بازتاب قیام خونین 17 شهریور در رسانه‌های خارجی

روزنامه لوموند طی گزارشی اعتراف کرد که برنامه کشتار مردم در 17 شهریور، قبلاً از سوی رژیم پهلوی در دستور کار نظامیان قرار گرفته بود.
کد خبر: ۹۹۷۰۰
تاریخ انتشار: ۱۷ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۸ - 07September 2016

بازتاب قیام خونین 17 شهریور در رسانه‌های خارجی

به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، آنچه که به دنبال قیام 17 شهریور 57 و شدت کشتار و اعمال بیرحمانه رژیم منحوس پهلوی اهمیت یافت، بازتاب این قیام در سراسر جهان بود. در بیشتر کشورها و مطبوعات و رسانهها، برای مدت زمان مدیدی این اخبار دلخراش در رأس سایر اخبار و مطالب قرار داشت؛ البته باید به این مسئله نیز اشاره شود که در بیشتر موارد رسانهها و مطبوعات ریشه اصلی خواستههای مردم را در اخبار خود مطرح نساختند و سعی نکردند علت حوادث به وقوع پیوسته را بیابند، ولیکن انتشار اخبار مربوط به این واقعه در سراسر جهان، خود گواهی بر جنایت رژیم منحوس پهلوی در ایران بود. رژیم با مخفی کردن آمار کشتهشدگان و مجروحان واقعه، سعی کرد این رویداد را کمرنگ جلوه دهد و خود را تبرئه کند؛ غافل از آنکه با این کشتار، نه تنها مخالفین در گروهها و دستههای مختلف آرام نشدند، بلکه فعالیت خویش را گسترش دادند و به آن انسجام بخشیدند.


*** بازتاب وقایع "جمعه سیاه" در مطبوعات خارجی **

 گسترش و توسعه مبارزات مردمی و به دنبال آن کشتار بیسابقه مردم توسط رژیم پهلوی در روز 17شهریور 57 سبب شد که جراید و رسانههای خارجی با تأمل بیشتری حوادث و تحولات ایران را تجزیه و تحلیل کنند. روزنامه "لوموند" در بخش انگلیسی خود، درباره حوادث داخلی ایران چنین نوشت: «تظاهرات روز 6 سپتامبر (روز عید فطر) که در تاریخ ایران بینظیر بوده است، پایههای رژیم را لرزاند. تظاهرات روز 7 سپتامبر (پنج شنبه 16 شهریور) سیلی محکمی به صورت شاه بود، زیرا روز قبلی شاه به مسئولین برقراری قانون و نظم امر کرده بود که از همه قدرت ممکن برای جلوگیری از تظاهرات غیر قانونی استفاده کنند.»


میتوان از این گفتار نتیجه گرفت که وسعت و پیشروی مبارزات مردمی موجب شد، رژیم احساسی خطر کند و در صدد مقابله جدی برآید. به دنبال همین تفسیر، مجله "نیوزویک" در مصاحبهای که در تاریخ 25 سپتامبر با محمدرضاپهلوی انجام داد، چنین نوشت: «فکر میکنم هفته پیش، روز پنجشنبه (۱۱ شهریور) در موقعیت سختی قرار داشتیم و سقوط، خیلی نزدیک بود. مردم حدود قانون را رعایت نمیکردند و کوچکترین توجهی به اخطارهای دولت نداشتند. و باید به این حقیقت اعتراف کرد که آنها میتوانستند هرچه را که بخواهند به دست آورند».

روزنامه "لوموند" نیز در بخش دیگری از گزارش خود مینویسد: «آنچه را که روزها با وحشت در انتظارش بودیم؛ فرارسید. تهران و 11 شهر دیگر صبح روز جمعه، هشتم سپتامبر، چشم خود را به روی حکومت نظامی باز کرد. به دنبال انعکاس موفقیت تظاهرات دوشنبه 6 سپتامبر و پیروزی واقعی سازماندهندگان راهپیمایی طولانی هفتم سپتامبر که به رغم ممنوعیت اجتماع از طرف دولت توانستند جمعیت عظیمی را که محافظهکارترین ناظران، عده آنها را بیش از یک و نیم میلیون رقم زدند، گرد هم جمع کنند. حکومت مجبور بود از خود عکسالعملی نشان دهد وگرنه آبرویش بر باد می رفت.»

«دولت در صبح روز جمعه حکومت نظامی اعلام و [به دروغ] ادعا کرد که: "این تظاهرات برخلاف دستور مراجع تقلید و مخالف حکومت و قانون اساسی است و تظاهرکنندگان میخواهند خونریزی به پا کنند. این نیز کاملاً مشخص و معلوم است که این توطئه از طرف نیروهای بیگانه طرحریزی شده و آزادیهای فردی و استقلال ملی ما را به خطر انداخته و میخواهد مانع رشد و حرکت ایران شود و دولت نیز که تنها مجری و مسئول قانون اساسی است؛ برای 6 ماه در شهرهای تهران، تبریز، قم، اصفهان، آبادان، اهواز، مشهد، شیراز، قزوین، کرج، کازرون و جهرم اعلام حکومت نظامی می کند. عبور و مرور از ساعت 9 بعد از ظهر تا بامداد روز بعد قدغن است و هرگونه تظاهرات و اجتماع ممنوع اعلام می شود."

همین روزنامه به دنبال این گزارش، تصویری از میدان ژاله را ارائه میدهد که براساس آن گویی برنامه کشتار مردم از طرف رژیم، قبلاً در دستور کار نظامیان قرار گرفته بوده است: «روز جمعه صبح، وسایل نقلیه سنگین نظامی در شاهراهها و نقاط حساس پایتخت مستقر شدند. سربازان کلاه خود بر سر، آنچنان که گویی برای شلیک کردن مصمم هستند اسلحههای خودکار خود را به سوی رهگذران نشانه گرفتند. شب قبل از روز جمعه، تعداد قابل ملاحظهای از سربازان عملاً، تمام قسمتهای میدان ژاله را با تجهیزات کامل محاصره کرده بودند. قرار بود در همین میدان برنامه روز جمعه 8 سپتامبر انجام شود. با وجود برقراری حکومت نظامی، در صبح زود روز جمعه بیش از 5 هزار تظاهرکننده، در حالی که سینههایشان را شجاعانه به روی توپ و تانک و گلولهها سپر کرده بودند؛ در مقابل سربازان جمع شدند. صدای تیراندازی از منطقهای که وسایل تسلیحاتی راه را سد کرده بودند، شنیده شد اجازه ورود را به هیچ کس نمی دادند.»

مجله هفتگی "گاردین" نیز در تاریخ 17 سپتامبر در همین زمینه نوشت: «ارتش به طرف خیابانهای کشور سرازیر شده است، در حالی که ظاهراً اجازه کشتار و قتل عام را نیز دارد. سربازان عصبانی به دلیل فقدان تربیت و تجربه، تظاهرکنندگانی را که کوچکترین اطلاعی از محدودیتها و ممنوعیتها نداشتهاند، به رگبار مسلسل بستهاند. سربازان خیابانها را بسته و سپس هرزگی کرده و در یک عمل وحشیانه به روی مردم آتش گشودهاند. آنچه که ایران را به این داستان غمناک کشیده است، افزایش ترس و وحشت از جنبش آزادیخواهی ایران و سرگردانی شاه در انتخاب یکی از دو راه امتیاز دادن و یا تحت فشار قرار دادن مخالفین و این نشاندهنده بیثباتی حکومت است.»

به دنبال کشتار روز جمعه، بعضی از جراید سعی کردند تا دلیل وقوع این واقعه را شناسایی کنند و علت آن را دریابند. عدهای دولت و عدهای محمدرضا پهلوی را عامل اصلی این کشتار وحشیانه میدانستند. روزنامه "لوموند" در بخشی از گزارش خود چنین مینویسد: «منابع نزدیک به کاخ، در صبح روز جمعه توضیح دادند که تصمیمات حکومت در مورد سیاست آزادیبخشی که 10 روز پیش آغاز شد، تغییری نخواهد کرد. ولی لازم بود در آن روز به هر قیمتی که شده توطئهای را که میرفت مملکت را به نابودی و در انتها به آنارشیسم بکشد؛ در نطفه خفه کنیم...» همین روزنامه در قسمت دیگری از گزارش خود چنین مینویسد: «کشتار عظیم "جمعه سیاه" تهران، بیهیچ تردیدی معلول سیاست آزادیبخشی است که از طرف کابینه "شریف امامی" اعلام شد.»

مجله "گاردین" در تاریخ 17 سپتامبر سعی میکند با یک تحلیل سطحی، پیری و مسن بودن محمدرضا پهلوی را عامل غفلت از اوضاع داخلی ایران و به موازات آن اقداماتی نظیر واقعه "جمعه سیاه" معرفی کند. این مجله در اینباره چنین مینویسد: «اکنون این سؤال مطرح است که شاه با وضع سیاسی جدیدی که به قیمت خون ریختهشده بر سطح خیابانهای تهران، اصفهان، شیراز، آبادان، شهر مذهبی قم و شهر مقدس مشهد پیش آمده است؛ چه می کند؟ او به همان میزان که در انجام این کار از خود نبوغ نشان داده است، از قبول نصیحتهای مفید بیزار است. شاه دیگر پیر شده است و در مورد عادتهای مورد احترام ایرانیان کمتر دقت نظر به خرج میدهد. ذهن و درک سیاسی او کاهش نیافته است، اما قدرت قضاوت و شم برنامهریزی او نقصان یافته است و به همین دلیل به طور روزافزون خود را به دام میاندازد.»

همین مجله با اشاره به یک شانس بزرگ برای رژیم، غیر مسلح بودن تظاهرکنندگان را عنوان میکند و مینویسد: «فاجعه درست در ساعت 20: 9 دقیقه روز جمعه، در میدان ژاله اتفاق افتاد. سربازان به سوی جمعیتی در حدود 5 هزار زن و مرد جوان که به رژیم شاه معترض بودند؛ آتش گشودند، برای رژیم ایران این یک شانس بزرگ است که تظاهرکنندگان معمولا غیر مسلح هستند. در آن روز هم تظاهرکنندگان، با آرامش بسیار بر روی آسفالت خیابان نشسته بودند و شاید باورنکردنی باشد که عدهای، از برقراری حکومت نظامی که فقط دو ساعت قبل شروع شده بود؛ بی خبر بودند»

روزنامه "لوموند"، در ادامه گزارشهای خود از "جمعه سیاه" نوشت: «جریان مخالفین، نسبت به اوضاع بدبین هستند. آنان با در نظر گرفتن تمام تحلیلهای سیاسی، تصور میکنند آمریکا هرگز نباید متحدان ایرانی خود را تشویق به ادامه اوضاع کند. خبرنگاران ضمن رفت و آمد در گوشه و کنار شهر، چندین بار با ایرانیان جوانی مواجه میشدند که با خط کج و معوج در دفترهای آنها درخواست دوستی و کمک مینوشتند. تمامی این یادداشتها، یک عبارت و یک اتهام را بیان میکند، ..."کارتر" ما را گرفتار کرده است... یا... عامل گرفتاریهای ما کارتر است.»
 
روزنامههای دیگر در تحلیلهای خود، حوادث 17 شهریور را معلول سیاست آزادیبخشی رژیم دانستند. روزنامه "گاردین" در تاریخ 17 سپتامبر چنین مینویسد: «انتخاب نخستوزیر جدید، شریف امامی به منظور اجرای سیاست آزادیبخشی، با حوادث دو هفته اخیر کاملاً مربوط است. متأسفانه مخالفتها از جامعهای رنگ میگیرد که خود این جامعه پرورش دهنده آنهاست. بعد از تقریباً 30 سال سیاست بازی و سیاست زورگویی که شاه اعمال میکرد، مردم دیگر برای مصالحه و آشتی آمادگی ندارند و برای شاه مرگ میخواهند و حاضر به هیچ گونه معاملهای با او نیستند.»

مجله هفتگی "اکونومیست" نیز در تاریخ 16 سپتامبر، با تحلیلی مبنی بر اینکه هنوز امکان رهایی وجود دارد، محمدرضا پهلوی را امیدوار ساخته است: «به هر حال این دامی است که شاه هنوز میتواند خود را از آن نجات دهد. شاه به جای تکیه بر عظمت و شکوه فرهنگی و مذهبی ایران که کانون آنها در مشهد و اصفهان است؛ به بزرگی امپراطوری تخت جمشید تکیه میکند که در فرهنگ قرن بیستم وحشتناک و مهیب جلوه میکند. به جای گسترش خانوادههای روستایی ایران، به امیرعباس هویدا، نخست وزیر سابق اجازه داد اردوهای زراعی مدرن (کشت و صنعت) بسازد که نتیجهای جز نابودی روح کشاورزی و اصلاحات ارضی ایران نداشت. او ارتشی را که روزی به طور قابل تحسینی، اشاعه دانش میکرد و متشکل از سپاهیان دانش بود، تبدیل به تودههای عظیم و غیرضروری زرادخانههای تسلیحاتی کردهاست.

علاوه بر آن شاه نمیداند با طبقه متوسط هوشمندی که مدعی خصوصی او هستند و هیچ وقت ساکت نمیشوند و عامل رکود مسائل سیاسی نیز میشوند چه باید بکند، بالاتر از همه این مشکلات با مشکلی غربزدگی چه کند، با رسوایی سوء استفادههای شخصی که این روزها در جراید منعکس شدهاند، چه کند و با آن مرد مصمم، مسن، ولی بدون هیچ تردید، خدایی و مقدس، یعنی "آیتالله خمینی" که عمری را در عراق در تبعید به سر برده است چه باید بکند.»


به دنبال تمام این تحلیلها و ریشهیابیها، نکته شایان ذکر، برنامهای است که مجله "اکونومیست" برای سیستم سیاسی ایران تجویز میکند و در مقابل آن، وقایعی است که بعد از "جمعه سیاه"، تاریخ شاهد آن بود: «آنچه برای شاه شانس بیشتری باقی میگذارد، البته در صورت دوام سلسلهاش ، این است که باز هم فشار اختناق را بیشتر کند تا بتواند مجددا حاکمیت خود را با همکاری سربازان وفادارش به دست آورد.»

با یک نگاه کلی میتوان چنین نتیجه گرفت که اوضاع سیاسی ایران در دهه 50 چالش عمیقی را بین مردم و رژیم پهلوی ایجاد کردهبود. این چالش، ریشهدار و دارای سابقه بود. گفتههای بسیاری از تحلیلگران در مورد حوادث ایران که با نگاه به گذشته، همراه بوده است؛ مؤید این مطلب است که سیستم اطلاعرسانی با روش یکی به نعل و یکی به میخ، درصدد بود تا محمدرضا پهلوی را از این مخمصه نجات دهد. نکته قابل توجه این است که هیچ یک از این مطبوعات و رسانهها نخواستند به ریشه اصلی نارضایتیهای مردم پی ببرند و آنها را مطرح سازند و یا حتی حوادث برخاسته از بستر اجتماعی ایران را علتیابی کنند. حادثه 17 شهریور، تنها خون، کشته، دود و آتش نبود. 17 شهریور، نقطه اوج خواستههای مردمی بود که در مدت یک هفته به تقابل با رژیم رسید. 17 شهریور نقطه آغاز شمارش معکوسی بود که شاه، شخصاً آهنگ شروع آن را به صدا درآورد و این چیزی بود که مطبوعات و رسانه های دنیا کمتر به آن توجه کردند.

*** تحلیل رادیو "بی بی سی" از فاجعه 17 شهریور ***

پس از حوادث 17 شهریور، از میان سیستمهای اطلاعرسانی خارجی، رادیو "بیبیسی" که از ابتدا وقایع ایران را زیر نظر داشت سعی کرد تا به ارزیابی این حوادث بپردازد و تحلیل منسجمی را ارائه دهد. این رادیو، آغاز تحولات 17 شهریور را اینگونه شرح میدهد:

«دولت ایران در 12 شهر بزرگ ایران حکومت نظامی برقرار کرد. در همان ساعتهای اولیه اعلام حکومت نظامی، زد و خوردهای شدیدی در خیابانهای تهران آغاز شد. نیروهای نظامی با خودروهای مسلح نظامی، سلاحهای خودکار و گاز اشکآور به سوی جمعیت گستردهای در شرق تهران که برای مخالفت با اعلام حکومت نظامی جمع شده بودند، حمله بردند. گزارشهای اولیه حاکی از آن است که عده زیادی کشته شدهاند. هنوز اطلاع رسمی در خصوص تعداد کشتهشدگان در دست نیست. تظاهرکنندگان بدون توجه به دستور "متفرق شوید" از سوی دولت، در خیابانها میدویدند و علیه رژیم شاه شعار میدادند. دستور اعلام حکومت نظامی 6 ماهه به دنبال تشکیل جلسه اضطراری دولت، امروز صبح در اولین بولتن اخبار رادیو ایران اعلام شد.»

رادیو بیبیسی، چشم انداز آینده ایران را از دید یکی از مفسران خود این گونه تفسیر میکند: «چشمانداز ناآرامیها، آنقدر وسیع است که آرام کردن آن کار بسیار خطیری خواهد بود. در ضمن، شاه ممکن است با این خطر روبهرو شود که فرماندهان نظامی که طبق دستور وی عمل میکنند، برنامههای موسوم به اعطای آزادی را در نیابند و از اینکه در آینده برای بازگشت ثبات به ایران به جای راه حلهای نظامی از راه حلهای سیاسی استفاده شود، خشنود نباشند. چنین راهی زمانی به سوی آزادیهای سیاسی گشوده میشد که شاه میتوانست همانند سایر جوامع اسلامی در حال پیشرفت، مخالفان سیاسی طبقه متوسط خود را از متحدان مذهبی جدا سازد. مدتهاست که در ایران نیز اختلافهایی بین طبقه متوسط متمایل به موازین تمدن غربی و مذهبیون اسلامی وجود داشته است، ولی در ماههای اخیر عدهای از رهبران مذهبی و به خصوص آیتالله خمینی سعی داشتهاند این تصور را از بین ببرند که روحانیون مخالف تساوی حقوقی زنان و اقلیتهای مذهبی هستند و یا اینکه پیروزی آنها به معنای بازگشت به موازین قرون وسطی خواهد بود. به نظر میرسد که تا به حال طبقه متوسط ایران، بیشتر به حرف روحانیون گوش دادهاند تا به حرف شاه.»

منبع: پایگاه اطلاع رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی

نظر شما
پربیننده ها