شهیدی که عشقش به حضرت زینب(س) بیشتر از خانواده بود

برادر شهید مدافع حرم محمد محسنی گفت: عشقش به حضرت زینب(س) بیشتر از خانواده بود از این‌رو با وجود مخالفت‌های خانواده برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) رفت.
کد خبر: ۸۱۸۹۸
تاریخ انتشار: ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۹:۳۱ - 10May 2016

شهیدی که عشقش به حضرت زینب(س) بیشتر از خانواده بود

به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، علی محسنی برادر شهید مدافع حرم محمد محسنی ، درباره برادر شهیدش محمد محسنی که در سن 32 سالگی در راه دفاع از حرم حضرت زینب(س) به شهادت رسید چنین گفت: یک هفته قبل از شهادتش تماس گرفت و خبر آمدنش را به ما داد، درست یک هفته بعد آمد اما نه با پای خودش بر روی دستان مردمی که عشق حضرت زینب(س) را در دل داشتند.

 



در مهمانشهر شهید ناصری ساوه زندگی میکنیم، محمد دومین فرزند خانواده و اولین فرزند پسر خانواده بود؛ او عاشق خدمت رسانی به مردم بود آب منطقه شور بود از اینرو او با هزینه خود دستگاه تصفیه آب شیرین کنی را تهیه و به مردم منطقه آبرسانی میکرد.

متاهل بود و دو فرزند به نامهای زینب و امیرمهدی از او به یادگار مانده است.

یک سالی میشود که او به عنوان شهید مدافع حرم در خاک آرمیده است، شهید مدافع حرم که خود آرزویش را داشت.

*چه شد تصمیم گرفت به عنوان مدافع حرم عازم سوریه شود؟

یک سال پیش از اینکه عازم سوریه شود تصمیم گرفته بود که برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) برود اما هر بار مخالفت همسر و والدینم مانع میشد چراکه هر بار که قصد پیدا میکرد تا عازم دفاع از حرم حضرت زینب(س) شود مادرم به او میگفت اگر به دنبال جهاد هستی حضور در کنار خانواده و خدمت به آنان خود جهاد است و از هر طریقی مانع اجرایی شدن تصمیم او میشدند.

تا اینکه در پیادهروی اربعین به همراه فرزندان، همسر و والدینم عازم کربلا شد تا به زیارت تربت پاک امام حسنین(ع) برود وقتی از کربلا برگشت عزم خود را برای حضور در دفاع از حرم عقیله بنیهاشم(ع) جزم کرده بود؛ دیگر هیچ چیز و هیچ کس نمیتوانست مانع او شود، شب به خانه آمد و از پدر و مادر اجازه خواست تا عازم این سفر شود و پا در مسیر ایثار و شهادت گذارد.

هرچه مادر به او گفت نپذیرفت و یک جمله گفت که همه را به سکوت واداشت؛

محمد گفت: مگر شما خدا را قبول ندارید؟

والدینم گفتند: چرا قبول نداریم!

محمد گفت: نگران زینب و امیرمهدی هستید آنها نیز خدا را دارند، همانگونه که بقیه فرزندان شهدا زندگی میکنند فرزندان ما هم میتوانند زندگی کنند.

*برایتان نگفت چه شد که بر تصمیمش مصمم تر شد؟ چه اتفاقی در پیادهروی اربعین برایش افتاد؟

دفاع از حرم حضرت زینب(س) را وظیفه هر شیعه و آرزوی خود میدانست؛ نمی دانم در پیادهروی اربعین چه شد که او پس از زیارت مرقد مطهر امام حسین(ع) و نجوا با سرور و سالار شهیدان راسختر از هر بار دیگر برای رفتن مصمم بود.

*دیدن موج جنایات داعش در فضای مجازی شهید محسنی را نسبت به تصمیمی که گرفته بود سست نمیکرد؟

پیش از اعزام برای دفاع از حرم حضرت زینب(س)، تمامی مستنداتی را که از داعش در فضای مجازی بود میدید ولی شاید باور نکیند هراسی به دل راه نمیداد و معتقد بود که برای دفاع باید برود تا مبادا بار دیگر اسرای کربلا را به اسارت برند.

زمانی که میخواست اعزام شود شب قبلش از همه حلالیت طلبید ولی نگفت که عازم سوریه است، صبح که از خانه خارج میشد نگفت که میخواهد برود و ما تصور کردیم که به محل کارش میرود؛ ساعت 16 بود که با والدینم تماس گرفت و گفتم در راه سوریه است.

*چه سفارشی به خانواده داشت؟

زمانی که رفت سه ماه به عنوان مدافع حرم در کنار سایر مدافعین درشهر حلب سوریه در مقابل گروهک تروریستی داعش ایستاد، یک هفته پیش از شهادتش با ما تماس گرفت و با همه صحبت کرد و در آخر اعلام کرد که هفته آینده به مرخصی خواهد آمد، خواست از زینب و امیرمهدی بپرسیم چه دوست دارند؟

در تماسهای قبلی که داشت مرتب سفارش میکرد چون شماها هستید نگران فرزندانم نیستم ولی در تربیت آنان کوشا باشید، بسیار معتقد بود.

*همسرشان با رفتن ایشان مخالف نبود؟

همسرش هر بار مخالفت میکرد ولی دفعه آخر که محمد تصمیمش را گرفته بود پذیرفت، اکنون هم شهادت محمد را پذیرفته و گویی او هم به آنچه که شهید معتقد بوده رضایت دارد، همسرش نیز به مانند خود شهید بسیار صبور هستند و هرگز ناراحتی خود را بروز نمیدهند.

*از خبر شهادتش برایمان بگوئید؟

روزهای اول هفته بود که تماس گرفت و خبر داد که هفته آینده برمیگردد، درست روز چهارشنبه بود که خبر شهادتش را به ما دادند و روز شنبه پیکر مطهرش را به ایران آوردند، او آمد ولی نه با پای خودش بر روی دستان مردمی که عاشق عاشورا و کربلا هستند.

*مادر شهید چگونه با قضیه کنار آمدند؟

مادر به راحتی پذیرفت و به شهادت فرزندش نیز افتخار میکند، الان هم هر کدام از دیگر فرزندانش بخواهند به عنوان مدافع حرم بروند مخالفتی نمیکند.

*فکر میکنید علت موافقت مادر در سخنانی است که شهید پیش از اعزامش به او گفته بود؟

یکی از دلایلش میتواند سخنان محمد باشد یکی دیگر از دلایلش شهادت محمد بود، مادر میگوید محمد میدانست که شهید میشود چراکه خودش پیش از شهادت خبر امدنش را داده بود و در ست زمانی پیکرش به ایران بازگشت و بر دست مردم تشییع شد که خودش گفته بود.

*شما از اتباع خارجی هستید که در ایران زندگی میکنند چرا احساس میکنید دفاع از حرم عقیله اهل بیت(ع) وظیفه شماست؟

قبل از اینکه مسلمان باشیم شیعه هستیم، ارادت و عشق به اهل بیت(ع) در قلبمان وجود دارد از این رو وظیفه خود میدانیم که برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) برویم، فرقی نمیکند که از چه قومی باشی فکر میکنم دفاع از اعتقادات مرز نمیشناسد.

خودم نیز دوست دارم مدافع حرم شوم ولی متاسفانه هنوز مسئولین سپاه موافقت نمیکنند و میگویند که بایستی در کنار خانواده باشم چراکه فرزند بزرگ خانواده هستم و پدر و مادرم نیز به خاطر سن بالا نیازمند کمک و حمایت من هستند.

منبع: نوید شاهد

نظر شما
پربیننده ها