به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، مرتضی مسیب زاده متولد 1361 بود که برای دفاع از حریم اهل بیت(ع) به عنوان مستشار نظامی عازم سوریه شد. او که از استان البرز و اهل شهرستان فردیس کرج بود، در روز جمعه 14 خرداد ماه 95 طی یک انفجار در منطقه خلسه در جنوب خان طومان به همراه دو تن از همرزمانش، رضا خرمی و قدرت عبدیان به شهادت رسید. از این شهید مدافع حرم یک دختر 6 ساله به نام نازنین زینب به یادگار مانده است. مراسم وداع با پیکر مطهر او روز گذشته 17 خرداد ماه 95 در معراج شهدای تهران با حضور خانواده، دوستان و همرزمانش برگزار شد.
پدر شهید مسیب زاده که خود بازنشسته نیروهای مسلح است، از روش و منش پدرانی که فرزندان خود را در جبهه سوریه تقدیم اسلام کردهاند، میگوید: من بازنشسته نیروهای مسلح و یک سرباز 30 سال خدمت کرده هستم. هنوز هم سرباز آقا و رهبرم هستم. اگر ده تا فرزند مثل مرتضی داشته باشم، به همه سفارش میکنم که به جبهه بروید. زبانمان لال شود اگر بگوییم چرا رفت؟ این چرا گفتن در شأن ما نیست. اهل ولا برای دادن جان در راه خدا چرا نمیآورد. آقاجان مطمئن باش حاج مرتضیها صف کشیدهاند تا تک تک فدائی شوند. ما خیلی کوچکتر از آن هستیم که بخواهیم بگوییم سرباز تو هستیم. ما را دعا کن که بتوانیم حرمت شهید را حفظ کنیم. خدا انشاالله پشت و پناه آقایمان باشد. ما همه پیر و جوان تا آخرین قطره خونمان در این راه ایستادهایم. هدف تو هدف ماست. راه تو راه امام خمینی(ره) است.
خیلی پخته و با تجربه و کارکشته عمل میکرد
او با اشاره به ویژگیهای اخلاقی و رفتاری مرتضی، از توجه او به جزئیات و محبتی که به سایرین میکرد چنین میگوید: خیلی پخته و با تجربه و کارکشته عمل میکرد. در مسیر جهاد خیلی جدی بود. امکان نداشت به خانه بیاید و دست مادرش را نبوسد. من به او میگفتم هوای مادر را داشته باش. او عاطفی تر از پدرت است. نوجوانها در مسجد دورش جمع میشدند و با او معاشرت میکردند. یک نوجوانی از دیشب خانه ما را ترک نکرده بود. اول صبح دیدم پشت در خانه است. گفتم: «چرا اینجایی؟» گفت: «من دوست اقا مرتضی بودم.» گفتم: «آخر سن و سالت به او نمیخورد.» گفت: «ما با آقا مرتضی رفیق روحانی بودیم.» مرتضی برای ماه عسلش به زیارت خانه خدا رفت. خانواده همسرش هم مکتبی و مذهبی است.
سفارشش این بود که رهبر را تنها نگذاریم
پدر شهید مرتضی مسیب زاده آخرین سفارشهای فرزندش را به خاطر میآورد. هرچند هنوز وصیت نامه او به دستش نرسیده است، اما وصایای شفاهی شهید هم برای پدر ماندگار است. او در این زمینه میگوید: آخرین تلفنش 5 شنبه بود و جمعه 15 خرداد ماه به شهادت رسید. توصیه آخرش این بود که مواظب نازنین زهرای 6 ساله او باشیم و به او سر بزنیم.میگفت: «ما نرویم جبهه پس چه کسی به جبهه برود؟» سفارشش این بود که رهبر را تنها نگذاریم. حالا روزگاریست که میتوانیم بگوییم در باغ شهادت باز است و بعد از سالها خاتمه جنگ تحمیلی، مرتضیهای زیادی داریم که در سوریه به شهادت میرسند. همچنان افراد زیادی در صف جهاد ایستادهاند.
تکفیریها سربازان استعمارند/به کوری چشم اسرائیل از همه نهضت های آزادی بخش حمایت میکنیم/تا آخر پای لبیکمان ایستادهایم
وقتی از صحنه جنگ و جهاد سخن میگوید، فرقی میان آن با مبارزه در هشت سال دفاع مقدس نمیبیند. پدر معتقد است برای حضور در سوریه دلایل زیادی داریم. او درباره علت حضور فرزندش در سوریه و شهادت در آنجا میگوید: حضرت عباس(ع) که نیست از حرم حضرت زینب(س) دفاع کند. عباسهای روزگار باید بروند. اگر برکت خون این عزیزان نبود الان این کافران و از خدا بی خبرها در حرم مولا امیرالمومنین(ع) هم لودر انداخته بودند. سامرا و نجف و کربلا را با لودر تخت کرده بودند. همچنان که حرم پیامبران و مسجدها را ویران کردند. تکفیریها سربازان استعمارند. ما به کوری چشم منافقین و به کوری چشم اسرائیل از همه نهضتهای آزادی بخش حمایت میکنیم. رهبرمان این حرف را میگوید. ما لبیک گفتهایم و تا آخر هم پایش ایستادهایم. انشاالله ریشه منافقین کنده خواهد شد. دشمنان ما با این وضعیت ابتذالی که در پیش گرفتهاند ریشه کن شدنشان زیاد طول نمیکشد. اینان دشمنان خدا و دشمنان دین اسلام هستند. امام خمینی(ره) بعد از شهادت شهید مطهری گفت: «بکشید ما را که ملت ما بیدارتر میشوند.» این سلسله همچنان ادامه دارد و ملت بیدارتر میشود. زن و مرد و کوچک و بزرگ آماده هستند.
منبع: تسنیم