به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، به جرات میتوان گفت در تاریخ معاصر ایران هیچ گروه و دسته و حزبی به اندازه سازمان مجاهدین خلق (منافقین) جنایت و خیانت و آدمکشی و بمبگذاری و ترور و هواپیما ربایی و رفتارهای خلاف عقل و شرع در کارنامه خود نداشته است. بهمین دلیل است که این گروه هیچ جایگاهی حتی در بین گروههای ضدانقلاب و مخالف نظام جمهوری اسلامی هم ندارد. گروهکی که تا به حال طبق برخی آمار رسمی 12000 نفر از مردم ایران را به شهادت رسانده و جنایات بیشماری را نیز علیه مردم ایران و مردم عراق ترتیب داده است. در بخش اول این مقاله نگاهی به تاریخچه جنایت بار این گروه داشتیم و در بخش دوم و پایانی نگاهی بسیار مختصر به جنایات این گروه در جریان دفاع مقدس انداختهایم:
دلایل همکاری منافقین با صدام
طارقعزیز از جانب صدام حسین از رجوی برای دیدار از عراق دعوت کرد. رادیو ضد انقلاب صدای ایران نیز در بیست و یکم دی در گزارشی با اشاره به قصد رجوی برای انتقال ستاد تبلیغاتی خود از پاریس به بغداد، اعلام کرد که رجوی در این دیدار خواستار افزایش کمکهای مالی عراق به سازمان مجاهدین خلق شده است.
یکی از مهمترین دلایل همکاری علنی رجوی با حکومت بعث عراق را میتوان تمایل وی برای به رسمیت شناخته شدن در عرصه دیپلماتیک دانست؛ در این دوران و پس از اقدامات خرابکارانه و تروریستی سازمان در ایران، در واقع رجوی پایگاهی در داخل کشور نداشت به همین دلیل و با توجه به خوی قدرتطلبی وی، از هر طریق ممکن، نزدیک شدن به یک دولت بیگانه- که ابرقدرتها نیز از آن حمایت میکردند- و مذاکره با آن در واقع نوعی رسمیت یافتن شورای ملی مقاومت و رجوی در عرصه منطقهای و بینالمللی به شمار میآمد و رجوی تصور میکرد که از این رهگذر سریعتر میتواند به امیال قدرتطلبانه خود دست یابد.
مسعود رجوی در 17 خرداد 1365 و به دنبال امضای معاهدهای در پاریس با طارق عزیز، به بغداد رفت. پس از ورود وی، نیروهای سازمان در قرارگاههای تشکیلاتی در عراق، سازماندهی شده و با حمایت ارتش این کشور سلسله عملیاتهایی را در طول جبهههای شمالی جنگ اجرا کردند و سازمان خدمت به ارتش عراق را در بالاترین سطح ممکن انجام داد.
سران سازمان از همکاری با حکومت بعث عراق این اهداف را دنبال میکردند: از آنجا که عراق مرزهای زمینی طولانییی با ایران دارد، پس بهترین و آسانترین راه برای نفوذ عناصر سازمان به ایران به شمار میآمد؛ علاوه بر این، سازمان میتوانست با استفاده از کمکهای مالی و تسلیحاتی فراوان عراق، توان مبارزاتی خود در برابر جمهوری اسلامی را تا حد زیادی افزایش دهد.
ناگفته پیداست که دولت عراق نیز به خوبی میدانست که میتواند با استفاده از عناصر و هواداران سازمان در ایران، اقدام به اجرای عملیاتهای خرابکارانه، کسب اطلاع از اوضاع داخلی ایران و ترور شخصیتهای تاثیرگذار کرده و در نهایت اراده، پشتیبانی و مشارکت عمومی در جنگ را در بین ایرانیان تضعیف کند. این امر به خودی خود میتواند دلیلی بسیار مناسب برای حمایت همهجانبه صدام حسین از حضور مجاهدین در عراق و عملیاتهای ضد ایرانی آنان باشد. صدام سازمان را مهرهای قابل اعتماد و کارامد برای دستیابی به اهداف ماشین جنگی خود میپنداشت؛
روش منافقین در اقدامات علیه رزمندگان در جبهه ها
پس از ورود رجوی به عراق، نیروهای نظامی سازمان سلسله عملیاتهایی را در طول نوار مرزی ایران با حمایت و پشتیبانی ارتش عراق علیه نیروهای ایران در مناطقی مانند سردشت، دهلران، مریوان، سرپل ذهاب، جنوب بانه و ارتفاعات کرمانشاه اجرا کردند. در این عملیاتها تلفات جانی و تسلیحاتی فراوانی به برخی یگانها و پایگاههای پراکنده نیروهای نظامی ایران وارد شد. بر اساس آمار، این عملیاتها برای سازمان یک موفقیت محسوب میشد و با طراحی و خواست ارتش عراق و در قالب برنامههای جنگی حکومت صدام سیر صعودی داشت.
سازمان به ویژه پس از استقرار مرکزیت آن در عراق، به شیوههای گوناگون دولت بعثی عراق را برای دستیابی به اهدافش یاری میکرد، که از جمله فعالیتها و خدمات سازمان به عراق میتوان به این موارد اشاره کرد: اجرای عملیاتهای خرابکاری و ترور در داخل ایران به ویژه ترور رزمندگان و فرماندهان نظامی ایران؛ جاسوسی از فعالیتهای نظامی ایران؛ به راه انداختن تبلیغات و شایعات ضدایرانی از طریق رادیوی این سازمان در عراق به منظور تضعیف اراده و کاهش حمایت عمومی از جبهههای نبرد؛ شنود مکالمات بیسیمی و تلفنی نیروهای ایرانی؛ ارائه اطلاعات ارزشمندی درباره تاسیسات نظامی و اقتصادی ایران به سازمانهای اطلاعاتی عراق و در مواردی درگیری مستقیم و حمله به نیروهای ایرانی در جبهههای جنگ.
مهمترین خدمات اطلاعاتی سازمان به رژیم بعثی
سازمان در این برهه علاوه بر کمکهای نظامی به ارتش عراق، در زمینه اطلاعاتی نیز به دولت عراق خدمات شایان توجهی کرد که به طور کلی مهمترین آنها را میتوان تحت عناوین جاسوسی برای عراق، شنود در جبههها، بازجویی از اسیران و تخلیه تلفنی طبقهبندی کرد.
1- جاسوسی به نفع عراق:
جاسوسی را میتوان یکی از ابعاد مهم خدمات سازمان به حکومت بعثی عراق دانست. بررسیها نشان میدهد نیروهای سازمان برای جمعآوری و انتقال اطلاعات به ارتش بعثی به صورت گسترده فعالیت میکردهاند و این اقدامات نقش مهمی در تصمیمگیری و اجرای طرحهای نظامی دشمن داشته است. براساس اظهارات محمدحسین سبحانی که در گذشته از مسئولان اطلاعات و امنیت سازمان مجاهدین خلق بوده، استخبارات عراق از طریق مهدی ابریشمچی، پرسشهای اطلاعاتی ارتش عراق را در مورد شناسایی محل پلها، تاسیسات آب و برق، کارخانهها و مراکز اقتصادی و نظامی ایران با سازمان مطرح میکرده و ستاد اطلاعات سازمان پس از انجام دادن کار اطلاعاتی، پاسخها را تهیه کرده و در اختیار آنان میگذاشته است.
2- ایجاد شبکه شنود در جبههها:
نیروهای مجاهدین خلق از ابتدای جنگ اقدام به شنود مکالمات واحدهای نظامی کشور میکردند. در این خصوص مدارک مستند فراوانی وجود دارد. این قبیل اقدامات سازمان پس از استقرار در خاک عراق و با کمکهای تجهیزاتی حکومت بعث به شدت گسترش یافت، به گونهای که آنها یک شبکه شنود در جبهههای جنگ ایجاد کردند. افراد شاغل در این شبکه، به منظور کسب اطلاعات نظامی ایران، اقدام به شنود شبکههای بیسیمی و مخابراتی میکردند. آنها به دلیل تسلط کامل به زبان فارسی، گویشها و لهجههای محلی و آشنایی با فرهنگ اقوام گوناگون کشور، پیامهای ارسالشده با دستگاههای مخابراتی را رمزگشایی میکردند.
این پیامهای کشفشده توسط اعضای ارشد سازمان از جمله مهدی ابریشمچی در اختیار نیروهای بعثی قرار میگرفت. با توجه به این که در مناطق جنگی معمولا اطلاعات مهم مربوط به عملیات نظامی از جمله انتقال نیرو و تجهیزات و استحکامات، زمان اجرای عملیات و... از طریق بیسیم بیان میشد، جمعآوری این اطلاعات نقش مهمی در آمادگی عراقیها برای مقابله با حمله نیروهای خودی داشت.
3- بازجویی از اسیران ایرانی:
علیاکبر راستگو، که در گذشته از اعضای عالیرتبه سازمان بوده است، در کتاب خود در این باره نوشته است: یکی دیگر از اقدامات نیروهای سازمان کسب اطلاعات از نیروهای ایرانی بود که به اسارت درمیآمدند. افراد سازمان به دلیل کسب اطلاعات اولیه از طریق شنود بیسیم ایرانیها و اشراف نسبی به اطلاعات نظامی مناطق جنگی و نیز تسلط به زبان فارسی در تخلیه اطلاعاتی اسرا بهتر از نیروهای عراقی عمل میکردند. آنها با شکنجه اسیران، اخبار و اطلاعاتشان را تا حد امکان تخلیه و به سرویس اطلاعاتی ارتش عراق منتقل میکردند.
4- تخلیه تلفنی:
تخلیه تلفنی یا کسب اطلاعات با استفاده از تلفن، یک روش آسان، ارزان و بیخطر برای جاسوسی است. این روش با استفاده از تکنیکهای گوناگون اجرا میشود. نوارهای مربوط به مذاکرات سران سازمان مجاهدین با افسران سرویسهای اطلاعاتی عراق که پس از سقوط حکومت بعثی به دست آمد، حکایت از آن دارد که حکومت عراق امکانات مخابراتی گستردهای در اختیار سازمان گذاشته بود و آنها با استفاده از این امکانات، تماسهای تلفنی متعددی با افراد مختلف در داخل کشور میگرفتند و به جاسوسی میپرداختند.
به دستور صدام، بهترین امکانات تخلیه تلفنی در اختیار سازمان قرار گرفت؛ تخلیه تلفنی و جمعآوری اطلاعات از جبهههای جنگ، یکی از وظایف اصلی مقرهای سازمان در مناطق همجوار با ایران به شمار میآمد. راهاندازی شبکه ارتباطی بین مقرهای سازمان در عراق، نقش موثری در انتقال سریع اطلاعات به دست آمده از طریق جاسوسی و تخلیه تلفنی به سرویس اطلاعاتی عراق داشت.
جنایت منافقین در عملیات انفال در کردستان عراق
در جریان عملیاتی که به عملیات انفال کردها مشهور است،از فوریه تا سپتامبر 1988 که در استانهای کرکوک، دیاله، نینوا و صلاح الدین، اجرا شد، بیش از سه هزار روستا نابود و بیش از 182 هزار جمعیت بیدفاع از سوی ارتش و ماموران امنیتی عراق به قتل رسیدند و شهرهای حلبچه، طویلا، خورمال، سید صادق، پینجوین، قلعه دیزه، سنگ سر، جوارتا، قلاچولان و ماووت به تمامی ویران و از سکنه خالی شدند.
اتفاقی که به عنوان نسل کشی در بسیاری از کشورهای جهان پذیرفته شده و علیه آن قطعنامه صادر شد. مدتی پیش تعدادی از جداشدگان گروهک منافقین، در نامهای این عملیات را تشریح کردند و نوشتند:« بزرگترین اتحاد عمل مجاهدین خلق با دیکتاتور وقت یعنی صدام حسین در عملیات کردکشی شکل گرفت که سازمان مجاهدین آن را مروارید نامید.
دیکتاتور وقت عراق که در داخل کشورش به سرکوب قومها و اقلیتهای عراقی به طور خاص کردها پرداخته بود، در همین حال به کویت هم حمله کرد که با مقابله آمریکا مواجه شد، در این هنگام کردهای عراقی در شمال عراق که سالیان سال برای آزادی و دمکراسی جنگیده بودند فرصت را مغتنم شمردند که به دیکتاتوری یکی از دیکتاتورهای زمان پایان دهند و دیکتاتور وقت که به شدت نگران از دست دادن کنترلش بود مجبور به فرستادن نیروهای زیادی برای پاکسازی کردها به شمال عراق شد و مجاهدین همانطوری که همیشه سردسته اشان به وضوح میگفت که ادامه حیات خودشان را در ادامه حیات دیکتاتور عراق میدیدند، به دست و پا افتاده و به صدام وعده دادند که کردها را به مجاهدین بسپارد و او به جنگ کویت بپردازد و خودش را درگیر پاکسازی کردها نکند.
بلافاصله مسعود رجوی و مریم قجرعضدانلو فرمان حمله به کردها را صادر کردند و حتی در فیلمهایی که هنوز در داخل خود سازمان موجود است، مریم قجرعضدانلو فرمان داد تا کردها را با تانکها زیرگرفته و از هدردادن گلوله جلوگیری شود. درفیلمهایی که بعد خود سازمان آنها را از بین برد، کردهایی را نشان میداد که با لباسهای کردی در زیر تانکهای مجاهدین له شده بودند، دختران جوان و کودکانی که بر اثراصابت گلوله نقش زمین شده بودند.»
منبع: روزنامه جمهوری اسلامی