خاطرات روزانه یک رزمنده یزدی از عملیات نصر7

اوایل تیرماه 1366 به دستور فرمانده تیپ، همه نیروها به جز نیروهای مستقر در فاو و تعدادی از نیروهای فنی گردان، باید به محل مأموریت جدید تیپ در جبهه غرب اعزام می شدند.
کد خبر: ۹۴۰۸۶
تاریخ انتشار: ۱۴ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۷:۰۳ - 04August 2016

خاطرات روزانه یک رزمنده یزدی از عملیات نصر7

به گزارش دفاع پرس از یزد،  احمد خواستار رزمنده یزدی که در عملیات نصر هفت حضور داشت در بخشی از خاطرات روزانه خود از این عملیات آورده است:

قسمت اول:

روز 5 تیر ماه به همراه حدود 50 نفر از رزمندگان بسیجی گردان الحدید راهی شهر بوکان استان آذربایجان غربی شدیم و روز بعد به نقطه مورد نظر در نزدیکی سد بوکان رسیدیم.

همانجا چادرها را برپا کرده و مستقر شدیم. محل بسیار مناسب و با صفائی بود. عصر همان روز به ساختمان فرماندهی واقع در یکی از مدرسههای شهر بوکان رفتیم. با واگذاری یکی از کلاسهای آن مدرسه به ما برای دفتر گردان، آموزش نیروها بصورت فشرده و شبانه روزی آغاز شد که مسئولیت آن به عهده حسین جعفری بود.

روز 7 تیر ماه به همراه تعدادی از فرماندهان راهی شهرستان سردشت شدیم و با عبور از شهر و طی مسافت حدود 15 کیلومتر به نقطه صفر مرزی رسیدیم.  خط پدافندی که برای یگان الغدیر در نظر گرفته شده بود سمت چپ ارتفاع کله قندی  بود.

در این منطقه درختهای میوه زیادی از جمله گلابی، سیب و انگور و چشمه آب خنک و گوارایی به چشم میخورد. برای ما که بچه کویر بودیم خیلی جالب بود که نیروهای مستقر در این منطقه گردانهای کرد محلی بودند.

از دور شهر قلعه دیزه و سد دوکان عراق که جزو استان سلیمانیه بود دیده میشد. بعد از آنکه توجیه شدیم به شهر بوکان بر گشتیم صبح روز بعد که 8 تیر ماه بود همراه تعدادی از قبضهها از جمله موشک شهاب، اسپیبی، خمپاره 60 میلیمتر با خدمههای مربوط به منطقه جدید اعزام شدیم.

بامداد روز 9 تیر ماه استقرار انجام شد و من به شهر بوکان برگشتم و طی تماس با دفتر گردان در یزد درخواست اعزام نیروی جدید کردم. مابقی  نیروها در کنار سد در حال آموزش بودند. روز 12 تیر ماه ساخت سنگر محور گردان به اتمام رسید و در آن مستقر شدیم. این چند روز من بین بوکان و منطقه عملیاتی در رفت و آمد بودم، روز 19 تیر ماه فرمانده گردان برادر حسین لطفیانی به منطقه آمد و طی جلساتی که باهم داشتیم گفت از طرف فرماندهی به عنوان قدردانی از ساخت موشک انداز شهاب و نجات بالگرد هوانیروز در شلمچه (عملیات کربلای 5) زیارت خانه خدا برایش در نظر گرفتهاند ولی به دلیل نزدیک بودن عملیات از رفتن به حج صرف نظر کرده است.

همراه با هم خدمت فرمانده تیپ حاج اکبر آقا بابائی رسیدیم وقتی ایشان متوجه موضوع شد هر طور بود او را قانع کرد تا برود حج و در همان جلسه مسئولیت گردان به من واگذار شد.

صبح روز 20 تیر ماه به محل آموزش رفتم و تا غروب آنجا ماندم، بعد راهی شهر بوکان شدم و خود را به ساختمان فرماندهی رساندم پس از اقامه نماز مغرب و عشا در نمازخانه؛ که بچههای جهاد بصورت پناهگاه در زیر زمین حیاط مدرسه ساخته بودند، به اطاق فرماندهی رفتم و دیداری با حاج حسین فیض رئیس ستاد تیپ داشتم.

حدود ساعت 10 شب مقر فرماندهی مورد اثابت چند موشک آرپی جی 7 و شلیک پی در پی تیربار ضدانقلاب قرار گرفت،  بلافاصله آماده دفاع شدیم اما دشمن فرار کرد و شب را در وضعیت آماده باش به صبح رساندیم.

صبح روز بعد به محل استقرار گردان در کنار سد برگشتم و حدود ساعت 18 عصر راهی شهر بوکان شدم موقعی که وارد ساختمان فرماندهی شدم وضعیت غیرعادی بود، ظاهرا ضد انقلاب یک ساعت قبل که فرمانده تیپ عازم شهر سقز بود، در راه بوکان به سقز کمین کرده بودند که خوشبختانه قبل از آنکه خودروی ایشان به آن نقطه برسد توسط یکی از پیشمرگان نفوذی در دشمن مطلع می شود و به خیر میگذرد.

صبح روز 22 تیرماه راهی منطقه عملیاتی شدم و بعد از دیدار با نیروهای رزمنده خط مقدم، بعد از ظهر در جلسه شورا شرکت کردم، با توجه به نزدیک بودن زمان عملیات تصمیم گرفته شد 50 درصد از نیروهای گردان جهت ساخت و ساز سنگر و استقرار به منطقه اعزام شوند.

بعد از جلسه محل استقرار گردان توسط فرماندهی مشخص شد و من هم به طرف بانه حرکت کردم. با توجه به اینکه از ساعت 16 به بعد جاده تامین نداشت و تردد ممنوع بود  وارد مقر تیپ در بانه شدم، فرمانده آنجا برادر حسین واحدیان مسئول ستاد تاکتیکی تیپ بود، با مساعدت ایشان یکی از کلاسها در اختیار ما قرار گرفت و شب را آنجا خوابیدیم و صبح روز بعد راهی بوکان شدیم.

ساعت 9 صبح بود که به سد بوکان رسیدم و یک ساعت بعد 50 درصد از نیروها به سوی منطقه عملیاتی حرکت کردند، ساعت حدود 15 عصر بود که به منطقه مورد نظر رسیدیم و بعد از اقامه نماز و صرف نهار شروع به برپایی چند چادر گروهی استقرار کردیم.

محل بسیار زیبا و با صفائی بود. صبح روز بعد بچهها شروع به ساخت و ساز سنگر در محلهای مشخص شده کردند که حدود 3 روز طول کشید. روز 28 تیرماه تعدادی از رزمندگان بسیجی از دفتر گردان واقع در خیابان امام یزد به جبهه اعزام شدند و غروب روز 29 تیرماه به سد بوکان رسیدند.

قسمت دوم:

روز 31 تیرماه در جلسه شورای فرماندهی که در منطقه عملیاتی برگزار شد متوجه شدیم ماموریت و هدف آینده تصرف ارتفاع دوپازا است.

کار راحتی نبود چون دشمن کاملا در نوک ارتفاع مستقر بود علاوه بر آن  منطقه پر از موانع  و مینهای ضد نفر بصورت فشرده بود و تمامی نقاط یالهای سمت چپ و راست، پوشیده از گیاهان مختلف بود که کار پاکسازی را دشوار میکرد. قرارگاه قدس که مسئولیت منطقه را به عهده داشت، یال سمت راست ارتفاع دوپازا را  به لشکر 31 عاشورا و نوک ارتفاع که خیلی حساس و دشوار بود را به لشکر 27 محمد رسول الله واگذار کرد.

یال سمت چپ هم که معروف بود به تپه جنگلی به تیپ الغدیر واگذار شد. روز6 مردادماه به اتفاق حسین جعفری و حمید دستا برای مشخص کردن محل استقرار قبضهها راهی منطقه شدیم، ابتدا در یال سمت چپ کله قندی یک قبضه موشک شهاب در نظر گرفته شد چون در این منطقه  تنها جاده آسفالت دشمن که از شهر قلعه دیزه به منطقه میرسید در دید و تیر ما بود. پس از مشخص کردن محل استقرار قبضههای دیگر، محل زاغهها نیز مشخص شد که مسئولیت ساخت و ساز و استقرار اینها به عهده نیروهای  پشتیبانی آتش به فرماندهی حسین جعفری بود.

روز بعد تعداد 4 راس قاطر که در دشت حکم ماشین را برایمان داشت در اختیار گردان  قرار گرفت. از چند شب قبل مرتب در فکر بارگیری راکت انداز 107 میلیمتر روی قاطر بودم تا به راحتی این حیوان زبان بسته خود را به نوک ارتفاع برساند.

به فکر ساخت وسیله ای فلزی افتادم  که مانند خورجین باشد. همان روز راهی شهر بانه شدم، در کارگاه جوشکاری کُردی با تسمه و میلگرد این وسیله ساده طرح ریزی و دو نمونه آن ساخته شد که در هر کدام 8 گلوله جا میگرفت، 8 مردادماه به اتفاق فرمانده محور تیپ برای بازدید از محل استقرار سلاح و آخرین توجیه راهی خط مقدم شدیم، در آخرین محل بازدید بر اثر انفجار گلوله 60 میلیمتری دشمن فرمانده محور حاجی فتحعلی فلاح و ابوالفضل ابوئی از نیروهای گردان مجروح شدند ولی من آسیبی ندیدم. چند لحظه بعد آنها به اورژانس مادر اعزام شدند، خوشبختانه بعد از مداوای سر پایی جراحت ترکشها، فرمانده محور به منطقه عملیاتی برگشت.

روز بعد همه نیروهای گردان که در کنار سد بوکان مستقر بودند به منطقه عملیاتی اعزام شدند و بعد از سازماندهی مجدد در شب 11 مردادماه در زمینی که خیلی به منطقه عملیات شبیه بود رزمایش برگزار کردیم که موفقیت آمیز بود. 

صبح روز 12 مردادماه نیروهای گروهان عمل کننده در خط مقدم خودی مستقر شدند. عصر همان روز در آخرین جلسه شورای تیپ که به منظور بررسی وضعیت نیروهای خودی و دشمن برگزار شده بود شرکت کردم.

بعد از قرائت قرآن، فرمانده تیپ از تک تک واحدها خواست اعلام آمادگی کنند. گردانهای عمل  کننده امام حسین(ع) به فرماندهی حاج محمدرضا دهقانی و گردان مالک اشتر به فرماندهی محمد حسین فیاضی در خصوص چگونگی وارد عمل شدن نیروهای خود صحبت کردند، منصور عابدی فرمانده گردان ادوات هم اعلام آمادگی کرد و در خصوص آتش ثبتی، توضیح داد، بعد از آن فرمانده گردان پدافند هوایی؛ غلامرضا نصیری، فرمانده گردان مهندسی رزمی؛ عباس رنجبر،  فرمانده تخریب؛ حسن کاظمی نسب، مسئول بهداری تیپ؛ مرتضی اشرفزاد، فرمانده مخابرات؛ حسین فلاح، فرمانده جنگ نوین؛ علی بابائی، فرمانده گردان توپخانه؛ رضا عارف، فرمانده گردان احتیاط عاشورا؛ ابوطالب محمدی همگی اعلام آمادگی کردند.

در ادامه جواد کمالی در خصوص آخرین وضعیت دشمن صحبت کرد و گفت امشب  یک دسته از نیروهای گردان مالک به فرماندهی نمکیان و تعدادی از نیروهای تخریب به فرماندهی زارع شاهی و تعدادی از بچههای اطلاعات نیمههای شب در منطقه دشمن نفوذ خواهند کرد و در پناه درختان بلوط جنگلی مستقر خواهند شد به محض شروع عملیات این نیروها از پشت به دشمن خواهند زد.  بعد از آن مسئول تدارکات تیپ سید محمد رضوئی صحبت کرد و محمد مهدی فرهنگ دوست فرمانده طرح و عملیات هم آخرین وضعیت  نیروها را توضیح داد. در ادامه فرمانده محور در خصوص  چگونگی عملیات صحبت کرد و پس از صحبت های جانشین تیپ برادر حاج اکبر فتوحی نوبت به من رسید و در پایان نماینده امام در تیپ؛ حاج آقای صدرالساداتی صحبت و روضه خوانی کردند و به جلسه معنویت خاصی بخشیدند.

روز بعد تأمین مهمات موردنیاز و آوردن آن کنار قبضه ها در ارتفاع فرفری و کله قندی و استقرار نیروهای پدافندی و پشتیبانی آتش گردان در مواضع خود انجام شد. غروب آن روز دیدنی بود و روبوسی بچه های گردان دیدنی تر و اشک شوق بود که از چشم ها جاری می شد. با توجه به ماموریت حساس قبضه ای که روی ارتفاع کله قندی مستقر بود مسئولیت آن به حسین جعفری واگذار شد چون خود او از چند روز قبل نقطه ای از جاده قلعه دیزه که  متصل می شد به تپه جنگلی را با موشک شهاب ثبتی گرفته بود.

با کمک اکثر بچه ها تعداد حدود 200 گلوله موشک 107 میلیمتری به بالای این ارتفاع برده شد. حسین مطیعی مسئولیت اجرای آتش خمپاره 60 میلیمتر و علی زارعی به همراه محمدرضا وطن خواه مسئولیت قبضه پلامین را به عهده گرفتند. گروهان عمل کننده بعد از اقامه نماز مغرب و عشا و صرف شام مختصر، در دامنه کله قندی کنار قبضه و سلاحهای خود آماده عملیات به سوی دشمن شدند.

ساعت حدود 9 شب بود که با دو نفر بیسیم چی و پیک گردان وارد سنگر در ارتفاع کله قندی شدم و با نیروهای دسته خمپاره انداز لشکر 27 محمد رسول الله(ص) تهران هماهنگ شدیم.

اولین ساعات بامداد 14 مرداد ماه 1366 شروع عملیات نصر 7 با رمز مبارک ( یا فاطمه الزهرا(س)) از طریق بی سیم توسط سردار شهید حاج اکبر آقا بابایی اعلام شد. چند لحظه بعد از شروع درگیری منطقه مثل روز روشن شد، گردان الحدید طبق طرح قبلی شروع به ریختن آتش به مواضع دشمن به خصوص جادههای مواصلاتی و عقبههایشان کرد بطوریکه تنها یک قبضه موشک انداز 107 میلیمتری  شهاب که در ارتفاع  کله قندی مستقر بود حدود 200 موشک شلیک کرد. این آتشها دست دشمن را در وارد کردن نیروهای احتیاط خود به منطقه درگیری بسته بود.

ساعت 4:30 بامداد 15/05/1366 سردارحاج اکبر فتوحی از طریق بی سیم دستور پیشروی به گردان الحدید داد.

بدون وقفه دستور اجرا شد و نیروها بطرف منطقه درگیری حرکت کردند. حجم آتش دشمن سنگین بود و قاطرهایی که کار حمل سلاحها و مهمات میکردند را با مشکل مواجه کرده بود.

هر طور بود نیروها خود را به رزمندگان دیگر رساندند، دیگر هوا روشن شده بود و دشمن در حال مقاومت در سنگرهای خود بود.

تیم موشک انداز اس پی جی با مستقر کردن سلاحهای خود و شلیک موشکها شروع به انهدام سنگرها، کانالها و نقاط مقاومت دشمن کرد که این آتشها منجر به تلفات سنگین بر دشمن شد.

چند دقیقه بعد زیرپوشهای سفید از سنگرها نمایان شد، آتش خودی به مواضع دشمن قطع شد و آنان به همراه فرمانده خود تسلیم رزمندگان اسلام شدند.

ساعت 10 صبح بود که از حجم  آتش عقبه دشمن کاسته شد و ما در کنار تخته سنگ نسبتا بزرگی که جان پناه بود مستقر شدیم و شروع به بازسازی اولیه کردیم. غروب همان روز به طرف سنگرهای اجتماعی دشمن در پایین ارتفاع رفتیم و با تعداد حدود 30 نفر سرباز عراقی مواجه شدیم که مخفی شده بودند تا با استفاده از تاریکی شب به مواضع خود فرار کنند که رزمندگان طی درگیری کوتاهی آنان را به اسارت درآوردند.

با فرا رسیدن شب  به یاد دو شهید گردان در عملیات؛ حسین مطیعی بهابادی و محمدرضا وطن خواه به سوک نشستیم و شب را به صبح سپری کردیم. دشمن با استفاده از چندین بالگرد و نیروهای مخصوص خود به مواضع لشکرهای 27 محمد رسول الله(ص) و 31 عاشورا که مسئولیت نوک ارتفاع  و یالهای سمت راست دوپازا را بعهده داشتند پاتک نمود که با شکست سنگین مواجه شد و بحمدالله با تصرف ارتفاعات دوپازا و بلفت، پاسگاهای مرزی منطقه، جاده آسفالته قلعه دیزه- سردشت و قریب به 30 کیلومتر مربع از سرزمین عراق، عملیات نصر 7 با پیروزی کامل پایان پذیرفت و گردان الحدید مسئولیت پدافندی قسمتی از مناطق آزاد شده را بعهده گرفت.

چند نکته درباره عملیات:

· تعداد شهدای تیپ الغدیر 36 نفر و مجروحین 207 نفر و یک نفر مفقود بود.

· یکی از نکات این عملیات ابتکار بکارگیری یک دسته از نیروهای زبده تخریب اطلاعات گردان و فرستادن آنها شب قبل از عملیات در قلب دشمن بود که در عملیات به خوبی از این نیروها استفاده شد و موجب دلهره و وحشت دشمن گردید و آرایش دشمن از هم پاشید.

· در یکی از محورهای گروهان فجر به فرماندهی عباس آخوندی به علت آنکه تخریب چی نتوانسته بود محور را بطور کامل باز کند و چند متری از آن باقی مانده بود کار گره خورده بود. هر لحظه تلفات در این محور زیاد می شد و هوا در حال روشن شدن بود. فرمانده دسته این گروهان سرباز وظیفه محمدعلی فخرآباد و سربازی به نام اکرمی خود را روی میدان مین پرتاب کردند و محور را بطور کامل باز کردند. لازم به ذکر است در این گروهان قبل از عملیات 10 نفر داوطلب شده بودند تا اگر لازم شد از میدان مین عبور کنند.

-1 حسین جعفری کافی آباد در تاریخ 18/01/1367 با مسئولیت گردان ضد زره الحدید در منطقه شاخ شمیران عراق حدود ساعت 18 عصر بر اثر اثابت گلوله تانک دشمن به شهادت رسید.

-2 حسین مطیعی بهابادی در صبح عملیات نصر7 مورخ 14/05/1366 بر اثر اثابت ترکش خمپاره دشمن به شهادت رسید.

-3 محمدرضا وطن خواه حدود ساعت 9 صبح 14/05/1366 بر اثر اثابت ترکش خمپاره دشمن به شهادت رسید.

-4 حاج اکبر آقابابائی بر اثر عارضه شیمیایی در سال 1375 به شهادت رسید.

-5 علی زارعی هم اکنون جانباز و پزشک می باشد.

-6حسین لطفیانی هم اکنون جانباز می باشد.

-7حمید دستا از رزمندگان با سابقه جبهه می باشد.

-8 منصور عابدی در مورخ 14/05/1366 روز در عملیات نصر 7 به شهادت رسید.

-9سرلشکر خلبان عباس بابائی فرمانده نیروهای هوایی ارتش در تاریخ 14/05/1366 در عملیات نصر 7 به شهادت رسید.

(خاطره از احمد خواستار)

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها