در وصف کریمه اهل بیت(س)

بانو؛ تمام کشور ما خاک زیر پات!/ معصومه هم رقیه موسی بن جعفر است

سید حمیدرضا برقعی و مهدی رحیمی از شاعران جوان و آیینی معاصر کشورمان غزل‌هایی را با در وصف میلاد حضرت معصومه(س) سروده اند.
کد خبر: ۹۴۴۷۷
تاریخ انتشار: ۱۴ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۵:۵۴ - 04August 2016

بانو؛ تمام کشور ما خاک زیر پات!/ معصومه هم رقیه موسی بن جعفر است

به گزارش دفاع پرس از قم، متن کامل غزل "همسایه، آفتاب کرامت" از سید حمید رضا برقعی به شرح ذیل است:

همسایه سایه ات به سرم مستدام باد

لطفت همیشه زخم مرا التیام داد

وقتی انیس لحظه ی تنهایی ام توئی

تنها دلیل اینکه من اینجایی ام توئی

همسایه سایه ات به سرم مستدام باد

لطفت همیشه زخم مرا التیام داد

وقتی انیس لحظه ی تنهایی ام توئی

تنها دلیل اینکه من اینجایی ام توئی

هر شب دلم قدم به قدم میکشد مرا

بی اختیار سمت حرم میکشد مرا

با شور شهر فاصله دارم کنار تو

احساس وصل میکند آدم کنار تو

حالی نگفتنی به دلم دست میدهد

در هر نماز مسجد اعظم کنار تو

با زمزم نگاه دمادم هزار شمع

روشن کننند هاجر و مریم کنار تو

تا آسمان خویش مرا با خودت ببر

از آفتاب رد شده شبنم کنار تو

در این حریم، سینه زدن چیز دیگریست

خونین تر است ماه محرم کنار تو

مادر کنار صحن شما تربیت شدیم

داریم افتخار که همشهری ات شدیم

ما با تو در پناه تو آرام می شویم

وقتی که با ملائکه همگام می شویم

بانو! تمام کشور ما خاک زیر پات

مردان شهر نوکرو زنها کنیز هات

زیبا ترین خاطره هامان نگفتنی ست

تصویر صحن خلوت و باران نگفتنی ست

باران میان مرمر آیینه دیدنیست

این صحنه در برابر ایینه دیدنیست

مرغ خیال سمت حریمت پریده است

یعنی به اوج عشق همین جا رسیده است

خوشبخت قوم طایفه، ما مردم قمیم

جاروکشان خواهر خورشید هشتمیم

اعجاز این ضریح که همواره بی حد است

چیزی شبیه پنجره فولاد مشهد است

من روی حرف های خود اصرار میکنم

در مثنوی و در غزل اقرار میکنم

ما در کنار دختر موسی نشسته ایم

عمریست محو او به تماشا نشسته ایم

اینجا کویر داغ و نمک زار شور نیست

ما روبروی پهنه ی دریا نشسته ایم

قم سالهاست با نفسش زنده مانده است

باور کنید پیش مسیحا نشسته ایم

بوی مدینه می وزد از شهر ما،بیا

ما در جوار حضرت زهرا نشسته ایم

مربع

از ما به جز بدی که ندیدی ببخشمان

از دست ما چه ها که کشیدی ببخشمان

من هم دلیل حسرت افلاک می شوم

روزی که زیر پای شما خاک می شوم...

 

مهدی رحیمی متخلص به زمستان نیز غزل زیر را سروده است:

روز تولدت به غلط روز دختر است

در اصل روز آمدنت روز خواهر است

شادند از حضور تو اهل جهان ولی

خوشحالی امام رضا جور دیگر است

امشب به اعتبار روایات مانده ام

میلاد توست یا شب میلاد کوثر است

وقتی پس از کریم تو تنها کریمهای

اسم تو با امام حسن حاصلش زر است

از هر چه بگذریم نشد بگذریم از این

از خواهری که این همه عشق برادر است

دریاچهی نمک سندش؛ بین اهلبیت

آری طعام سفرهی تو با نمکتر است

پس قلب این کویر به شوق تو میتپد

وقتی که کوه خضر برای تو منبر است

امشب حساب کرده ام از خانه تا ضریح

به نیت امام رضا هشت تا در است

با این حساب باز دل بیقرار من

آهوست توی مشهد و در قم کبوتر است

جمع دل من و دل هر کس به غیر تو

در بین صحن آینه جمع مکسر است

"ما را سریست با تو که گر خلق روزگار

دشمن شوند" هدیهی ما باز هم سر است

جای بقیع و آنهمه قبری که خاکی است

دیدم در این حرم چقدر سنگ مرمر است

او هم شبی شبی درست پدر را ندیده است

معصومه هم رقیه موسیبن جعفر است

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها