به گزارش گروه بینالملل دفاع پرس، مقابله با «تروریزم تکفیری»، مبارزهای از نوع «سهل و ممتنع» است و از این رو پیچیدگیهایی دارد که آن را از انواع دیگر متمایز میکند در عین حال میتوان گفت در چنین مبارزهای، هیچ نظامی به اندازه جمهوری اسلامی توان مقابله و کسب موفقیت در مقابل آن ندارد.
«خان طومان» یک صحنه از پرونده «تروریزم تکفیری» است که میتواند تا حد زیادی از یک سو پیچیدگیها و از سوی دیگر موفقیت ایران و بطور کلی جبهه مقاومت را تبیین کند. برای بررسی این موضوع توجه به نکات زیر ضروری است:
خانطومان یک منطقه خاص در جنوب غرب شهر استراتژیک حلب است که حدود 12 کیلومترمربع مساحت دارد و اطراف آن را کوهها و تپههایی فرا گرفتهاند و این شهرک با حدود ده هزار نفر جمعیت - که مدتهاست محل زندگی خود را ترک کردهاند- در واقع یک دره به حساب میآید. اهمیت این منطقه عمدتا به قرار داشتن در مجاورت مهمترین اتوبان سوریه است که حلب را به دمشق و بقیه مناطق جنوبی سوریه وصل میکند.
خانطومان در اوایل 1392 به تصرف «جبهه النصره» درآمد و به نقطه بارانداز تجهیزات تروریستی و مدیریت نیروهای این گروه تبدیل شد و از آنجا که بهطور کامل خالی از سکنه مردمی بود، نقش مهمی در تثبیت موفقیت آنان داشت.
تروریستهای جبهه النصره از طریق اشراف بر اتوبان «اعزاز» عملا بر منطقه وسیعی از حلب تا زبدانی سیطره داشتند در این مدت چند مورد عملیات نظامی از سوی ارتش سوریه صورت گرفت ولی همه آنها بینتیجه ماند تا اینکه قرارگاه شمالی سوریه به مرور یک طرح پیچیده و در عین حال شجاعانهای را آماده کرد پیچیدگیهای این عملیات به این نکته بازمیگشت که در چهارطرف این منطقه به گروههای تروریستی آلوده شده بود.
عملیات آزادسازی این منطقه حساس بالاخره از اول محرم- نیمه آبان - سال گذشته آغاز شد و مرحله به مرحله تا نیمه بهمنماه پیش رفت. در این عملیات که به نصر1 و 2 موسوم بود رزمندگان اسلام نزدیک به 3000 کیلومترمربع از دل منطقه دشمن را آزاد کردند که آزادی خانطومان بخشی از این عملیات بود. در عملیات رزمندگان اسلام در واقع منطقهای آزاد شد که اطراف آن هنوز در دست دشمن باقی مانده بود و از این جهت تاثیر تعیینکنندهای در تقویت روحیه نیروهای خودی و تضعیف روحیه دشمن داشت به گونهای که دشمن در بخشهای شمالی، غربی و جنوبی منطقه عملیاتی پا به فرار گذاشته و یا تسلیم شد.
در واقع در عملیات نصر1 و 2 که حدود 3 ماه به درازا کشید دست کم 1500 نفر از تروریستها کشته شدند و رقم زخمیهای آنان هم از مرز 3000 نفر گذشت که بعضی از فرماندهان برجسته آنها مثل «عبدالله ممیسنی» فرمانده تروریست عملیات حلب از جمله آنان بود. کشته شدن فرماندهان تاثیر زیادی در فروپاشی درونی نیروهای موسوم به «جیشالفتح» داشت. از آن طرف هم این عملیات روحیه کشورهای حامی تروریستها را بشدت تضعیف کرد در چنین فضایی آمریکاییها با زیرکی خاصی روسیه را پای میز مذاکره آورده و با طرح این مسئله که قبلا روسیه طرحی با محوریت آتشبس ارائه کرده و الان زمینه اجرایی شدن آن فراهم شده است، مسکو را واداشت که به مذاکره پیرامون آینده سیاسی سوریه تن دهد.
روسیه درست در زمانی که نیروهای مدافع دمشق در بهترین وضعیت بودند، «آتشبس» را پذیرفت و آمریکاییها و کشورهایی نظیر ترکیه و عربستان که تا پیش از این حاضر به مذاکره درباره بشاراسد نبودند و اعلام میکردند که سرنوشت اسد در میدان جنگ تعیین میشود، بعد از عملیات بسیار موفق حلب، از لزوم حل پرونده امنیتی سوریه از طریق سیاسی حرف زدند و میز مذاکرات «وین» را چیدند.
در دور اول مذاکرات، طرفین روی یک فرمول که آمریکاییها از آن به «فرمول جایگزینی» در سوریه یاد میکردند و روسها آن را «آسانسازی» غلبه بر تروریزم میخواندند، به توافق رسیدند. در این بین یک مقام ارشد روسیه از تبدیل سوریه واحد به یک سوریه فدرالی صحبت کرد و پس از آن آمریکاییها اگرچه با فدرالی موافقت نکردند اما بر بازگشت مخالفان اسد و کنار رفتن بشار اسد تاکید نمودند که خود این میتواند دولت دمشق را به دولتی تحت حاکمیت جداییطلبان و فدرالی تبدیل نماید.
آرامآرام روسها باور کردند که آمریکا و جبهه منطقهای آمریکا به توافق میاندیشند که تداوم حضور نیروهای حزب بعث در قدرت و حاکم بودن آنان و نیز تا حد زیادی باقی ماندن بشار در قدرت را پذیرفتهاند. آمریکاییها در مذاکرات مفصل بعدی روی برقراری آتشبس صحبت کردند. نمای ظاهری آتشبس این بود که وقتی مخالفان آتشبس را میپذیرند به معنای آن خواهد بود که کاهش تنش علیه دمشق تا حد زیادی به دولت این کشور کمک میکند تا حاکمیت خود را تثبیت نماید. بر این اساس روسیه با جدیت تمام از موفق شدن آتشبس صحبت میکرد و این در حالی بود که ایران با نگاه شناختی به تجربه خود، چنین امتیازی را غیرقابل تحقق ارزیابی میکرد.
آتشبس که برقرار شد دولت سوریه و نیروهای سوری و غیر سوری بطور طبیعی به آن پایبند بودند هر چند این نیروها برای تثبیت موقعیت خود به زمان احتیاج داشتند چرا که فاصله چندان میان زمان غلبه بر جبههالنصره و زمان آتشبس وجود نداشت از آن طرف گروههایی مثل احرارالشام، فیلقالشام زیر ورقه آتشبس را امضا کردند در حالی که هیچکس بطور رسمی اجرای آتشبس توسط این گروهها را تضمین نکرد حتی داعش و جبههالنصره با صراحت علیه مذاکرات سیاسی صحبت و اعلام کردند آتشبس را به رسمیت نمیشناسند. از آن طرف دولتهای عربستان، قطر و ترکیه روی حضور نیروهایی در مذاکرات وین تاکید میکردند که مذاکره با دولت را نپذیرفته و آن را قانونی نمیدانستند! کاملا واضح بود که طرف مقابل - چه گروههای تروریستی و چه دولتهای حامی آنان - به آتشبس پایبند نخواهند ماند.
دراین بین دولت سوریه بر سر دو راهی قرار داشت از یک طرف میدانست که این آتشبس دست او و متحدانش را میبندد و از سوی دیگر موقعیت تضعیف شده گروههای تروریستی را ترمیم میکند با این جمعبندی دولت و متحدان آن نباید آتشبس را میپذیرفتند نتیجه نپذیرفتن این بود که پیروزیهای نصر1 و 2 محفوظ میماندند اما در عین حال از اعتبار خارجی دولت بشدت کاسته میشد و مناسبات دمشق مسکو هم بهم میریخت و این در حالی بود که بخشی از موفقیتها در عملیاتهای سه ماهه نصر محصول همکاری نزدیک نظامی-امنیتی ایران، روسیه و سوریه بود.
دولت سوریه بعد از بررسیهای زیاد پذیرفت که با طرح سیاسی که دو وجه امنیتی و سیاسی داشت، همراه شود. دولت آتشبس و تشکیل دولت وحدت ملی به گونهای که بعضی از مخالفان هم در آن حضور داشته باشند را پذیرفت و گفتوگوها را آغاز کرد.
ایران از همان آغاز نسبت به آتشبس و میز وین بدبین بود و آن را در نهایت به ضرر دولت سوریه ارزیابی میکرد. یک بار در حین مذاکرات وین، وزیر امور خارجه ایران وقتی صحبت از توافق بر سر آتشبس جلو آمد، پرسید ما از طرف همه متحدین خود تضمین میدهیم که آتشبس رعایت شود اما حالا چه کسی قرار است از طرف داعش، جبهه النصره و گروههای دیگر تضمین بدهد که آتشبس رعایت خواهد شد. جان کری وزیر خارجه آمریکا در پاسخ گفته بود ترکیه و عربستان هم از سوی این گروهها تضمین میدهند. این اگرچه یک اعلان رسمی مبنی بر نقش محوری عربستان و ترکیه در تقویت و مدیریت این گروههای تروریستی بود در عین حال آشکار میکرد که اگر شکسته شدن آتشبس به ضرر دولت سوریه باشد چرا که نه؟
آتشبس از نیمه فروردینماه به اجرا درآمد. چند روز پس از آن یعنی در روز 18 فروردین گروهک تروریستی «جیشالفتح» که در واقع همان جبههالنصره است روستاهای منطقه «العیس» را تصرف کرد و درست دو روز پساز آنکه نمایندگان آمریکا و روسیه روی «خان طومان» به عنوان منطقه آتشبس موافقت کردند خانطومان به تصرف درآمد.
اما آنچه در این ماجرا پیش آمد تاکیدی بر چند موضوع میباشد:
1- آمریکاییها حسننیتی در چیدن میز مذاکره نداشتهاند چرا که اگر حسننیت داشتند، همزمان فکری برای ناقضین آتشبس میکردند ولی در واقع هم در العیس و هم در خانطومان آمریکاییها در عمل دست دولت سوریه را بستند.
2- استفاده بسیار گسترده تروریستها از سلاحهای پیشرفتهای مثل «موشک تاو» که همه به آمریکاییها تعلق دارند و نقل و انتقال این سلاحها از مناطق دیگر به سمت منطقه خانطومان و در عین حال عدم واکنش آمریکا- با وجود اشراف اطلاعاتی آن- بیطرفی آمریکا و صداقت آن در مبارزه با تروریزم را بشدت زیر سؤال میبرد.
3- همانگونه که رزمندگان اسلام خان طومان را در نیمه آبان سال قبل از دست تروریستها آزاد کردند امروز قادرند بار دیگر این منطقه را آزاد نمایند و این در حالی است که آزادسازی خانطومان امروز آسانتر از دیروز است.
4- خانطومان آئینهای است که نشان میدهد امکانات جهانی برای به شکست کشاندن یک دولت بسیج شده است. به عنوان مثال صهیونیستها که خیلی سعی میکنند، دخیل در پرونده سوریه دیده نشوند، دو روز پیش با صراحت اعلام کردند نمیخواهیم سوریهای وجود داشته باشد به این معنا که شرایط ناامنی باید تداوم یابد تا دولتی و جنبشی ضدصهیونیستی را در خود پرورش ندهد.