به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع پرس، روز شنبه، هفدهم مرداد ماه سال 1377 هجری شمسی (هشتم آگوست 1998 میلادی) خبری هولناک در سراسر جهان منتشر شد.
شهر مزار شریف مرکز استان بلخ در شمال افغانستان به دست طالبان سقوط کرد؛ کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در این شهر مورد حمله نیروهای طالبان قرار گرفت؛ در این حمله، دیپلماتهای ایرانی و "محمود صارمی" مسئول دفتر خبرگزاری جمهوری اسلامی در مزار شریف به شهادت رسیدند.
این خبر وحشتناک، بسیاری از ناظران را در شوک فرو برد و ملت ایران را محزون ساخت. مقامات وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران گروه طالبان را که تقریباً بر تمام افغانستان تسلط اقتصادی، سیاسی و نظامی داشت مسئول عدم تأمین جانی دیپلماتها و مسئول دفتر خبرگزاری رسمی دولتی خود اعلام کرد و از آنان خواست که مجرمان را بازداشت کنند و هرچه سریعتر پیکرهای مطهر این شهدا را به کشورمان عودت دهند ولی آنان با وقت کشی و اهمال سعی در ختم ماجرا از طریق مرور زمان نمودند؛ حتی پس از آن ماجرا گروه ارتجاعی طالبان، بارها اقدام به ایجاد برخورد، درگیری و تجاوز به مرزهای شرقی کشورمان نمود؛ با این خیال که ضمن حفظ موضع سیاسی خود در مقابل خواسته های به حق جمهوری اسلامی ایران اقدام به نمایش قدرت نظامی و دیکته سیاستهای منطقه ای شیطان بزرگ به ایران از طریق یادآوری دوباره احتمال نبرد میان دو دولت نماید.
اینگونه اقدامات نابخردانه طالبان تا جایی پیش رفت که صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران خبر درگیری در نوار مرزی میان دو کشور در مناطق تایباد و نهبندان را که حدود سه ساعت طول کشیده بود و واحدهایی از لشکر 5 نصر خراسان در آن تبادل آتش و درگیری شدید حضور موفق و غیرتمندانه ای داشتند را علنی کرد.
حال می بایست با خون به ناحق ریخته شده فرزندان مان چه می کردیم؟! باید به تقاص خون آنان اقدام به اجرای عملیات آفندی در افغانستان می کردیم و با ساقط کردن حکومت مرتجع طالبان –که چهره اسلام را مخدوش می ساخت - دست استکبار را از مجاورت مرزهای خود قطع می کردیم یا با سکوت و لبخندهای دیپلماتیک از آنان تشکر هم می کردیم؟!
نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران، بر اساس مأموریت ذاتی خود ( دفاع از حریم کشور و دستاوردهای انقلاب اسلامی) اقدام به تمرکز قوا و اجرای مانورهای نظامی گسترده در منطقه کردند.
این نمایش قدرت جمهوری اسلامی ایران در آن مقطع زمانی به نوبه خود توانست صحت فرضیه بازدارندگی بر پایه قدرت نظامی و حمایت مردم از حاکمیت را اثبات نماید.
چند روز پس از این حوادث، دولت مرتجع طالبان مجبور شد مسئولیت شهادت دیپلماتهای ایرانی و مسئول دفتر خبرگزاری جمهوری اسلامی در مزار شریف را بر عهده بگیرد و پیکرهای مطهر آن شهدای والا مقام را به کشورمان عودت دهد.
شهادت مظلومانه دیپلماتها و مسئول دفتر خبرگزاری جمهوری اسلامی در مزار شریف را نمیتوان صرفاً نتیجه خشونت طلبی یک گروه خود سر از مجموعه طالبان مستقر در افغانستان به حساب آورد؛ زیرا بر اساس شواهد و قرائن موجود افرادی که وارد مزار شریف شده بودند پس از در دست گرفتن کنترل اولیه شهر یک نفر را دستگیر نمودند و از وی نشانی محل کنسولگری جمهوری اسلامی ایران را جویا شده بودند؛ این در حالی است که طالبان افغانستان یک سال پیش به آن منطقه هجوم برده و آنجا را تصرف کرده بودند؛ اگر طالبان افغانستان در صحنه میدانی می خواستند اقدام به چنین کاری بکنند نیاز به راهنما در منطقه نداشتند.
طالبان افغانستان، یک بار در سال 1376 توانسته بودند وارد شهر شوند ولی با دفاع جانانه مردم از رزمندگان جبهه متحد مجبور به عقب نشینی شده بودند.
وحید مژده، کارشناس امور افغانستان پنج سال پیش در گفتگو با خبرگزاری جمهوری اسلامی اظهار داشت که عده ای از نیروهای طالبان از افراطیون پاکستان بودند که از داخل افغانستان از نظر پرسنلی تغذیه و حمایت می شدند؛ در میان آن گروهی که به مزار شریف هجوم بردند چند نفر از نیروهای پاکستانی حضور داشتند که دست به این جنایت هولناک زده بودند. وی معتقد است که طالبان با اینگونه اقدامات، قصد کشاندن ایران را به یک جنگ تحمیلی طولانی مجدد داشتند که با درایت و سیاست مقامات ایرانی آن جنگ خانمانسوز رخ نداد و تمام حامیان منطقه ای و فرامنطقه ای آنان را نیز متحیر ساخت.
خویشتنداری جمهوری اسلامی ایران و همزمان اجرای اقدامات بازدارندگی گسترده در نوار مرزی با آن کشور، سبب شد که هم طالبان فکر سرپیچی از خواسته های به حق ملت ایران را از سر بیرون کند و هم دست از اقدامات تحریک آمیز و تجاوز کارانه خود بردارد.
با گذشت هجده سال از این جنایت عظیم ضدبشری هنوز جامعه به اصطلاح بین المللی در سکوت فرو رفته است و جناب دید بان حقوق بشر گویا خواب تشریف دارند که تا کنون حتی یک بار هم کشتار ایرانیان و سایر مظلومان عالم در سراسر جهان را محکوم نکرده اند؛ مگر آنکه برایشان منفعتی در پی داشته است.
چنین به نظر می رسد که رهبر معظم انقلاب اسلامی مسئولان کشور را به بردباری و هوشیاری صد در صد فرا خوانده باشند و از سوی دیگر جهت تأدیب طالبان مرتجع به نیروهای مسلح دستور اجرای اقدامات بازدارنده گسترده را در طول نوار مرزی با افغانستان داده باشند.
اینگونه اقدامات تحریک آمیز طالبان پازل توطئه های دشمنان انقلاب اسلامی را چنین تکمیل می کرده که نوکران استکبار در خاور میانه و شبه قاره هند قصد داشتند با ورود جمهوری اسلامی ایران به یک جنگ تحمیلی دوباره ضمن شناسایی توان رزمی قوای مسلح ایران، دولت ایالات متحده آمریکا –به فرموده امام راحل ( ره ) شیطان بزرگ - را به تشدید فشارها علیه جمهوری اسلامی ایران از طریق اجماع بین المللی ترغیب نمایند ولی بصیرت و تدبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی و فرماندهی معظم کل قوا حضرت آیت الله خامنه ای مکر آنان را به خودشان باز گرداند.
با این همه هنوز یک پرسش بی جواب باقی مانده و آن این که چطور وقتی سایر کشورها بر اساس اطلاعات صحیح به این نتیجه می رسند که یک کشور جهت ادامه اقدامات دیپلماتیک امن نیست، در کمترین زمان ممکن اتباع و دیپلماتهای خود را از آن کشور فرا می خوانند ولی این عدم تأمین جانی دیپلماتهای کشورمان پس از انقلاب از زمان شهادت شهید لواسانی در لندن آغاز شده، با ربوده شدن چهار دیپلماتمان در بیروت ادامه یافته، با شهادت دیپلماتهای ایرانی و مسئول دفتر خبرگزاری جمهوری اسلامی در مزار شریف تشدید شد و متأسفانه بدون عبرت گرفتن از این وقایع پس از اشغال عراق توسط قوای ائتلاف بار دیگر پنج نفر از کارکنان کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در اربیل، به همراه دو مستند ساز توسط آمریکاییها به اسارت درمیآیند؟ باید از مقامات دستگاه دیپلماسی و دبیر شورای امنیت ملی وقت پرسید که پس شما با وجود آن همه شواهد و قرائن و گزارشهای ارسالی توسط خود افراد مستقر در کنسولگری چه می کردید و چرا دستور خروج از محل کنسولگری را ندادید؟
انتهای پیام/ 171