به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، رژیم بحرین در ادامه اقدامات هتاکانه خود، روز گذشته حکم به سلب تابعیت شیخ عیسی قاسم رهبر شیعیان این کشور داد و آتش زیر خاکسترِ شش ساله انقلاب مردم بحرین را بار دیگر شعلهور کرد. حالا شیعیان بحرین کفنپوش به خیابان آمدهاند تا زوال دنباله سعودی در این جزیره را سرعت بخشند.
این اقدام غیرقانونی دستگاه سرکوبگر آلخلیفه با واکنشهای شدیدی در جهان اسلام روبرو شد. حزبالله لبنان در بیانیهای با محکومیت سلب تابعیت شیخ عیسی قاسم، هشدار داد مقامات بحرینی با حماقت و گستاخی خود ملت بحرین را به سمت گزینههای سختی که پیامدهای ناگواری را به همراه دارد، میکشانند.
به بهانه این اقدام خصمانه و حماقت رژیم آل خلیفه، در ادامه جمعبندی و مروری بر سوابق مبارزاتی رهبر شیعیان این کشور، داشتهایم.
در بحرین حدود 15 حزب فعالیت میکنند که اعضای آنها شیعه، سنی، ملیگرا، سکولار، بعثی و غیره هستند؛ البته با توجه به جمعیت اندک بحرین بعضاً اعضای این احزاب به بیش از یکصد نفر نمیرسند. در این میان "مجلس علمای شیعی" یک تشکل جدی و منسجم در بحرین به شمار میآید که "شیخ "عیسی قاسم" فرزند احمد، با نفوذترین روحانی بحرینی، رئیس این تشکل است.
شیخ عیسی قاسم کیست؟
آیت الله حاج شیخ "عیسی احمد قاسم الدرازی البحرانی" از برجستهترین علما و رهبران سیاسی بحرین است که در روستای "دَراز"، از روستاهای اطراف "منامه" در پایتخت بحرین دیده به جهان گشود و تحصیلات مقدماتی خود را در مدارس این روستا به پایان رساند.
تحصیلات علوم دینی خود را در بحرین در دهه 1960 میلادی با حضور در محضر شیخ "علوی الغریفی" آغاز کرد و سپس راهی نجف اشرف شد تا به تحصیل علوم دینی و از جمله فقه بپردازد. وی از جمله دانشآموختگان آیت الله شهید "سید محمدباقر صدر" است.
با آغاز فعالیت برای تأسیس پارلمان بحرین که قصد داشت پس از شکلگیری کشور، کار تدوین قانونی اساسی بحرین را به انجام برساند، مردم بحرین از شیخ قاسم خواستند با بازگشت به این کشور خود را برای حضور در این پارلمان کاندیدا نماید و در عمل شیخ عیسی موفق شد با بالاترین رأی به پارلمان بحرین راه یابد و در کنار جریان اسلامگرای پارلمان، نقش مهمی در تدوین مواد و بندهای اسلامی در قانون اساسی بحرین ایفا کند.
شیخ عیسی قاسم، در حال ورود به حوزه رأی گیری انتخابات پارلمانی بحرین
در سال 1971 میلادی، وی نامزد نمایندگی در مجلس ملی شد و با به دست آوردن آرای لازم به این مجلس راه یافت و تا زمان انحلال این مجلس با اخلاص و وفاداری هرآنچه در توان داشت، به مردم بحرین خدمت کرد.
ادامه تحصیلات عالیه دینی
در سال 1971 میلادی که جمعیت "بیداری اسلامی" در بحرین تأسیس شد، وی از جمله بارزترین و برجستهترین بنیانگذاران آن بود و در ادامه، در ابتدای دهه 1990 میلادی برای اتمام تحصییلات عالیه دینی خود، عازم شهر مقدس قم شد و تحصیلات حوزوی و علوم دینی خود را در محضر اساتیدی چون آیات عظام مرحوم آیت الله "فاضل لنکرانی"، "سید محمود هاشمی" و "سید کاظم حائری" ادامه داد.
وی تا هشتم مارس سال 2001 میلادی در قم اقامت داشت و مشغول به تحصیل بود تا اینکه در این سال خود را برای بازگشت به بحرین آماده کرد و پس از ورود به بحرین که با استقبال وسیع و شورانگیز مردم این کشور انجام گرفت، رسالت تدریس و آگاه سازی و بیدارسازی شیعیان بحرین نسبت به ظلم و استبداد آل خلیفه و اقامه نماز جمعه را برعهده گرفت.
گزیده سخنان علمای بزرگ درباره شیخ
حضرت آیت الله العظمی "سید علی خامنهای"، رهبر معظم انقلاب اسلامی، آیت الله شیخ عیسی قاسم را "ستارهای در آسمان تشیع" توصیف نموده و فرمودند: «اینجانب به وجود شیخ افتخار میکنم.»
سخنرانی شیخ در جمع عزاداران حسینی
حجت الاسلام والمسلمین شیخ "اسد قصیر" از اعضای دفتر استفتائات مقام معظم رهبری که مسؤولیت انتقال استفتائات مقلدان عرب زبان معظم له را بر عهده دارد، درباره دیدگاه ولی امر مسلمین در مورد شیخ قاسم گفته است: «اگر من هم در بحرین بودم خود را ملتزم به دیدگاهها و مواضع سیاسی حضرت شیخ عیسی میدانستم و اگر از سیدنا القائد نیز سؤال شود قطعاً پاسخ ایشان نیز همین خواهد بود.»
آیت الله "سید کاظم حسینی حائری" از مراجع تقلید نیز درباره ایشان فرمودند که شیخ قاسم، "عالم ربانی" و "شیخ جلیل القدری" است که هرکس به وی اقتدا کند و از او هدایت جوید، رستگار میشود.
آیت الله محمدتقی مصباح یزدی نیز درباره شیخ عیسی قاسم گفته است: «من پیش از سفرم به بحرین، شیخ عیسی را که از اعضای مجمع جهانی اهل بیت (ع) و نماینده آیت الله خامنهای مدظله العالی بودند، میشناختم. سابقه آشنایی من با ایشان به جلسات مجمع و حضور ما در آنجا بازمیگردد و من هیچگاه جز علم و تقوا و پرهیزگاری چیزی از ایشان ندیدم و با هیچ یک از علمای بحرین به اندازه شیخ عیسی آشنا نیستم و نمیتوانم آنها را با شیخ عیسی مقایسه کنم.»
وی میافزاید: «بیشک انتخاب ایشان توسط رهبر معظم انقلاب برای عضویت در مجمع جهانی اهل بیت (ع) به دلیل ارجحیت شیخ بر سایر علمای کشور بحرین است و در یک کلام، باید بگویم من مرید و دوستدار ایشان هستم و همواره برای آن شیخ جلیل القدر دعای خیر میکنم.»
آیت الله مصباح همچنین پیش از سفر به بحرین، تأکید کرده بود که تنها زمانی پا به خاک این کشور خواهم گذاشت که شیخ عیسی به من اذن دهد و پس از خوشامدگویی و اعلام آمادگی شیخ عیسی، وی اقدام به سفر به بحرین نمود.
ساده زیستی و تواضع شیخ، زبانزد مردم است
علامه سید عبدالله الغریفی که خود از علمای بزرگ و محبوب بحرین است درباره عظمت مقام شیخ قاسم می گوید: «من تا این لحظه به هیچ شخصیت بزرگی به اندازه شیخ عیسی احمد قاسم، ایمان عمیق نداشته ام و در مورد رهبری ایشان در چنین سطحی، به هیچ وجه نگران و مردد نیستم.»
حجت الاسلام شیخ علی سلمان، رئیس فراکسیون "الوفاق" بحرین که مقامات این کشور تلاش بسیاری دارند که با ترویج شایعات مختلف، روابط وی با شیخ را شکرآب توصیف کنند و به این شایعه دامن بزنند، بارها در سخنرانی های مختلف خود، عظمت مقام شیخ قاسم را ستوده و به شاگردی وی افتخار کرده و مردم را به تبعیت از دستورات و فرامین شیخ توصیه اکید کرده است.
خصوصیات و ویژگی های فردی
پرهیزگاری، تسلط بر مسائل و جریات روز کشور و جهان، در کنار مهربانی و مردمداری و علم فراوان و تسلط بر مسائل فقهی، موجب شده تا شیخ، جایگاه بسیار با نفوذی در میان مردم بحرین بیابد و بجرأت بتوان گفت، محبوب ترین روحانی در میان مردم بحرین باشد.
او از میان مردم برخاست و این مردم بودند که به وی این جایگاه رفیع را بخشیدند. شهرت و معروفیت خود را از طریق رسانهها و راضی و خشنود کردن آنها به دست نیاورده و به همین دلیل، شیعیان بحرین، همواره مطیع و فرمانبر اوامر و دستورات و اشارات او هستند.
کسانی که سخنرانی های شیخ را دنبال یا استماع کرده باشند، بخوبی می دانند، زبان وی، زبان حال مردم است و هیچگاه کسی موفق نشده، او را از گفتن حق یا حقیقت یا دفاع از آن بازدارد.
از جمله ویژگیهای شیخ، حمایت دائمی او از مسلمانان و مظلومان جهان، بویژه حمایت قاطع از جریانات مقاومت در منطقه از جمله حزب الله لبنان بوده و به همین دلیل، مردم لبنان نیز علاقه زیادی به شیخ عیسی دارند.
نقش مواضع شیخ در قیام مردم بحرین
با آغاز قیام مردمی بحرین در 14 فوریه گذشته، شیخ عیسی قاسم که رهبر معنوی جنبش الوفاق بحرین به ریاست شیخ "علی سلمان" و از جمله جنبشهای معارض بحرینی است، رهبری و هدایت مردم این کشور را جهت تبیین اعتراضات مسالمتآمیزشان نسبت به ظلم و ستم آل خلیفه و مطالبه حقوق برحقشان از این خاندان جائر برعهده گرفت و هرگاه آل خلیفه با ترفند و توطئهای خواسته تا با فریب مردم و به بهانه انجام مذاکرات و گفت وگو با معارضان آتش قیام آنها را فرو بنشاند، شیخ عیسی قاسم در کنار دیگر علمای این کشور با روشنگریهای خویش، این ترفند آل خیلفه را نقش برآب ساخته است.
زیرکی سیاسی شیخ
زیرکی در عملیات های روانی و تبلیغاتی و مانورهای سیاسی و فرهنگی، از دیگر ویژگی های شیخ است. عیادت از خانواده شهدا و جانبازانی که در حملات وحشیانه آل خلیفه مجروح شده اند و در بیمارستان ها و منازل شان بستری هستند، یکی از اشتغالات شیخ در روزهای جاری است که این اقدام وی، به کابوسی برای رژیم آل خلیفه و سعودی ها تبدیل شده و آرامش روانی را از آنها گرفته است.
عیادت شیخ از جانبازان و مجروحان حملات وحشیانه رژیم آل خلیفه و آل سعود
خطبه های وی در نماز جمعه بحرین نیز همواره یکی از نگرانی های آل خلیفه بوده است، زیرا صدور یک کلام از سوی شیخ، برای مردم به منزله موضع ولایت امر و مراجع تلقی می شود و می تواند در ظرف زمانی کوتاهی، سرنوشت منطقه را تغییر دهد.
جنایات و فجایعی که رژیم آل خلیفه تا این لحظه آفریده است در شرایطی است که انقلابیون به رهبری شیخ عیسی قاسم، تا این لحظه از اقدامات خشونت آمیز منع شده و تنها به تحصن و اعتراضات مدنی بسنده کرده اند.
تصاویری از آیت الله شیخ عیسی قاسم و محبوبیت مردمی او را مشاهده می کنید:
مصاحبه یکی از علمای بحرین با الجزیره در مقابل تصاویر شیخ
تصویری از رایزنی های روزمره شیخ با دیگر علمای بحرینی
شیخ بر روی تخت بیمارستان
مردم بحرین حتی در دسته های عزاداری محرم نیز تصاویر شیخ را با خود حمل می کنند
سخنرانی شیخ در روز عاشورا
شیخ در کنار شاگرد برجسته خود، شیخ علی سلمان، رئیس فراکسیون الوفاق بحرین
انقلاب بحرین در یک نگاه؛ از استاد آغازگر انقلاب تا زن شکنجهگر آل خلیفه
تاریخ بحرین در چند دهه گذشته همواره مواجه با اعتراضات مداوم مردم علیه رفتار تبعیض آمیز و تمامیت خواه رژیم سلطنتی آل خلیفه بوده است به نحوی که این کشور کمتر روی آرامش و ثبات سیاسی به خود دیده است. انقلاب 14 فوریه 2011 میلادی مردم بحرین هر چند سه روز پس از سقوط حسنی مبارک در مصر و همراه با موج خیزشهای مسلمانان علیه رژیمهای دیکتاتوری آغاز شد اما با نگاهی دقیقتر این انقلاب مردمی را حداقل باید از دهه 1970 میلادی و نوع رفتار خاندان حاکم بر این کشور با مردم مورد مطالعه قرار داد.
آل خلیفه و بحران مشروعیت
پس از استقلال بحرین در سال 1971 میلادی چالش اصلی خاندان حاکم آل خلیفه کسب مشروعیت سیاسی و تحکیم پایه قدرت خود بود. از اینرو خاندان حاکم تلاش کرد با تدوین قانون اساسی و برگزاری انتخابات پارلمانی در نیمه اول دهه 1970 میلادی، با انگیزه قانونی ساختن حاکمیت خود و مشارکت نسبی مردم زمینه این مشروعیت را فراهم آورد. اما دیری نگذشت که با مخالفت پارلمان با تصویب " قانون امنیت دولتی" در سال 1975 میلادی، امیر بحرین پارلمان را منحل کرد. بر اساس این قانون هرگونه اقدام یا موضع گیری علیه دولت، مخالفت با امنیت کشور تلقی می شد و حکومت اجازه داشت افراد مظنون را به سرعت بازداشت و بدون محاکمه زندانی کند. این ماجرا آغاز کشمکشهای مردم و حاکمیت بود و برخوردهای طولانی دهههای 1980 و 1990 میلادی را به دنبال داشت.
شیخ عیسی بن سلمان آل خلیفه؛ دیکتاتور سابق بحرین
منشور اصلاحات ملی
با مرگ شیخ عیسی بن سلمان و به قدرت رسیدن فرزند وی "حمد بن عیسی" پادشاه کنونی بحرین، تلاشهای جدیدی برای پایان دادن به کشمکش ها و ایجاد ثبات سیاسی از سوی آل خلیفه از سرگرفته شد. حمد بن عیسی در فوریه 2001 تصمیم به برگزاری همه پرسی در خصوص منشور ملی اصلاحات گرفت.
حمد بن عیسی آل خلیفه، دیکتاتور کنونی رژیم بحرین
منشور اصلاحات حمد بن عیسی با رای 98.4 در صدی در سال 2001 میلادی به تأیید مردم بحرین رسید. در این منشور، تأسیس پارلمان منتخب، تفکیک قوا، استقلال قوه قضائیه، حمایت از حقوق سیاسی زنان و آزادی های مدنی وعده داده شده بود. شیعیان امیدوار شدند که در پرتو این اصلاحات به جایگاه در خوری در ترکیب سیاسی این کشور دست یابند و منشور ملی آغازی بر پایان دوره محرومیت سیاسی آنها باشد.
تحریم انتخابات سال 2002 میلادی
آنها حاکمیت را به تزویر و سوء استفاده از اعتماد مردم به وعده های پیش بینی شده در منشور متهم کردند و در مقابل، حاکمیت استدلال می کرد که مردم با رأی بالای خود به منشور، اختیار اصلاحات و تأسیس نظام مشروطه سلطنتی را به پادشاه تفویض کرده اند. سرخوردگی اپوزیسیون موجب شد تا آنها نخستین انتخابات پارلمانی را در سال 2002 میلادی تحریم کنند.
راهیابی نمایندگانی از مناطق شیعه نشین که فاقد پایگاه مردمی بودند به اضافه عوامل دیگری در صحنه داخلی این کشور ، از جمله دو دستگی بین شیعیان و طرفدار مشارکت و شیعیان طرفدار تحریم ، سرانجام الوفاق را به این نتیجه رساند که در تصمیم خود مبنی بر تحریم انتخابات تجدید نظر کرده و در انتخابات سال 2006 مشارکت نمایند.
شرکت الوفاق در انتخابات سال 2006 میلادی
جمعیت الوفاق به عنوان مهم ترین گروه شیعی در انتخابات سال های 2006 و 2010 شرکت کرد و توانست به ترتیب 17 و 18 کرسی از مجموع 40 کرسی پارلمان را به دست آورد. البته سایر گروه های معارض با غیر واقعی و نمایشی خواندن اصلاحات حمد و همچنین تبعیض در توزیع کرسی های پارلمان در مناطق شیعه و سنی در انتخابات شرکت نکردند و عملاً اختلاف مشی الوفاق و سایر گروههای معارض آشکار شد.
شیخ علی سلمان، دبیرکل جمعیت الوفاق بحرین
اعتراض اصلی گروه های تحریمکننده انتخابات، به قدرت کمک مجلس نیابتی در برابر مجلس شورا و مهندسی توزیع کرسیهای مجلس نیابتی است به نحوی که هیچگاه شیعیان بیش از 18 کرسی نمیتوانند کسب کنند.
البته این اعتراضات و احساس محرومیت فقط به عدم امکان مشارکت اثربحش در انتخابات پارلمانی محدود نمیشود. بلکه این گروههای معارض با محرومیتهای اداری، اقتصادی و اجتماعی و سیاستهای تبعیضآمیز آل خلیفه علیه شیعیان نیز مواجهند. به نحوی که شیعیان هیچ گاه پستهای کلیدی مانند وزارت دفاع، دادگستری، خارجه و کشور را نمیتوانند کسب کنند و همچنین سهم شیعیان از پستهای عالی و میانی نیز به نسبت جمعیت ایشان اندک است. همچنین نباید فراموش کرد که یکی از اعتراضات دائمی این گروهها به سیاست اعطای تابعیت بحرینی به غیر بحرینیهای مهاجر همگرا با حاکمیت و تغییر ترکیب جمعیتی این کشور به نفع خاندان آل خلیفه است.
انشعاب و شکلگیری جنبش حق
انتخاب مشی مبارزه سیاسی و حضور در انتخابات پارلمانی از سوی الوفاق سبب شد تا استاد "حسن المشیمع" از چهرههای روحانی برجسته شیعه مخالف آل خلیفه به همراه جمعی دیگر از معارضان، "حرکة حق" را راه اندازی کنند. البته برخی دیگر از چهرههای سیاسی بحرین نیز با انشعاب از سایر گروهها به این جریان پیوستند که از میان آنها می توان به "علی رابع" از دیگر رهبران حرکت که پیش از حرکت حق با جمعیت اقدام دموکراتیک ملی در ارتباط بوده است، اشاره کرد. "حرکة حق" قانون اساسی جدید بحرین را غیر قانونی و تحمیل شده بصورت یکجانبه از سوی شیخ حمد بن عیسی آل خلیفه میداند.
از جمله اهداف اعلامی این جنبش عبارتند از:
1. اجرای اصلاحات سیاسی واقعی و تلاش برای برپایی دولتی قانونمند و سازمانهای مردمی
2. برپایی انتخابات عادلانه پس از اصلاح قانون اساسی و توزیع عادلانه کرسیهای پارلمان بر اساس تراکم جمعیت
3. انتخاب وزار کابینه بر اساس چینش کرسیهای پارلمانی
4. اصلاح ساختار قضایی
5. مبارزه با طائفهگرایی و تبعیض به هر شکل ممکن
6. رعایت حقوق بشر و ارزشهای انسانی
استاد مشیمع در ژوئن سال 2010 میلادی به صورت غیابی به اتهام تأسیس یک سازمان تروریستی به همراه 25 فعال شیعه معارض محاکمه شد. وی پیش از این چهار مرتبه دستگیر شده بود. پس از شروع انقلاب 14 فوریه 2011 میلادی رژیم آلخلیفه در راستای آرام کردن اوضاع و جلب رضایت معترضان استاد مشیمع و 25 فعال دیگر را عفو کرد و وی به بحرین بازگشت و مورد استقبال مردم قرار گرفت اما پس از شروع سرکوب گسترده مردم توسط رژیم، استاد مشیمع به همراه سایر رهبران انقلابی دستگیر و زندانی شد و در دادگاه نظامی به حبس ابد محکوم گردید. رژیم آل خلیفه اقدامات وی و طرفدارانش را عامل اصلی اعتراضات مردمی و شکل گیری انقلاب 14 فوریه میداند.
انقلاب 14 فوریه 2011 و دو دستگی معارضان
پس از خشونت های میدان اللؤلؤ و سرکوب معترضان توسط رژیم آل خلیفه، تظاهرات و اعتراضات مردمی گستردهتر شد و بخش عمده ای از مردم به جمع انقلابیون پیوستند. همچنین در این شرایط نمایندگان جمعیت الوفاق نیز از پارلمان استعفا کردند. در این مرحله گروههای مختلف درخواست رژیم برای گفت و گو را با پیش شرط هایی رد کردند. از جمله این پیش شرط ها استعفای دولت و نخست وزیر،شیخ خلیفه، عموی پادشاه - که از سال 1971 نخست وزیر این کشور بوده و به فردی مستبد و ضد شیعه معروف است - پایان حضور ارتش در خیابان ها و پذیرش ایده سلطنت مشروطه بود که از سوی الوفاق مطرح شد. در این برهه گروه های معارض بحرینی با توجه به خواسته های خود به دو دسته تقسیم شدند. دسته اول به رهبری الوفاق با تاکید بر رویکرد واقع بینانه و عدم امکان انقلاب و سرنگونی رژیم در بحرین به دلیل شرایط خاص جغرافیایی، جمعیتی این کشور و حمایت های آمریکا، انگلیس و عربستان سعودی از رژیم آل خلیفه، خواستار اصلاح نظام و ایجاد حکومت سلطنت مشروطه و دولت منتخب بودند و دسته دوم با شعار «التحالف من أجل الجمهوریة» یا «همپیمانی برای جمهوری» متشکل از سه گروه «تیار الوفاء الاسلامی»، «حرکة حق» و «حرکة الاحرار البحرین الاسلامیة» رویکرد واقع بینانه را در عبرت از تجربه اصلاحات در دهه گذشته و وعدههای نمایشی آل خلیفه دانسته و گزینه اسقاط نظام و ایجاد نظام جمهوری دموکراتیک را مطرح ساختند. این اختلاف در گروههای معارض بحرینی از آسیب های جدی انقلاب بحرین محسوب میشود.
زندگی و سوابق رهبران انقلابیون بحرین
«استاد» آغازگر انقلاب بحرین
"عبدالوهاب حسین" این انقلابی 58 ساله، دارنده مدرک کارشناسی رشته فلسفه و جامعهشناسی از دانشگاه کویت است که به جرم "قانونشکنی"، "شرکت در توطئه تغییر نظام" و "برقراری تماس با گروههای خارجی" از سوی رژیم آل خلیفه به حبس ابد محکوم شده است.
وی که در بین انقلابیون بحرینی عموماً با لفظ «استاد» و لقب "مُفجّر الثورة (آغازگر انقلاب)" خطاب می شود رهبر و مؤسس گروه انقلابی «تیار الوفاء الإسلامی» است. این گروه را شاید بتوان از حیث نظری و عملی نزدیکترین گروه به مبانی اندیشگی انقلاب اسلامی ایران دانست. وی پیشتر همراه گروه "الوفاق" بود ولی پس از مماشات نسبی این گروه با رژیم بهویژه در تحولات سال 2005 میلادی از این گروه جدا شد و به انزوا رفت.
وی همچنین در روزهای بعد در میدان لؤلؤ حاضر شد و پس از انجام خطابههای تند برضد رژیم و خصوصاً سخنرانی روز 12 مارس، در هفدهم همان ماه و در روزهای اول شروع انقلاب دستگیر شد.
در همین رابطه درباره "عبدالوهاب حسین" نقل شده که در زندان یکی از مسؤولان حکومتی با وی دیدار کرد و از وی درخواست کرد که از پادشاه و نخستوزیر عذرخواهی کند تا همانند اعترافات "آیات القرمزی" از وی تصویربرداری و منتشر شود که وی در پاسخ عنوان می کند: "...اما مسأله عذرخواهی محال است که انجام شود بلکه آن کس که در حق ملت ستم کرده باید عذر بخواهد."
از قم تا منامه؛ از فوتبال تا انقلاب/ شیخ علی سلمان کیست؟
در 15 ژانویه 1995 میلادی، "شیخ علی سلمان" روحانی جوان بحرینی، در همان هواپیمایی می نشیند که شیخ "حمزه الدیری" و شیخ "حیدر الستری" از انقلابیون بحرین را برای تبعید به لندن می برد؛ شیخ الدیری به او گفت: به خدا ما که تصورش را هم نمی کردیم که تو هم زبان داشته باشی!»
هیچ کس، تصورش را هم نمی کرد او روزی زبانی برای سخن گفتن داشته باشد. شخصیت آرام و کم صحبت و ساکتی بود که به اذعان خودش، در نخستین خطبهای که طی سالهای تحصیلش در قم ایراد کرد، از شدت خجالت، از هوش رفت.
طلبهها هنوز هم می پرسند او کیست؟
او "علی سلمان احمد" است که در سال 1965 میلادی، در روستای "البلاد القدیم" دیده به جهان گشود. کسانی که با "البلاد القدیم" آشنایند، می دانند این روستا به چهار بخش شمال و جنوب؛ و شرق و غرب با باغها و بوستانها تقسیم می شود و بوستان "عین قصاری" بخش شرقی را از بخش جنوبی آن جدا می کند.
بخش شرقی در واقع بخش بزرگتر را تشکیل می دهد. کسی نمیداند، این تقسیم بندی چگونه به وجود آمد و شکل گرفت و بیانگر چه بود، آیا واقعا فقط برای جدا کردن و مناطق از یکدیگر جهت بازشناختن آنها از هم یا اینکه نقشه ای...؟ کسی چیزی نمی داند.
اما شیخ علی سلمان که ما درصدد آشنایی با او هستیم، در خانهای زندگی می کند که گاه جزء منطقه شرقی و زمانی جزء منطقه شمالی به شمار می آمده است.
هر بخش دارای دو تیم فوتبال بود که مدام با یکدیگر مسابقه می دادند، گاهی این پیروز می شد و گاهی آن. تنها دو جا بود که دو بخش روستا را در یکجا گرد می آورد: مدرسه و صندوق خیریه.
نخستین تجربه هدایت و رهبری
هدایت تیم فوتبال روستا، درسهای بسیاری به او داد. به گفته شیخ، این رهبری و راهبری، کار بسیار خطیر و سختی بود. رهبری تیم فوتبال روستا به او آموخت که تحت هیچ شرایطی دوراندیشی و عقل و حکمت را فراموش نکند. همچنین به او آموخت که چگونه با هرکس با توجه به خصوصیات اخلاقی و شخصیتی و روان شناختی اش برخورد کند و مهم تر از آن، چگونه انتقادها و سرزنشها و توبیخها را بشنود و آرامش و متانت خود را از دست ندهد.
شاید بتوان گفت، هدایت و رهبری تیم فوتبال روستا، بهانهای شد تا شیخ جوان، هرآنچه را که برای به دست گرفتن رهبری بزرگترین جمعیت سیاسی بحرین در آینده نیاز است، فراگیرد.
در سال 1972 میلادی که اعتصابات کارگری در بحرین اوج گرفت، یکی از دانشآموزان مدرسه که هم به لحاظ سنی و هم جثه، بزرگتر از بچههای دیگر بود، وارد کلاس می شود، روی میز میکوبد و می گوید: نمی خواهیم درس بخوانیم..! همه از کلاسها بیرون میریزند و به خیل اعتصاب کنندگان ملحق می شوند، اما نیروهای امنیتی آنها را متفرق میکنند.
در سال 1982 میلادی، شیخ علی سلمان، در رشته ریاضیات، وارد دانشکده ریاض، پایتخت عربستان سعودی میشود. در آنجا نیز خوی آرام و میتن و محبوب و مورد احترام خود را از دست نمی دهد و هدایت تیمهای فوتبال دانشکده را تا سال 1985 میلادی برعهده می گیرد تا اینکه در این سال، شاهد وقوع آن تحول بزرگ در زندگی اش می شود.
روز یازدهم محرم؛ روستای الدَراز؛ با اِعلام ممنوعیت خروج دستههای عزاداری در روستا از سوی رژیم آل خلیفه؛ روستا به محاصره نیروهای امنیتی درمی آید.
در سالن باشگاه، تیم روستا برای شرکت در مراسم عزاداری، راه "الدراز" را پیش میگیرد. این اولین باری بود که سلمان در مراسم عزاداری خارج از روستای کوچکشان شرکت میکرد. جلوی برگزاری مراسم گرفته می شود، با این حال عزاداران به سوگواری خود ادامه می دهند. نیروهای امنیتی از گاز اشکآور استفاده و چند تن از عزاداران را بازداشت میکنند.
بازگشت به بحرین و جانشینی شیخ "عیسی قاسم"
سال 1992 میلادی است و شیخ سلمان پس از آنکه اجازه می یابد؛ به میهن بازمی گردد. ابتدا قصد نداشت، اقامتش در بحرین به درازا بکشد؛ می خواست برای ادامه تحصیل دوباره به قم بازگردد اما خواست خدا و روند امور، سرنوشت دیگری را برای وی رقم زده بود.
در آن سال "شیخ عیسی قاسم" تصمیم می گیرد، به قم سفر کند و همین موجب می گردد تا شیخ علی سلمان برای ادای نمازو خطابه در مسجد "الخواجه" و همچنین جامع "الدراز" به جانشینی شیخ قاسم انتخاب شود.
شیخ سلمان، به جای شیخ عیسی قاسم، امامت جماعت شیعیان را برعهده گرفت
فاصله میان شیخ قاسم و شیخ سلمان فراوان است. سن، روش خطابه و جایگاه علمی ـ مذهبی آن دو قابل مقایسه نیست؛ یکی آیت الله و مجتهد جامع الشرایط است و دیگری، حجت الاسلام و نماینده مجلس؛ یکی رهبر است و یکی سرباز گوش به فرمان؛ اما هر دو از محبوبیتی مشابه بین مردم بحرین برخوردارند. خودش در اینباره می گوید: برای حضور در این فضا آمادگی نداشتم. چون نه سخنران و خطیب بودم و نه تمایلی به ایراد سخنرانی و خطابه داشتم. در اولین خطبهای که در قم ایراد کردم، از هوش رفتم، چون با خصوصیات و ویژگی های اخلاقی و روحی ام منافات داشت. بیشتر به دنبال سکوت و آرامش و تأمل و تفکر بودم.
شکنجه گران شیعیان را بشناسید
ناصر بن حمد آل خلیفه:
وی در هشتم ماه مه سال 1987 متولد شده است. با وجود سن کم، پست فرمانده گارد پادشاهی بحرین را برعهده دارد. وی ریاست شورای عالی جوانان و ورزش و کمیته المپیک بحرین را نیز در اختیار دارد.
وی چهارمین فرزند ذکور حمد بن عیسی بن سلمان آل خلیفه از همسرش شعاعه بنت حسن الخریشی العجمی است.
خالد بن حمد آل خلیفه:
وی متولد سال 1989 و پنجمین فرزند شاه بحرین است و با درجه ستوان دومی در نیروی دفاع بحرین فعالیت می کند. همسر وی سحاب دختر ملک عبدالله بن عبدالعزیز آل سعود شاه سعودی است.
نوره بنت ابراهیم آل خلیفه:
وی در اداره مبارزه با مواد مخدر فعالیت می کند و در شکنجه علیه مردم، یورش به منازل، تعدی به زنان و کودکان دخالت زیادی دارد.
خلیفه بن احمد آل خلیفه:
وی مدیر کل اداره پلیس استان جنوبی بحرین است.گفته می شود که این سرهنگ وابسته به آل خلیفه در یورش به منازل، ایجاد رعب و وحشت در میان ساکنان منازل، تعدی به زنان و کودکان، ترور مخالفان، اعمال محدودیتها علیه زندانیان سیاسی و اقدامات بی شمار دیگر علیه مخالفان دخالت دارد. وی در سپتامبر 2011 به علت شکایتهای مربوط به حقوق بشر از کار برکنار شده بود.
فرزندان پادشاه بحرین با وجود سن کم؛ پستهای عالی در اختیار دارند و حقوقی که دریافت می کنند حق افسران شایسته است.
حضور فرزندان حمد نشانه این است که افراد بر اساس لیاقتهای خود به پست و مقام در بحرین نمی رسند.
ناصر بن حمد از سال 2000 که گارد شاهی تشکیل شده است ریاست آن را برعهده گرفته است.
در برنامه ویژه ای که از تلویزیون بحرین پخش شد ناصر بن حمد ورزشکاران شرکت کننده در تظاهرات ضد رژیم را به طور مستقیم تهدید کرد.
وی ضمن نادیده گرفتن حق تظاهرات مسالمت آمیز از یک رسانه رسمی برای ایجاد فتنه و تهدید وحدت ملی استفاده کرد.
همچنین پایگاههای اینترنتی از مشارکت ناصر بن حمد در سرکوب تظاهرات جزیره ستره بحرین پرده برداشتند.
منبع: مشرق