بخش دوم/ برشهایی از کتاب «یک تیر و چهارده نشان»؛
غذای بچههای خط را گرفتیم که به آنها برسانیم. پس از اتمام غذاها با گلوله یک تک تیرانداز تکفیری با حالت سجده به زمین افتاد. زمانیکه او را از زمین بلند کردم، چند مرتبه دستش را به طرف جلو با حالت ادب بالا آورد. مطمئن شدم همان یک تیر و چهارده نشان شده است.
کد خبر: ۳۲۵۰۰۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۸
بخش اول/ برشهایی از کتاب «یک تیر و چهارده نشان»؛
پدر ابوالفضل میگوید: امتحان کتبی سازمان انرژی اتمی قبول شد. روزی که قرار شد برای مصاحبه حضوری بروند، مصادف با ایام حضورش در کربلا بود. پیش من آمد. گفت، «اگر به کربلا بروم، این موقعیت را از دست میدهم و اگر برای مصاحبه بروم، کربلا را. به نظر شما چه کار کنم؟»
کد خبر: ۳۲۴۴۵۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۸