به گزارش گروه بین الملل دفاع پرس، هادی محمدی در یادداشتی نوشت: اعلام برنامه حمله نظامی امریکا و نیروهای دموکراتیک سوریه که ستون فقرات کردی در شرق و شمال سوریه محسوب می شوند، برای آزادسازی رقه، سوالهای زیادی مطرح میکند و حداقل باید گفت که این طرح، کارکرد و کار ویژه های گوناگونی دربردارد.
آیا امریکا و روسیه در پروژه کردی سوریه برای قدرتمند کردن و یا مقدمه سازی برای نظام فدراتیو در سوریه و تجزیه آن توافق دارند؟
آیا امریکا و روسیه در برنامه نظامی حمله به رقه، هماهنگ و همسو عمل میکنند و اهداف یکسانی دارند؟ حمله نظامی به رقه، با در نظر گرفتن فرضیههای عملیات واقعی و یا نمایشی، چه پیامدهایی در جغرافیای حضور داعش دربردارد و بر موازنه قدرت و نفوذ تروریستها و شرایط دولت سوریه و جریان مقاومت چه تاثیراتی به دنبال دارد؟
اگرچه هر یک از این سوالات نیازمند یک بحث مستقل و جداگانه است ولی تلاش میشود تا به اختصار به آنها پاسخ داده شود.
1- جریان پ ک ک و یا کردهای سوریه، در دسته بندی دوگانه کردها، عمدتا در بخش جناح چپ و سوسیالیست و یا جناح طالبانی قرار میگیرند که روابط خوبی با روسیه و امریکا به طور همزمان دارند یعنی هر دو بازیگر بزرگ جهانی، به دلایل و انگیزههای ویژه خود با این جریان نگاه تعاملی دارند.
روسها، پس از جریان اوکراین و انضمام کریمه و استقرار سیستم ضد موشک امریکا در مرزهای غربی روسیه و اروپای شرقی، فضای پر تنشی در ابعاد راهبردی با امریکا دارد و پرونده سوریه و جزییات آن را به عرصهای برای تعامل و مدیریت بحران با امریکا قرار داده است یعنی امریکا به هیچ وجه قائل به تقابل و تنش با امریکا در سوریه نیست و لذا از این نظر که کردها با نقش برجستهتری در سوریه همراه شوند، مخالفتی ندارد و حداقل، رویکردهای فدرال خواهی کردها را یک چالش فوری برای خود در سوریه ارزیابی نمیکند. ولی به این دلیل که کردها ابزار قمار امریکا برای تولید حوزه انحصاری نفوذ امریکا در شمال شرق سوریه باشند، غافلگیر شده است.
خصوصا اینکه جغرافیای پراکندگی داعش در شرایط جدید میتواند در برآورد وضعیت جغرافیای گروههای تروریستی آثار جدیدی به جا بگذارد که به نفع روسیه نخواهد بود. این خسارت و غافلگیری برای روسها از این جهت حائز اهمیت است که با پیاده نظام کردی و یا تشکیلات نیروهای دموکراتیک سوریه، امریکا جای پای قابل ملاحظهای در استانهای حسکه، رقه و دیرالزور و مناطق نفتی رمیله و دیرالزور بدست آورند و پروژه کردی امریکاییها، به کارت بازی مذاکراتی در ژنو تبدیل شود. لذا روسها ضمن اعتماد به روابط آشکار و پنهان با کردهای سوریه و پ ک ک، باید نگران کار ویژههای پروژه کردی امریکا باشند.
2- در عملیات نظامی رقه که سخنی رسانهای بسیار جدیتر از عرصه میدانی است، روسها به دنبال تبدیل رقه به عرصه همکاری با آمریکا هستند که آمریکا علاقهای به این کار ندارد ولی با نشان دادن پیامدهای میدانی و موازنه قدرت در صحنه صف بندی در مقابل تروریستها، برنامه روسها برای حمله شدید به جبهه النصره و گروههای هم پیمان القاعده در سوریه را متوقف و یا مردد کرده است شاید روسها فکر میکنند و یا اینگونه ارزیابی کرده اند که توان نظامی کردهای شمال سوریه و نیروهای کماندویی امریکا و حملات هوایی آنها، امکان موفقیت بر داعش در رقه را ندارد و یک دام و باتلاق برای درگیر کردن امریکاییهاست و یا اینکه به دلیل چالش و واکنش جدی ترکیه به این پروژه امریکاییها ،امکان عملی شدن و یا ساده بودن آنرا میسر نمیدانند ولی روسها باید به یک احتمال دیگر فکر کنند که یک عملیات واقعی و یا نمایشی و هماهنگ شده با داعش که یک پیروزی انحصاری برای امریکا را ثبت و موازنه امنیتی جدیدی تولید میکند، نادیده نگیرند.
اگر داعش از رقه خارج و به سمت حلب، یا دمشق و یا مرزهای عراق حرکت کند، مزیتهای امنیتی جدیدی برای فرسایش دولت سوریه و برنامههای روسیه ایجاد میکند و عمر داعش را در عراق طولانی تر خواهد کرد. لذا روسها به شرطی که نتیجه عملیات برای امریکا در رقه تبدیل به باتلاق شود یا به دلیل واکنشهای ترکیه، عقیم بماند، حساسیتی به عملیات در رقه ندارند. ولی مسئله این است که اگر فرضیه های درگیری در رقه به وقوع بیپوندد، روسیه و سوریه با مشکلات و پیچیدگیهای جدید روبرو خواهند شد و شرایط امنیتی - تروریستی نه تنها در سوریه، بلکه در عراق نیز بر هم خواهد خورد.
3- این قطعی است که عملیات در رقه برای به ثمر نشستن در انتخابات ریاست جمهوری امریکا در نظر گرفته نشده و یا باید احتمال آنرا ضعیف دانست یعنی گامهای اولیه در قبال رقه و داعش مقدمه سیاستهای نظامی گرانه افراطی تر در دوره جدید ریاستی امریکا باشد و یا با هماهنگی عربستان و اسرائیل، برای بر هم زدن موازنه قدرت در قبال تروریستها در سوریه و فرسایشی کردن اوضاع برای روسیه، ایران و سوریه باشد لذا اگر روسها فکر میکنند با تضعیف داعش در رقه یک دشمنی ایدئولوژیک و تکفیری را کم توان میکنند و به جای آن دشمن و یا رقیب با تهدیدات کمتری را ترجیح میدهند، پیامدهای حمله به رقه را برای خود زیانبار نمیدانند و حتی این شرایط جدید را برای دولت سوریه، یک تهدید فوری همانند داعش ندانند ولی باید دید این تهدید جدید، چه از زاویه تولید جغرافیای سیاسی برای کردها و چه از منظر تولید جای پا برای امریکا در شمال شرق سوریه و چه از منظر، باز گسترش داعش (یعنی جغرافیای جدید حضور داعش) چه پیامدهایی برای ایران در بر دارد؟
نتیجه اینکه یا روس ها در پروژه کردی و عملیات نظامی در رقه نوعی همزیستی دارند و آنرا یک چالش برای خود و سوریه ارزیابی نمیکنند یا اینکه روسها با کنار آمدن با پروژه کردی و حمله نظامی به رقه، هم ترکیه را گوشمالی میدهند و هم در بده بستان با امریکا برای مدیریت تنشهای امنیتی در پروندههای فرا سوریه با امریکا اعتماد سازی میکنند و یا اینکه برخلاف بسیاری از حسابگری های روس ها در رفتارهای سیاسی و امنیتی و تعامل با آمریکا، غافلگیر شده و فریب خورده اند و در ارزیابی از سناریوهای احتمالی و پیامدهای آن به خطا رفته اند که پیامد و نتیجه این شرایط بر دوش سوریه، مقاومت و ایران است. روند تحولات در رقه،شمال شرق سوریه و شمال حلب و در فلوجه عراق ماهیت دقیقتری از گمانه زنی های فوق را نشان خواهد داد.