میخ آهنین

میخ آهنین
داستان/ نسرین پرک

اگر من بودم، می‌زدم

«پرک» در بخشی از داستان خود آورده است: مرد عینکی از نگاه سخت و سرد نادر، وحشت‌‌زده موهای او را رها کرد. عقب‌عقب رفت. نادر گفت: «اگر هزار بارِ دیگر هم به‌دنیا بیایم، بازهم همین راه را ادامه می‌دهم.» مردِ قدبلند به سرباز اشاره کرد. سرباز میخ بلند آهنین را به سینۀ نادر کوبید. نادر فریاد ‌زد: «یا زهرا!» چهرۀ مقتدر و مصمم رهبرش را با امیدهای بزرگ مجسم کرد. میخ دیگری سینه‌اش را ‌شکافت.
کد خبر: ۵۳۱۴۹۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۰۸

پربیننده ها