به گزارش خبرنگار اعزامی دفاع پرس به راهیان نور غرب و شمالغرب، «صنعان درویشی» یکی از مبارزین و مدافعان شهر پاوه در جریانهای مرداد 1358 است که دوش به دوش نیروهای بومی، نیروهای کمیته و گروههای غیر بومی از سقوط شهر جلو گیری کرد. درویشی پس از شکسته شدن حصر پاوه جذب کمیته انقلاب و سپس سپاه پاسداران انقلاب شد و مدتی بعد عملیاتهای زیادی را به فرماندهی شهید «ناصر کاظمی» به همراه گروه ضربت انجام داد.
این نیروی مدافع شهر پاوه درباره چگونگی ورود به مبارزات انقلابی به خبرنگار ما گفت: اوایل انقلاب زمانی که در سنندج درگیری بود ما مشغول انجام خدمت سربازی بودیم. یک سال سرباز بودیم تا اینکه انقلاب پیروز شد و از ادامه خدمت معاف شدیم. یک هفته بعد از اینکه خدمتم تمام شد جذب کمیته انقلاب شدم. شناخت زیادی از امام (ره) و مسائل انقلاب نداشتم اما همین حرف امام (ره) که فرمودند «انقلاب متعلق به شما مردم است» ما را جذب و علاقمند ایشان و انقلاب کردهبود. ما از همان اول طرفدار شاه و رژیم پهلوی نبودیم.
در جریان محاصره پاوه توسط گروهکها و ضد انقلاب ما در ساختمان پاسداران مشغول دفاع بودیم. بعد از پیام امام خمینی (ره) ضد انقلاب عقب نشینی کرد و تکتک روستاهای اطراف پاوه پاکسازی شد. چند وقت بعد خبر رسید که شخصی به اسم «ناصر کاظمی» به عنوان فرمانده سپاه و فرماندار پاوه انتخاب شدهاست.
اولین برخورد ما با شهید کاظمی در مقر نگهبانی سپاه در ابتدای شهر، جلوی بیمارستان بود. تا نزدیک بیمارستان دست نیروهای انقلاب بود و مابقی دست گروهکها بود. واقعاً کاظمی مرد با وجدان و با شرافتی بود. اگر نیروهایش نان و آب میخوردند او هم همین غذا را میخورد. اصلاً کسی باور نمیکرد شهید کاظمی فارس و غیر بومی است؛ با همه رفیق بود و شوخی میکرد.
فرماندار با مردم دوست بود و مردم هم او را دوست داشتند. با اینکه گروهکها در اوج فعالیت خودشان بودند اما بیشتر مردم منطقه فرماندار را دوست داشتند. کسی باور نمیکرد کاظمی از تهران آمدهباشد. او پا به پای پاسداران کُرد بومی در درگیری با گروهکها شرکت میکرد. همه فکر میکردند از اهالی کردستان است. شهید کاظمی همیشه هم پای نیروهایش بود.
پاسدارها با دل و جان برای کردستان جنگیدند و فرماندهان شجاعانه مبارزه میکردند. در روزهایی که 2 روز تمام حتی نان خوردن هم نداشتیم، شهید کاظمی همپای ما در کوههای پاوه میجنگید. آن روزها به قدری کم به خانواده سر میزدیم که بچههایمان ما را نمیشناختند. ماه به ماه در کوهها بودیم. همه عملیاتها را باید پیاده میرفتیم و جاده و ماشین مناسب برای عبور و مرو نبود به همین خاطر همیشه باید پیاده روی میکردیم.
دو سال در دوره فرماندهی شهید «ناصر کاظمی» معاون گروهان گروه ضربت بودم. تمام روستاهای منطقه را یک به یک پاکسازی میکردیم.
تعدادی از جوانان محکم و قوی را برای گروه ضربت انتخاب کرده بودیم. «سراب هوری» مقر گروه ضربت بود. ماموریت ویژه ما مقابله با گروهکها بود. هر جا آنها بودند باید خودمان را برای مقابله آماده میکردیم. گروه ما در همه مناطق عملیات انجام میداد؛ کامیاران، مریوان، کرمانشاه، پاوه، بانه و سنندج از جمله مناطقی بود که ماموریتهای زیادی را انجام داده بودیم. هر جا «گروه ضربت پاوه» ماموریت پیدا میکرد پیروز بود. ضد انقلاب از اسم گروه ما ترس داشت و هر زمانی خبر پیدا میکرد ما هستیم فرار را بر قرار ترجیح میداد.
زمانی که ضد انقلاب «نوسود» را تصرف کردهبود، گروهان ضربت به فرماندهی «شهید ناصر کاظمی» ماموریت پیدا کرد تا برای کمک به مردم به نوسود برود. در کوههای منطقه نوسود محاصره شدیم. از گروه 100 نفره فقط هفت نفر مانده بود، نیروهای ما شهید و زخمی شده بودند. شهید کاظمی به توپخانه دستور داد تا منطقه را بزنند؛ شهید کاظمی گفت اگر توسط توپخانه خودی به شهادت برسیم بهتر از آن است که اسیر ضد انقلاب شودیم.
انتهای پیام/ 121