گروه حماسه و جهاد دفاع پرس:«محسن معاذی» از پیشمرگان مسلمان کرُد پاوه و برادر شهید «عبدالکریم معاذی» است. معاذی خود و برادر شهیدش در مقاطع تاریخی و حساس در پاوه حضور داشتند و از مدافعان شهر بودند. شهید معاذی نیز اولین جانباز حمله ضد انقلاب به پاوه بود که از ناحیه دست مجروح شد.
«معاذی» در گفتوگو با خبرنگار اعزامی دفاع پرس به راهیان نور غرب و شمالغرب کشور با اشاره به جنایات ضد انقلاب در پاوه گفت: سه عامل مهم باعث عدم سقوط پاوه در مرداد سال1358 شد؛ اول مقاومت و ایثار مردم پاوه، دوم حضور دکتر چمران و سوم فرمان حضرت امام خمنی(ره) پاوه را از چنگ گروهکها نجات داد.
«اصغر وصالی» به همراه گروه «دستمال سرخها» 24مرداد 1358 وارد پاوه شدند؛ تعداد گروه آنها حدود 35 نفر بود؛ که در درگیرهای با ضد انقلاب 25 نفرشان شهید و تعدادی نیز مجروح شدند.
یک روز بعد یعنی 25 مرداد شهید چمران وارد پاوه شد؛ پس از بررسی اوضاع میخواستند به کرمانشاه بروند؛ مردم از شهید چمران خواستند تا در پاوه بماند و ایشان موافقت کرد. چمران اصلاً با گروهکها مذاکره نکرد. قسمتی که در فیلم «چ» تحت عنوان مذاکره شهید چمران با گروهکها نمایش داده شد، واقعیت ندارد. این فیلم بیشتر در وصف شهید «اصغر وصالی» است. چمران تلاش کرد تا بتواند بدون جنگ و خونریزی به محاصره پاوه پایان دهد؛ اما این اتفاق رخ نداد.
سپهری استاندار کرمانشاه، حاجی آخوند کرمانشاهی و شفیعی فرماندار پاوه به همراه فرمانده ژاندارمری استان کرمانشاه و سرهنگ کریمی فرمانده هنگ ژاندارمری پاوه به غار قوریقلعه رفتند، تا صحبت کنند و توافقی انجام دهند، اما موفقیتی حاصل نشد. حدود 12هزار نفر از گروهک ضد انقلاب در نزدیکی پاوه تجمع کرده بودند و هر 5 دقیقه یک بار حجم زیادی از رگبار مسلسل را به روی شهر و مردم میگرفتند.
همه کسانی که در شهر مانده بودند یکدست طرفدار نظام بودند. تعداد زیادی از مردم در شهر مانده بودند. آن زمان جمعیتی بالغ بر 5 هزار نفر از شهر پاوه و برخی از روستاهای اطراف که مورد حمله قرار گرفته بودند به پاوه مهاجرت کرده بودند؛ برخی با اسلحههای شخصی، تبر، چوب و... برای دفاع از شهر آمده بودند و عدهای به اجبار همراه ضد انقلاب شده بودند.
چمران دو هفته در پاوه ماند. در ساختمان ژاندارمری «محمدعلی ذوالفقاری» که از بچههای تیپ نوهد بود کار فرماندهی را بر عهده گرفت.
ترس و وحشت به قدری در شهر فراگیر شده بود که نمیتوانستیم شهدا را در قبرستان شهر دفن کنیم. اگر پشتیبانی مردم نبود 350 نفر نمیتوانستند در برابر 12 هزار ضد انقلاب مقاومت کنند. همان زمان با اینکه شهر در محاصره بود ضد انقلاب جراًت نمیکرد وارد شهر شود.
خانه پاسداران، هلال احمر و پاسگاه ژاندارمری سه نقطهای بود که در دست نیروهای مردمی و پاسداران بود و تا آخر سقوط نکرد. نیروهای ضد انقلاب داخل شهر نشده بودند و اول شهر پمپ آب شهر را به آتش کشیدند تا مدافعین را در تنگنا قرار دهند. محاصره شهر پاوه از 20 مرداد شروع شد و تا 26 مرداد ادامه پیدا کرد.
حاج عزت سابقی، محمدجمیل صافی پور، درویش امین مرادی، حاج محمدناصر ضیائی، حاج غلامرضا معاذی، طاهر عبداللهزاده و نجیب پیرانویسه بعد از مدتی فعالیت در کمیته انقلاب، هسته اصلی سپاه را تشکیل دادند. محمدعلی ذوالفقاری سال 58 فرمانده سپاه شد؛ بعد از او غلامحسین عبادی و سپس ناصر کاظمی و شهید همت و متوسلیان به سپاه پاوه آمدند.
وقتی شهید همت در پاوه مسئول روابط عمومی و فرهنگی شد، ساختمان کوچک آموزش پرورش را بهعنوان واحد فرهنگی تجهیز کرد. فعالیتش را در تجهیز نمازخانههای مدارس شروع کرد. با بودجههایی که از سپاه میگرفت تمام نمازخانههای ابتدایی و متوسطهی پاوه را موکت میکرد.
وقتی شهید همت ازدواج کرد جنگ شروع شد؛ شهید ناصر کاظمی به مناطق مختلف کردستان مثل مریوان، سردشت و سقز و... میرفت؛ که در همین مناطق هم به شهادت رسید. شهید همت فرمانده سپاه شد.
وقتی شهید همت فرمانده سپاه پاوه بود یک روز به همراه 12 نفر از برادران پاسدار برای سرکشی از منزل یکی از شهدای پاوه رفتیم. مینیبوس حامل تعدادی از پاسداران با مین کار گذاشته شده توسط ضد انقلاب برخورد کرده و 7 نفر از آنها به شهادت رسیده بودند؛ که یکی از آنها شهید بهزادی بود. شهید همت وقتی وضع خانه شهید را دید که با وجود سه بچه کوچک، قالی و حمام هم ندارند در منزل شهید شروع به گریه کرد و همه پاسدارها از این صحنه منقلب شدند.
همسر شهید مقداری نان و کره و چای برای ما آورد و تعارف کرد. بعد از یک ساعت از خانه بیرون آمدیم و به طرف سپاه رفتیم. فردای همان روز شهید همت از پول شخصی خودش 2 قالی 6 متری بافت اردکان یزد خریداری کرده بود و به من زنگ زد و گفت یک ماشین تهیه کن به منزل شهید بهزادی برویم.
شهید همت با اینکه فرمانده بود، خاکی و سادهزیست بود. همیشه خودش موکتها را روی دوشش میگذاشت و به مدرسهها میبرد. مردم همت را دوست داشتند.
مردم پاوه بهطور ویژه «شهید ناصر کاظمی» را دوست داشتند. شهید کاظمی در پاوه به «کاک ناصر» معروف شده بود. مدتی بود من شهردار پاوه بودم. محمدعلی ژاله یکی از اهالی پاوه بود که در روستای خانقاه زندگی میکرد. ژاله مدتی بود گاوداری تاسیس کرده بود؛ اما مشکل آب داشت. یک روز ژاله برای حل مشکل آب گاوداری به سراغ شهید کاظمی رفته بود. شهید کاظمی وقتی گاوداری را دیده بود به من دستور داد تا از طریق آب شهرپاوه مشکل گاوداری را حل کنم.
هرگاه مردم بومی منطقه برای تأمین علوفه گاو و گوسفندهایشان مشکل داشتند شهید کاظمی برای رفع مشکلاتشان وارد عمل میشد. بارها پیش آمده بود که شهید کاظمی برای تأمین علوفه مردم دامدار به شهرهای اطراف میرفت و مقدار زیادی علوفه خریداری میکرد و به مردم میداد.
شبی که چمران در پاوه بود چند ساعت در کنار او بودم. ضمن اینکه مثل شیر نترس بود و به بچهها دلداری میداد، اما هر لحظه «انا لله و انا الیه راجعون» میگفت. قبل از فرمان حضرت امام(ره) همگی ناراحت و مایوس بودیم؛ دشمن در 20 متری ما بود. وقتی پیام را از طریق رادیوهای تکموجی شنیدیم مثل گل شکفتیم و بر دشمن غلبه کردیم.
انتهای پیام/ 121