بگیریم.
جعفری ادامه داد: در کربلای 5 در شلمچه، بعد از آزادی خرمشهر اولین عملیاتمان در همین شلمچه بود که ما با حسن باقری آمدیم شناسایی اما از بس سیم خاردار بود منصرف شدیم. در این چند سال فاصله ، دشمن هر چه توانمندی داشت در ایجاد موانع به کار گرفت و در نهایت از یک لایه به چندین لایه موانع رسید. اصلا قابل مقایسه با آن زمان نبود. علاوه بر این موانع، دشمن آب هم انداخت. یعنی ببینید شرایط نسبت به سال 61 چقدر سخت تر شده بود. ما به این عملیات سرنوشت ساز جنگ در سال 65 رسیدیم.کربلای 5 همه چیزش خدایی بود و هیچ چیزی از آن دست ما نبود. خدا به ما جرأت داد که عملیاتی که کلید جنگ در سال 65 باشد را انتخاب کنیم. در اینجا نصرت الهی هم هست، ما اگر عقل خودمان بود به اینجا نمی آمدیم.
فرمانده کل سپاه در ادامه گفت: پس از والفجر 8، عملیات کربلای 4 برای گرفتن ابوالخصیب انجام شد اما لو رفت. لذا عملیات کربلای 5 باید انجام می شد وگرنه عملیات به یک سال بعد می رفت. اصل غافلگیری اصلی بود که همواره سعی می کردیم به آن عمل کنیم. انجام عملیات کربلای 4، زمینه غافلگیری عراق را در کربلای 5 فراهم کرد. در اینجا این روش غافلگیری به ذهن خورد. عراق تصور نمی کرد که ایران بتواند ظرف مدت 20 روز بعد از عملیات کربلا 5 یک عملیات بزرگ دیگر را انجام دهد.قرار شد عقبه لشکرها حفظ شود و با کمی استراحت نیروها را برگردانده و در شلمچه عملیات انجام دهیم.
جعفری ادامه داد: عملیات کربلای 5 خیلی پیچیده بود، همه چیز به نفع دشمن بود و علیه ما. زمین منطقه طوری بود که اگر یک دایره رسم کنید، سه قطاع آن دست عراق بود و یک قطاع آن دست ما و عراق می توانست آتش شدیدی علیه ما اجرا کند. آسیب پذیری عقبه های ما به نفع دشمن بود. فرصت 6 ساله عراق برای ایجاد موانع در این منطقه که حتی به قبل از جنگ می رسید، عراق هر چه توان داشت در اینجا گذاشت و هفت لایه پدافندی که عبور از آن را غیرممکن می ساخت.در کربلای 4 و 5 دشمن تمرکز اصلی خود را بر ایجاد موانع و میادین مین در این منطقه گذاشت و هفت لایه خط پدافندی ایجاد به طوری که عبور امکان پذیر نبود.
وی با طرح این سوال که چطور شد که به ذهن خطور کرد که می توان در اینجا عملیات کرد؟ اظهار داشت: یگان های 57 حضرت ابوالفضل و 19 فجر ما در کربلای 4، مسیری در شلمچه پیدا کردند و به فرماندهی گفتند که مسیری را در اینجا می توان پیدا کرد. امیدی پیدا شد که می توان از اینجا عبور کرد و خط را شکست. البته کار سختی های خود را داشت.در چنین شرایطی، چند سؤال برای ما پیش آمد که اگر خط اول را بشکنیم برای خطوط بعدی چه کار باید بکنیم؟ در صورت شکستن خط اول، تا چه خطی باید پیش برویم؟ ریسک این عملیات بسیار بالا بود و همین باعث اختلاف نظر فرماندهان سپاه شد، برخی گفتند که برای تکلیف پیش امام برویم. نماینده امام آمد و جلسه ای تشکیل شد تا اذان صبح جمع بندی شد که عملیات نباید انجام شود، بعد از نماز فرماندهان گفتند که باید عملیات در این منطقه انجام شود وگرنه تا یکسال دیگر عملیاتی نخواهیم داشت و بدین گونه چند روز بعد عملیات شروع شد.
وی گفت: اینجا خدا می خواست به ما ثابت کند نباید ما به داشته های خود دلبسته باشیم بلکه باید نیروی انسانی، مؤمن و باانگیزه باشد. ما در اینجا عاشورایی جنگیدیم. همانگونه که حضرت آقا فرمود: سپاه در کربلای 5 عاشورا را مشق کرد.همان گونه که امام حسین علیه السلام به تکلیف خود عمل کرد، ما هم به تکلیف خود عمل کردیم. وقتی کربلای 5 انجام شد و ما به سمت شرق بصره حرکت کردیم، کارشناسان نظامی دنیا گفتند که ایران که از این خط بگذرد از سایر خطوط هم خواهد گذاشت. قطعنامه 598 حاصل همین عملیات سرنوشت ساز بود.
وی در ادامه با بیان اینکه با انجام کربلای 5 سرنوشت جنگ مشخص شد اظهار داشت: پس از جنگ این سوال برای ما پیش آمد که جنگ ما در دهه 70 با چه کشوری خواهد بود؟ سال 80 وقتی آمریکا به عراق و افغانستان حمله کرد و ما نمی توانستیم از اصول جنگی که در دفاع مقدس داشتیم استفاده کنیم چون جنگ ناهمتراز بود از اصول کلاسیک هم نمی توانستیم استفاده کنیم. حضرت آقا گفتند که از اصول رزم نبرد آمریکایی ها در عراق بگیرید و اضافه کنید به آن.
جعفری گفت: امروز هم جنگ نیابتی در منطقه شکل گرفته است. شرایط جنگ نیابتی با جنگ های ما فرق دارد. حتی با کردستان. به همین خاطر ما فرماندهانمان را به سوریه می فرستیم تا شرایط را ببیننند و یاد بگیرند جنگ آینده اصلا چه جور جنگی است؟ ماهیت جنگ آینده چه جوری است؟ اصلا کسی احتمال ظهور داعش را نمی داد.ما در واقع اصول نظامیمان، روشهای یادگیری مان همین تجربیاتی است که در کردستان، دفاع مقدس، شرق کشور، سوریه، جنگ آمریکایی ها در عراق، و ... است. شرایط هر جنگی با دیگری متفاوت است و ما باید انعطاف داشته باشیم و ما باید راهبردی فکر کنیم. ما باید متناسب با شرایط صحنه امروز فکر و عمل کنیم و البته شرایط را هم مبنا بگذاریم.
فرمانده کل سپاه خاطر نشان کرد: باید متناسب با تغییر شرایط، طرح ریزی کنیم. این خلاقیت و پویایی سازمان در قالب انعطاف است و سپاه توانسته است این به روز بودن را حفظ بکند. سپاه از یک مجموعه اصول تبعیت می کرده که با شرایط محیط، تکامل یافته است. چه در سطوح تاکتیکی و چه در اصول راهبردی، باید این انعطاف را داشته باشیم. ما نباید خشکی و دگماتیسم سازمانی داشته باشیم و صرفاً متکی به کارها و روشهای گذشته باشیم.این حفظ پویای و انعطاف سازمانی را در همه موارد مانند آموزش، تاکتیک، تجهیزات و... باید داشته باشیم.