اشتیاق شعرای ایرانی در حلول ماه خدا/این دهان بستی، دهانی باز شد

شور و اشتیاق آغاز ماه خدا و شهرالله، شوقی است وصف‌ناپذیر که در شعر شاعران آئینی ایران زمین هم نمود دارد.
کد خبر: ۸۶۵۳۴
تاریخ انتشار: ۱۹ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۸:۵۵ - 08June 2016

اشتیاق شعرای ایرانی در حلول ماه خدا/این دهان بستی، دهانی باز شد

به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، شور و شوق شعرای ایرانی در حلول ماه ضیافت الهی، در اشعار آنان موج میزند و آغاز این ماه مبارک، فرصت مغتنمی است برای سیری در این فضای شاعرانه و جوّ عارفانه.

در این میان، حضرت مولانا از شاعرانی است که اشعار متعددی در این موضوع دارد.

او درباره این مناسبت، شعری عرفانی و زیبا به یادگار گذاشته که در آن، لب بستن از غذا و نوشیدنی دنیوی را، همانا شتاب گرفتن به سوی سفرههای آسمانی و استفاده از لقمههای راز معنوی میداند و در شعری ماندگار می سراید:

این دهان بستی، دهانی باز شد
تا خورنده لقمههای راز شد

لب فرو بند از طعام و از شراب
سوی خوان آسمانی کن شتاب

گر تو این انبان ز نان خالی کنی
پُر ز گوهرهای اجلالی کنی

طفل جان از شیر شیطان باز کن
بعد از آنش با مَلک انباز کن

چند خوردی چرب و شیرین از طعام
امتحان کن چند روزی در صیام

چند شبها خواب را گشتی اسیر
یک شبی بیدار شو دولت بگیر

 این شاعر برجسته همچنین در بخشی از شعر دیگری از خود، آمدن ماه صیام را تبریک گفته و میسراید:

مبارک باد آمد ماه روزه
رهت خوش باد، ای همراه روزه

شدم بر بام تا مه را ببینم
که بودم من به جان دلخواه روزه

نظر کردم کلاه از سر بیفتاد
سرم را مست کرد آن شاه روزه

مسلمانان، سرم مست است از آن روز
زهی اقبال و بخت و جاه روزه

این شاعر بلندآوازه قرن هفتم هجری، در شعر دیگری نیز، ماه مبارک رمضان را به دلدادهای ماهروی تشبیه کرده و میگوید:

ماه رمضان آمد، ای یار قمر سیما
بر بند سر سفره، بگشای ره بالا

ای یاوه هر جایی، وقت ست که باز آیی
بنگر سوی حلوایی تا کی طلبی حلوا

خالی شو و خالی به، لب بر لب نایی نه
چون نی ز دمش پُر شو، آنگاه شکر میخا

گر تو به زیان کردی، آخر چه زیان کردی
کو سفره نان افزا، کو دلبر جان افزا؟

صفرای صیام ار چه، سودای سفر افزود
لیکن ز چنین سودا، یابند ید بیضا.

و اما حضرت خواجه حافظ شیرازی هم در این مناسبت فرخنده و مبارک و با اشاره به لزوم نوشیدن باده از میکده عشق رمضان، چنین سروده است:

بازآی و دل تنگ مرا مونس جان باش
وین سوخته را محرم اسرار نهان باش

زان باده که در میکده عشق فروشند
ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش.

این ابیات نیز، بخشی از قطعه شاعر معاصر، محمدحسین بهجت تبریزی متخلص به «شهریار» است:

حکمت روزه داشتن بگذار؛ باز هم گفته و شنیده شود
صبرت آموزد و تسلط نفس؛ وز تو شیطان تو رمیده شود

هر که صبرش ستون ایمان بود؛ پشت شیطان ازو خمیده شود
عرفان سر کشیده گوش به زنگ؛ کز شب غَرّه ی ماه دیده شود

چه جلایی دهد به جوهر روح؛ کآدمی صافی و چکیده شود
بذل افطاری سفره عدلی است؛ که در آفاق گستریده شود

چه گذاری به راه توبه کزو؛ پیچ و خمها میان بریده شود
مفت مفروش کز بهای شبی؛ عمرها بازپس خریده شود

روز مهلت گذشت و بر سر کوه؛ پرتوی مانده تا پریده شود
تا دمی مانده سر برآر از خواب؛ ور نه صور خدا دمیده شود.

در این باره، نزاری قهستانی هم شعری دارد که طلیعه آن، چنین است:

خجسته باد و مبارک، قدوم ماه صیام
بر اولیا و احبّای شهریار انام.

و اما مهدی رحیمی هم در این موضوع می سراید:

رمضان آمد و من آمده ام
باز هم قید خودم را زده ام

راه گم کرده ترین بنده منم
پیش چشمان تو شرمنده منم

میزبانی و منم مهمانت
لقمه ای اشک بده از خانت

رمضان آمده با طعم دعا
سفره انداخته اند در همه جا

سر این خوان همه نوع آدم هست
شاه اگر هست، گدایی هم هست

عمر یک سال جلوتر رفته
از خودم حوصله ام سر رفته

یازده ماه گناه آلوده م
من همانم که همیشه بودم

چشم، حقّ بدنم را خورده
هر کسی خواست دلم را برده

خو گرفته ست به بن بست خودم
طاقتم طاق شد از دست خودم

سالها در تن خود گم شده ام
تاجر سفره ی گندم شده ام

لحظه هایم به تجارت رفته
از کفم این همه فرصت رفته

مددی! من به خودم برگردم
جان بگیرم به تنم برگردم

روسیاهم خدایا چه کنم؟
بی پناهم خدایا چه کنم؟

من بَدَم شاه، ولی بد نکند
پشت در آمده را رد نکند

مصطفی صابر خراسانی نیز ماه مبارک رمضان را مانند «میل داشتن لحظات به بندگی کردن»، «برپا کردن بزم عاشقی از سوی پروردگار»، «ردّپای فرشتهها روی جانماز زمین» و «سالروز تولد ماه» میبیند و آن را چنین به تصویر میکشد:

لحظهها میل بندگی دارند
وقت ادعیه خوانی دل شد

چشم را باید اشک پاشی کرد
وقت خانه تکانی دل شد

حال و روز زمین چه دیدنی است
آسمان رخت نو به تن کرده است

سالروز تولد ماه است
چقدر شب ستاره آورده است

ردپای فرشتهها روی
جانماز زمین شکوفا شد

همه دلتنگ این هوا بودند
غنچه ی سـبز «ربّنا» وا شد

بزم عشقی خدا به پا کرده ست
همه دعوت شدند و مهمانند

خوش نشینان سفره افطار
ریزه خوار بهار قرآنند

در همین لحظه های نورانی
باری از دوش یک نفر بردار

روزه داری فقط نخوردن نیست
چون علی کیسه ی سحر بردار

همچنین شاعر معاصر، مهدی نظری هم در این موضوع و با اشاره به دویدن انسان در پی امیال خود در سال منتهی به رمضان المبارک، آورده است:

من آلوده کجا؛ محفل ابرار کجا
این همه خوب کجا و من بیمار کجا

از خجالت چه کنم او که خودش می داند
من بدبخت کجا، محرم اسرار کجا

نمکی را که به حرّ داد به چون من ندهند
من دل مرده کجا، سفره افطار کجا

همه مشغول مناجات و عبادت هستند
این همه مست کجا و من بیکار کجا

بارها گفت فرار از در من بدبختی ست
جمله ی دوست کجا، عبد گنهکار کجا

باز یک سال دویدم پی امیال خودم
من محتاج کجا، دست طلبکار کجا

و اما حبیب الله چایچیان متخلص به «حسان»، شب اول ماه مبارک رمضان را شب آغاز فیض الهی و باز شدن درهای توبه و رحمت میداند و میگوید:

خیز، اى بنده محروم و گنهکار بیا
یک شب اى خفته غفلت زده بیدار بیا

بس شب و روز که در زیر لَحَد خواهى خفت
دَم غنیمت بشمار امشب و بیدار بیا

شب فیض است و در توبه و رحمت باز است
خیز، اى عبد پشیمان و خطاکار بیا

پرده شب که بود آیت ستّارى من
دور از دیده مردم، به شب تار بیا

این تویى، بنده آلوده و شرمنده من
این منم، خالق بخشنده ستّار بیا

مگشا دست نیازت به عطاى دگران
دل به من بسته و بگسسته ز اغیار بیا

فرصت از دست مده، مى گذرد این لحظات
منشین غافل و بى حاصل و بیکار بیا.

و اما علی اکبر لطیفیان نیز ماه مبارک رمضان را پهن شدن سفره الهی برای دراز شدن دست گدایی بنده و زیادت لطف و کرم پروردگار بر میشمرد و میفرماید:

سفره آماده، سر سفره، گدا آماده
کرم آماده، من آماده، خدا اماده

این کرمخانه دو ماه است تدارک دیده
قبل مهمان همه جا هست غذا آماده

اینکه اینجائیم از لطف خود اوست نه من
او نخواهد ، نشوم بهر دعا آماده

گر خدا رحم نیارد به من آلوده
نفس من هست به انجام خطا، آماده

دل بیمار محال است به درمان نرسد
مطب آماده، دل آماده، دوا آماده

بی پرو بال به پرواز رسیدن شدنی است
بس که در ماه خدا هست هوا، آماده

توبه بی ذکر علی نیست میسّر والله
ذکر حیدر بکند قلب مرا، آماده

عجبی نیست ببینم در این ماه علی
بیشتر از همگان فاطمه را آماده

طلب کعبه در این ماه طواف یار است
پس چه بهتر که بود کرب و بلا آماده

و حسن ختام این مقال، شعری زیبا از شاطرعباس صبوحی است که در یک تصویرسازی شاعرانه، جاودانه و خیال انگیز چنین فرموده است:

روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است
آری افطار رطب در رمضان مستحب است

روز ماه رمضان، زلف میفشان که فقیه
بخورد روزه ی خود را به گمانش که شب است

زیر لب، وقت نوشتن همه کس نقطه نهند
این عجب، نقطه ی خال تو به بالای لب است

یا ربّ این نقطه ی لب را که به بالا بنهاد؟
نقطه هرجا غلط افتاد، مکیدن ادب است

شحنه اندر عقب ست و من از آن میترسم
که لب لعل تو آلوده به ماءالعنب است

منعم از عشق کند زاهد و آگه نبود
شهرت عشق من از ملک عجم تا عرب است

گر «صبوحی» به وصال رخ جانان جان داد
ودن چهره به خاک در کویش سبب است

چنین است که شعر رمضان، گوشهای از اظهار ادب و ارادت اهالی شعر و ادب به ساحت مقدس این ماه الهی است؛ عرض ادبی که اگر با نیت و عمل خالصانه همراه باشد، زمینه ساز سعادت هر انسانی است؛ ان شاء الله.

منبع: مهر
 

نظر شما
پربیننده ها