خاطراتی از عملکرد واحد تعاون در عملیات کربلای ۵؛
جانباز « سیداحمد میرطاهری » گفت: وقتی خبر شهادتش آمد ما در بحبوحه عملیات بودیم. بچهها میگفتند چطور خبر را به آقای غلامی برسانیم که گفتم خودم میروم و خبر را میرسانم. غلامی در یک بنهای بود. آنجا رفتم و گفتم فلانی جمعوجور کن برگرد تهران که خیلی کار داری. حدس زد منظورم چیست و گفت پدرم شهید شده است. گفتم بله و الان در تهران به وجود شما نیاز دارند
کد خبر: ۳۸۰۴۹۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۱