یادداشت/ هادی محمدی

نشست پاریس، حل بحران فلسطین یا عبور از آن

نشست پاریس قبل از اینکه به حل ریشه‌ای بحران فلسطین توجه داشته باشد، گامی برای عبور از بحران و تغییر صورت مسئله است تا رژیم صهیونیستی هم فرصت تنفس بیشتری بیابد و هم به طرح تاریخی خود برای کسب کامل امتیازات و سرزمین فلسطین، دست یابد.
کد خبر: ۸۵۹۵۷
تاریخ انتشار: ۱۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۸:۰۲ - 05June 2016

نشست پاریس، حل بحران فلسطین یا عبور از آن

به گزارش گروه بینالملل دفاع پرس، هادی محمدی کارشناس مسائل بینالملل در یادداشتی نوشت: تردیدی نیست که اروپاییها از دو منظر نگاه متفاوتی با آمریکاییها نسبت به برخی زوایای بحران فلسطین دارند. ابتدا اینکه بیثباتی در غرب آبها و پیامدهای امنیتی بحران فلسطین را بر اروپا امری جدی تلقی میکنند که آمریکاییها از این پدیده در امان هستند. ثانیاً اینکه اروپاییها اراضی 1967 در فلسطین را که توسط رژیم صهیونیستی بلعیده شده، اشغالی میدانند و نسبت به اقدامات این رژیم واکنش نشان میدهند، در حالی که آمریکاییها حساسیت بالایی نسبت به این موضوع نداشته و با سیاست خود، امیدوارند تا مرور زمان و اشغال کامل این اراضی، ایدههای صهیونیستی را در فلسطین محقق کنند.

این دو پارامتر به سرعت پیشرفت راهحل بحران فلسطین و مدلهای زیادی در راه حل سیاسی برای آمریکا و اروپا اثرگذار است.

اگرچه اروپاییها و هم آمریکاییها بر حفظ و اقتدار و برتری و سلطه رژیم صهیونیستی اتفاقنظر دارند ولی  اروپاییها که از پیامدهای این زخم کهنه آسیب امنیتی و سیاسی میبینند، به راهحلهایی که سریعتر آنها را از این چالش امنیتی خارج کند، تکیه میکنند و تا به حال نیز به همه ملاحظات کلان صهیونیستها پایبند بودهاند. آمریکاییها که راهحلهای مطرح شده سیاسی را یک تاکتیک فرسایشی برای استوار نمودن و استحکام رژیم صهیونیستی قرار دادهاند، به دیدگاههای افراطی در بین دیدگاههای صهیونیستی نزدیکترند و معتقدند بحران فلسطین یک مسئله داخلی است که غرب صرفاً باید به نزدیک کردن دیدگاههای دو طرف صهیونیستی و فلسطینی کمک کرده و همواره به مواضع دولتهای صهیونیستی در مذاکرات و طرحهای سیاسی رجحان نبخشیدهاند. نگاههای افراطی در رژیم صهیونیستی که هیچ حقی برای فلسطینیها در فلسطین قائل نیست، همواره به سیاستهای حذفی فلسطینیها تکیه کرده و هرگونه حاکمیت محلی و داخلی برای فلسطینیها را در حد کنترل و فرسایش و اخراج آنها استوار کرده است و وطن فلسطینی را خارج از مرزهای فلسطین، در مصر و یا اردن میدانند و لذا بر طرح ترانسفر و یا اخراج دسته جمعی آنها از دههها قبل تأکید کرده است. لذا هیچگاه سران این رژیم به طرحهای دو دولت رضایت نداده و خواستههای اروپایی و گاه آمریکایی را به نقطه ناامیدی رساندهاند.  

بازی مذاکراتی و سیاسی صهیونیستها این بوده که مشکل آنها با فلسطینیها داخلی است و کسی حق مداخله در آن را ندارد و اکنون نیز نتانیاهو در حداقل 20 سال گذشته بر این تکیه میکند که موضوع و بحران فلسطین اولویت امنیتی منطقهای نیست و لذا از طرفهای غربی و منطقهای خواسته است تا در اولویتهای موهوم صهیونیستی، به تهدیدی به نام ایران و مقاومت بپردازند و موضوع فلسطین را به مذاکرات دو جانبه و داخلی واگذار کنند. حتی آمریکاییها در مذاکرات 20 سال گذشته تلاش کردهاند که یک دولت به ظاهر مستقل ولی کمتر از یک خودمختاری را برای فلسطینیها نهایی کنند که دولتهای صهیونیستی از این دولت خودگران در حد کارگزار امنیتی و اقتصادی و سیاسی فراتر نرفته و حاصل مذاکرات اوسلو را به جایی رساندهاند که موگرینی در نشست پاریس، نگرانی اروپایی و تا حدودی آمریکایی از نابود شدن سراب اوسلو و تشکیل دو دولت سخن گفته است.

روابط پنهانی صهیونیستها با سران عرب از مصر و اردن در دهههای قبل به روابط نیمه پنهان با قطر، امارات و سپس عربستان گسترش یافته و این رژیمها نیز به اقتضای حفظ دیکتاتوریهای خود، دست از حمایتهای نمایشی گذشته نیز شسته و حتی قطریها در پانزده سال گذشته به کارگزار اسرائیلی برای به سازش کشیدن مقاومت فلسطین و خصوصا جنبش حماس مأمور شده و اخوانیها را نیز به این عرصه وارد کرده است.

حاصل کار این است که اروپا از نگرانیهای خود سخن میگوید و پاریس با کاستن از حقوق راهبردی فلسطین مانند حق بازگشت و شاخصهای یک دولت واقعی و مستقل، به دنبال ساماندهی اوضاع امنیتی غرب آسیا و منافع خود میباشد ولی نه آمریکا و نه رژیم صهیونیستی با اینکه پاسهای اولیه در یک طرح پنهان از عربستان را دریافت کرده و تقریباً همان طرح پاریس را پایهگذاری کردهاند، با آنچه در پاریس دنبال میشود مخالفند. مداخله جانکری در نتیجه نشست پاریس، به جای بینالمللی کردن بحران فلسطین و تکیه بر قطعنامههای سازمان ملل و شورای امنیت، ضمن حذف مطالبات فلسطینی، راهحل را نتایج مذاکرات دوجانبه بین رژیم صهیونیستی و فلسطینیها تعیین میکند. نگرانی اروپاییها از این است که نتیجه مذاکرات دوجانبه را سالها دیدهاند و حاصل آن جز استمرار بحران نیست، که باید پیامدهای بحران را تحمل کنند.

دولت خودگردان پس از 23 سال از اوسلو به زائدهای بیخاصیت تبدیل شده که حتی ابومازن هم  به نمایش مذاکرات دوجانبه نمیتواند دل ببندد چرا که میداند در بهترین شرایط باید به عاملی برای امنیتسازی صهیونیستها و سرکوب فلسطینیها در مقابل بلعیدن تدریجی و کامل فلسطین تبدیل شده و با نفرت فلسطینیها استقبال شود.

حاصل مذاکرات  پنهانی رژیم صهیونیستی با طرفهای عربی مثل اردن، مصر و عربستان این شده است که آنها ابتدا روابط رسمی با رژیم صهیونیستی برگزار کرده و پیمانهای راهبردی امنیتی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی را منعقد کرده و در یک ائتلاف ضد ایرانی و ضد مقاومت حضور یابند و در مقابل امیدوار باشند که مقامات صهیونیستی، بحران فلسطین را در مذاکرات دوجانبه به نتیجه برساند. مشکل رژیم صهیونیستی و بقیه طرفهای سازش و غربی امنیت که میتوانند با ابومازن و ارتجاع عرب به توافق برسند ولی مقاومت و مردم فلسطین و آوارگان چند میلیونی این ذلت را نمیپذیرند و بحران ادامه مییابد. لذا مصریها وظیفه دارند پروژه آشتی فتح – حماس را به جایی برسانند و قطر و ترکیه هم برای خارج کردن حماس از دایره مقاومت متعهد میشوند. با همه این تلاشها و ترفندها، آنچه مقاومت را ساخته و حفظ  کرده است، مردم فلسطین هستند و همانگونه که مکاتب مبارزاتی و گروههای مبارز در دهههای قبل را به تاریخ بردهاند، از کالاهای تاریخ گذشته و یا جریانهای سازشکار عبور کرده و بر آرمان فلسطین پایدار میمانند.

لذا نشست پاریس قبل از اینکه به حل ریشهای بحران فلسطین توجه داشته باشد، گامی برای عبور از بحران و تغییر صورت مسئله است تا رژیم صهیونیستی هم فرصت تنفس بیشتری بیابد و هم به طرح تاریخی خود برای کسب کامل امتیازات و سرزمین فلسطین، دست یابد.

نظر شما
پربیننده ها