اسارت
شیخ «کریم سلیمانی»:

زیر بار بیعت با «صدام» نرفتیم

می‌خواستند با «صدام» بیعت کنیم. فکر می‌کردند قرار است خوزستان را از ایران جدا کنند و می‌خواستند ما از آن‌ها پناهندگی بگیریم و شهروند عراقی شویم. لابد بعد که خوزستان را مستقل یا به عراق ملحق کردند، ما می‌شدیم عرب‌های عراقی ساکن آن‌جا! اما زیر بار نرفتیم.
کد خبر: ۳۶۲۴۱۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۲۸

بعثی‌ها به اسرای ایرانی «واکسن ضدعاشورا»‌ می‌زدند!

بعثی‌ها گاهی برای مقابله با اسرای ایرانی چند روز قبل از عاشورا و تاسوعا به آزادگان آمپول‌هایی می‌زدند که بدنشان را ضعیف و آن‌ها را دچار تب شدید، حالت تهوع و بدن درد وحشتناک می‌کرد. این آمپول‌ها میان آزادگان به «واکسن ضدعاشورا»‌ معروف شده بود.
کد خبر: ۳۶۲۳۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۲۷

معرفی کتاب؛

«خاطرات بارانی»

«خاطرات بارانی» نام کتابی است به قلم «صدیقه مودی» و «فاطمه کشتگر» که به بیان سبک زندگی همسران آزادگان و دلتنگی‌های دوران انتظار آنها پرداخته و در سال 97 به چاپ رسیده است.
کد خبر: ۳۶۲۰۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۲۶

حذف نام شهدا-11/ یادداشت

هویت شهرمان را حذف نکنید

نام‌گذاری‌ معابر به نام شهدا پس از پایان دوران دفاع مقدس تداعی‌گر یاد و خاطره آنهاست تا بدانیم هویت و امنیت امروزمان مدیون جانفشانی آنهاست.
کد خبر: ۳۶۲۰۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۲۶

دو روایت از روزهای اسارت رزمندگان ایرانی؛

ماجرای چراغ‌هایی که همیشه در بند اسرا روشن بودند/ ترسی که اسرای ایرانی از هم داشتند

اسارت فصل تلخ، اما بسیار آموزنده‌ای برای آن دسته از رزمندگانی بود که مدتی از دوران زندگانی خود را در چنگال دشمن بعثی گرفتار بودند، فصلی با ویژگی‌های خاص و منحصربه‌فرد که بزرگ‌ترین دانشگاه برای آنان محسوب می‌شد.
کد خبر: ۳۶۱۰۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۲۲

«جدیدیان» روایت کرد؛

سیراب شدن اسیر ایرانی از دستان حضرت زهرا (س)

آزاده دوران دفاع مقدس خاطره‌ای از عنایت حضرت زهرا (س) به یکی از اسرای تشنه لب روایت کرد.
کد خبر: ۳۶۱۱۵۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۱۷

با صابران عاشق-۴۲/ رحیم قمیشی روایت کرد؛

نگهبان بعثی با افتخار می‌گفت که ابوترابی را می‌شناسد

رحیم قمیشی گفت: آقای ابوترابی بین عراقی‌ها هم چهره‌ای دوست‌داشتنی بود. افسر اردوگاه ما با افتخار می‌گفت «من چندین ماه در اردوگاه ابوترابی بوده‌ام.»
کد خبر: ۳۵۹۷۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۰۸

با صابران عاشق- ۴۱/ در گفت‌وگو با دفاع‌پرس مطرح شد؛

آزاده‌ای که پس از رهایی از بند قهرمان جهان شد

یعقوب سالاری جهرمی گفت: در دوران اسارت بدنم را آمادگی را حفظ کردم و بعد از اسارت چند دوره قهرمان جهان شدم.
کد خبر: ۳۵۹۷۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۰۷

با صابران عاشق-۴۰/ رحیم قمیشی در گفت‌وگو با دفاع‌پرس:

عراقی‌ها هم امام (ره) را مقدس می‌دانستند/ آزادی و عزت‌مان را مدیون مردم هستیم

رحیم قمیشی گفت: بعد از رحلت امام، یکی از افسران بعثی از پشت پنجره خطاب به اسرا گفت «پیامبران و امامان نیز روزی از این دنیا رفتند، خمینی هم رفت.» برایم جالب بود که امام (ره) هم برای آن‌ها مقدس بود، زیرا او را با ائمه مقایسه کردند.
کد خبر: ۳۵۹۴۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۰۵

با صابران عاشق - ۳۹/ آزاده گلستانی در گفت‌وگو با دفاع‌پرس:

روز آزادی‌ام در مرز مراسم عروسی گرفتیم

یک آزاده اهل سنت دوران دفاع مقدس ماجرای بازگشت خود از اسارت و ازدواجش در مرز را روایت کرد.
کد خبر: ۳۵۹۳۹۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۰۵

با صابران عاشق -۳۸/ آزاده جمشید اوشال در گفت‌وگو با دفاع‌پرس:

اسرا من را «اتم‌چی» صدا می‌زدند/ شهید لشکری از ازدواج‌مان خوشحال شد

سیدجمشید اوشال گفت: من و شهید لشکری در اسارت مسئول برنامه‌ریزی برای مناسبت‌ها، قانونگذاری و پخش خوراک و پوشاک بین اسرا بودیم. من آنقدر دقیق تقسیم می‌کردم که به من لقب «اتم‌چی» را داده بودند.
کد خبر: ۳۵۹۲۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۰۴

با صابران عاشق-۳۷/ رحیم قمیشی در گفت‌وگو با دفاع‌پرس:

بعثی‌ها پاسدار‌ها را از اسرا جدا می‌کردند/ یک نگهبان گفت شما اسیر ما هستید یا ما اسیر شما!

رحیم قمیشی گفت: در همان روز‌های نخست اسارت ، اسرایی که پاسدار بودند را از ما جدا کردند، کسی حق نداشت نزدیک آن‌ها شود. شرایط نگهداری آن‌ها از ما هم سخت‌تر بود. یکی از اسرا به نام «ماشاالله ابراهیم» که پایش قبل از اسارت قطع شده بود، بر اثر خونریزی هما‌ن‌جا به شهادت رسید.
کد خبر: ۳۵۹۲۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۰۳

با صابران عاشق-۳۶/ رحیم قمیشی روایت کرد؛

بغضم به خاطر رفتار یک نگهبان شکست/ می‌دانم «سید شجاع» دلش با ما بود

رحیم قمیشی روایت کرد: تعدادی از اسرا را برای گفت‌وگو با مهدی ابریشمچی نماینده منافقین از آسایشگاه خارج کردند. سید شجاع (افسر عراقی) خیلی نگران آن اسرا بود. اطراف را نگاه می‌کرد و می‌گفت مواظب باید باشیم و نگذاریم کسی جذب آن‌ها شود.
کد خبر: ۳۵۸۷۷۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۰۲

با صابران عاشق -۳۵/ یک آزاده دوران دفاع مقدس روایت کرد؛

لحظه تولد دوباره اسرا

ابراهیم اعتصام گفت: اتوبوس به کندی حرکت می‌کرد. مراسم تبادل کم‌کم به ما نزدیک می‌شد، خود را در آستانه‌ی تولدی دیگر می‌دیدیم. دود اسپند و کندر در سراسر مسیر فضا را عطرآگین کرده بود.
کد خبر: ۳۵۸۳۱۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۰۱

با صابران عاشق -۳۴/ روایت آزاده عبدالله تاج‌فر؛

لحظه‌ای که اشک از چشمانمان جاری شد

یک آزاده دوران دفاع مقدس گفت: سوار بر اتوبوس به سوی مرز حرکت کردیم. گوینده رادیو ایلام با شور و شوق خاصی برنامه ورود اسرا را به شهر ایلام بیان می‌کرد.
کد خبر: ۳۵۸۱۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۳۰

با صابران عاشق-۳۳/ رحیم قمیشی روایت کرد؛

تغییر رفتار افسر عراقی با اسرا/ افتتاح زندانی که خود اسرا ساخته بودند

رحیم قمیشی نوشت: نادر می‌گفت «سید شجاع» نگهبان عراقی، انسان بسیار دلیری است. او با وجود همه خطرات به اسرا کمک می‌کرد و برای‌مان اخبار را می‌آورد، اما انتظارات بعضی از بچه‌ها به قدری از او بالا رفته بود که او نمی‌توانست برآورده کند.
کد خبر: ۳۵۸۶۹۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۳۰

سرنوشت سرگرد عراقی که به امام خمینی (ره) توهین کرده بود

سرگرد عراقی برای آن که جلوی افسر و سربازانش کمتر ضایع شود، خودش به امام اهانت کرد. با اهانت سرگرد عراقی، خون در رگ سرباز فداکار اسلام به جوش آمد و درگیری بالا گرفت.
کد خبر: ۳۴۹۲۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۳۰

امیر دریادار سیاری:

دفاع مقدس بازدارندگی بسیار خوبی برای جمهوری اسلامی ایران ایجاد کرد

معاون هماهنگ کننده ارتش گفت: دفاع مقدس بازدارندگی بسیار خوبی برای جمهوری اسلامی ایران ایجاد کرد، اما ما هیچگاه به دنبال جنگ نبوده و نخواهیم بود.
کد خبر: ۳۵۸۶۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۹

با صابران عاشق-۳۲/

هم‌بندی معلم و شاگرد در اردوگاه‌های بعثی

در میان تمام وقایعی که در اسارت رخ می‌داد، برخی هم حکایت‌های عجیبی در اردوگاه‌های بعثی داشتند. بعضی از اسرا فامیل، برادر و دوست بودند، اما رابطه «عبد ممد و احد» با دیگر اسرا تفاوت داشت. آن‌ها معلم و شاگرد بودند.
کد خبر: ۳۵۸۵۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۹

با صابران عاشق-۳۱/ آزاده «علیرضا داوری» مطرح کرد؛

روایتی از آخرین لحظات اسارت و پذیرایی از آزادگان با غذا‌های محلی

آزاده دوران دفاع مقدس گفت: نصف آسایشگاه رفته بودند. هنوز به هم می‌گفتیم خدا کند دوباره جنگ نشود و ما بمانیم.
کد خبر: ۳۵۸۴۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۸

پربیننده ها