به گزارش گروه بینالملل دفاع پرس، عبدالباری عطوان نویسنده و تحلیلگر بارز جهان عرب در مقاله خود در روزنامه رأی الیوم به بررسی تحولات جدید داخلی یمن و موقعیت ائتلاف تحت فرماندهی عربستان بعد از گذشت یک سال و نیم از آغاز حمله به یمن پرداخت و نوشت: این ائتلاف از زمان آغاز عملیات "طوفان قاطعیت" علیه یمن تقریبا یکسال و نیم پیش، دل به بروز شکاف در بین ساختار سیاسی و نظامی طرف مقابل خود - یعنی ائتلاف انصارالله و عبدالله صالح- در معادله جنگ پرداخته است اما اعلام توافق اخیر بین انصارالله و صالح درخصوص تشکیل یک شورای عالی سیاسی برای اداره یمن با عنوان "شورای ریاست جمهوری"، نه تنها شکست و ناکامی بلکه ساده لوحی این ائتلاف را ثابت کرد.
براساس این توافق، قرار شد تا شورای ریاست جمهوری با 10 کرسی و ریاستی دورهای ایجاد شود که این 10 کرسی به طور مساوی بین آنها تقسیم خواهد شد.
این توافق بار دیگر تاکید میکند که سعودیها و هم پیمانانش نه یمن را خوب میشناسند و نه دشمنان خود را، زیرا اگر اینگونه بود، اصلا خود را در باتلاق یمن گرفتار نمیکردند تا حالا خواسته باشند راهی برای خروج از آن بیابند.
این توافق به منزله تقویت جبهه داخلی یمن و متحد کردن آن بویژه در شمال این کشور برای آمادگی جهت یک جنگ فرسایشی طولانی مدت علیه عربستان و هم پیمانانش است. این توافق همچنین نتیجه رسیدن به این اعتقاد راسخ است که ائتلاف تحت فرماندهی عربستان هم اکنون در اوج ضعف خود و فروپاشی راهبردی و ائتلافهای منطقهای و بینالمللیاش قرار دارد؛ از سوریه گرفته که برتری با دشمنانش بویژه در حلب است تا اتهامات وارده به ائتلاف سعودی درخصوص دست داشتن در کودتای نافرجام ترکیه که به طور ضمنی به معنای از دست دادن هم پیمان ترک خواهد بود که بازنگری در محاسبات خود را آغاز کرده و به مسکو نزدیکتر شده است. در نهایت نیز، (ضعف عربستان و ائتلافهایش علیه) ایران را ثابت میکند که بعد از امضای توافق هستهای با آمریکا و دقت در محاسبات خود در عراق و سوریه و لبنان و سازمان اوپک به عنوان یک قدرت بزرگ منطقهای قد علم کردهاست.
ائتلاف انصارالله و صالح برای گفتوگو به منظور دستیابی به یک راه حل سیاسی که انتظاراتش را برآورده نمیکند و تحمیلی میباشد، به کویت و قبل از آن مسقط نرفت بلکه دل به فاکتور خرید زمان و مهار ضربه ناشی از طوفان نظامی عربستان و گرفتار کردن ریاض در جنگی فرسایشی بست که ملت یمن را علیه عربستان متحد میکند و ریاض از این جنگ - با متهم شدن به تروریسم- خارج میشود. این راهبرد که از اوج هوش و ذکاوت یمنیها حکایت داشت، دستکم تاکنون به موفقیت بزرگی رسیده است.
سعودیها فکر میکردند که میتوانند انصارالله را از هم پیمانشان یعنی عبدالله صالح و جایگاه ریشهای اش در یمن دور کنند لذا از انصارالله -سوای از عبدالله صالح- برای برگزاری چند دور مذاکره در ریاض دعوت کردند تا توافق بر سر آتش بس در مرزهای بین دو کشور به عنوان اولین گام صورت گیرد. انصار الله نیز که از نیت پنهانی و مقاصد واقعی سعودیها مطلع بود، به این دعوت از منظر راهبرد خود یعنی وقت کشی، پاسخ مثبت داد. در این میان، فروپاشی هر از چند گاه همه تفاهمها درخصوص آتش بس و شلیک موشکهای بالستیک به شهرهای جنوبی عربستان گواه این مدعا است. انصار الله نمیخواهد مناطق خود در صعده و عمران را تامین امنیت کند زیرا این شهرها به طور کامل ویران شدهاست اما آنها چشم به جیزان و نجران و حتی أبها در خاک عربستان دوختهاند که آنها را شهرهای یمنی میدانند. آنها همچنین چشم به لغو توافقنامه طائف یا معامله بر سر این توافقنامه بستهاند که براساس آن، این شهرها به عربستان الحاق شد.
مذاکرات یمنیها در کویت شکست خورد زیرا اساسا از همان آغاز موفقیت آن تضمین شده نبود زیرا مذاکرات همسان نبوده و بین یک طرف که از قدرت و تسلط میدانی برخوردار است و میتواند شروط خود را در مذاکرات در نهایت امر تحمیل کند با طرف دیگری که یک مشروعیت کاغذی بیشتر ندارد- یعنی عبدربه منصور هادی رئیس جمهور (مستعفی و فراری) یمن و دولت مستقرش در ریاض- بودهاست.
سران سعودی همواره با ذهنیت قدرت بزرگ منطقهای بودن رفتار کردهاند و به یمن از بالا نگاه کرده و معتقدند که میتوانند با زور پول و جنگندههای مدرن خود شروط خودشان را بر سرزمین یمن و صاحبان آن تحمیل کنند اما آنها در هر دو حالت شکست خوردهاند؛ در حالت اول یعنی مذاکرات، عربستان اصرار داشت که بعد از دستیابی طرفهای یمنی به توافق در کویت، این توافق در ریاض یا مکه امضا شود تا با این کار، وجهه و قیمومیت خود بر یمن را تحکیم بخشد اما پاسخ منفی انصارالله و عبدالله صالح به این خواسته، با توافق سیاسی داخلی بود؛ توافقی که کل مذاکرات یمن را به شکست کشاند و عملا ثابت کرد که جنگندههای اف 16 نمیتواند ملت یمن را به تسلیم وا دارد؛ درست نظیر شکست جنگندههای اف 16 (رژیم صهیونیستی) در تسلیم کردن جنوب لبنان یا غزه. استان تعز همچنان در همان وضعیت است و شهر صنعا پایتخت یمن نیز توسط انصارالله در کاخ ریاست جمهوری مدیریت میشود و اگر کسی شکی در این زمینه دارد میتواند، برای اطمینان خودش تماس بگیرد.
چیزی که سعودیها درک نکردهاند، این است که مشکل اصلا در شمال یمن نیست بلکه در جنوب یمن است که آنها را گرفتار همه مشکلات و بمبهای ساعتی و فروپاشی امنیتی این منطقه کردهاست زیرا شمال یمن منسجم و متحد است و اکثر آن در کنترل انصارالله و عبدالله صلاح و هواداران عبدربه منصور هادی حضور اندک و کمرنگی در آنجا دارند و اگر هم باشند، اثرگذار نیستند و ممکن است وفاداری خود را نیز براساس مشوقها و امتیازات به سهولت تغییر دهند.
این سوال مطرح است که آیا این "توافق سیاسی" تاکتیکی است یا راهبردی؟ موقت است تا دائمی؟ برگ فشاری است یا طرحی برای ساماندهی دوباره امور کشور؟
هرچند پاسخ قطعی به این سئوالات دشوار است اما به احتمال زیاد یک توافق راهبردی است که اوضاع موجود را در سایه مشروعیت "پایداری" تثبیت میکند که مهمترین فاکتور در مقابله با یک دشمن راهبردی مشترک به شمار میرود. این امر علاوه بر تداوم سیاست معامله و خریدن زمان و باج خواهی مالی و نظامی از ائتلاف - در انتظار اجرای مذاکراتی واقعی در آینده برای دریافت غرامتهای مالی ویرانیها و قربانیان جنگ و تعیین مرزهای دائمی- است.
گزینههای ائتلاف سعودی بعد از توافق سیاسی یاد شده بین انصارالله و صالح به سه مورد محدود شده است:
نخست: پاسخ به این توافق سیاسی با بمبارانهای هوایی بیشتر و تلاش برای کنترل بر شهر صنعا و یکسره کردن نظامی اوضاع میدانی در تعز و مأرب و دیگر شهرها که این امر باعث پاسخ انتقامجویانه طرف مقابل با تشدید جنگ مرزی و گلوله باران بیشتر جیزان و نجران و خمیس مشیط و أبها در خاک عربستان و چه بسا یورشهای نظامی خصوصا بعد از رسیدن نیروها و تجهیزات مهم نظامی خواهد شد.
دوم: بازگشت مجدد به مذاکرات اما این بار در مسقط و نه کویت و نیز تقدیم امتیازات جدیدی برای تشویق ائتلاف انصار الله و صالح و اذعان ریاض به سازماندهی دوباره قدرت.
سوم: تمرکز روی جنوب یمن و تحکیم عملی جدایی طلبی آن به عنوان مقدمهای برای ایجاد جنگ نیابتی بین شمال و جنوب در آینده.
مشکل ائتلاف سعودی در جنوب یمن بسیار خطرناکتر است زیرا جنوب درحال حاضر یک میدان مین است که در برابر هرکسی که به آن نزدیک شود، منفجر خواهد شد. یک پدیده قابل توجه در آن وجود دارد و آن هم برپایی دولت شهرهای مستقل و عدم هرگونه ارتباط بین آنها است؛ علاوه بر توسعه نفوذ داعش و القاعده در آنجا.
در جنوب، "دولت عدن"، "دولت أبین"، "دولت الضالع"، "دولت حضرموت" و "دولت لحج" وجود دارد و تلاش برای ادغام "دولت تعز" در "دولت عدن" شکست خورده است و فاکتور طائفهای سنی که ائتلاف سعودی به آن دل بسته بود، دیگر بستر خوبی برای وحدت جنوب یمن در مقابله با "شمال زیدی" نیست؛ یعنی تاثیرگذاری برگه طائفه ای محدود شده است.
عطوان در پایان نوشت: شمال از بار مشکل جنوب –هرچند به طور موقت- رهایی مییابد تا این بار سنگین را به کردن ائتلاف سعودی بیاندازد و بر جنوب عربستان متمرکز شود. این همان معادله جدید در سطح سیاسی و نظامی و اقتصادی است. این ذکاوت یمنی ها است که ریشه در تاریخ هزاران ساله دارد.
انتهای پیام/411