بریده کتاب؛
«هنوز آنجا بودیم که دیدم یکسری عشایر به سپاه آمدند. سردسته آنها پیرمردی حدود ۸۰ ساله بود. کلاه لری قشقایی به سر داشت. یک کلاشینکف روی شانهاش آویزان بود و گروهی هم به دنبالش بودند که قطار فشنگ بسته بودند. همه با تفنگهای برنو و ام ۱ آمده بودند.»
کد خبر: ۵۵۱۵۷۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۴