حاج عباس علی باقری

حاج عباس علی باقری
برشی از کتاب «عباس دست‌طلا»

نه بابا! من راستی راستی می‌خواهم بروم بجنگم

حسین به من نزدیک می‌شود: می‌خواهم بروم خط!نگاهش می‌کنم. هنوز پشت لب‌هایش سبز نشده. توی چشم‌هایش دنیایی حرف دارد؛ حرف‌هایی که من ازش سر در نمی‌آورم: تو همین حالا هم توی خطی؛ خط جنگی! می گوید: نه بابا! من راستی راستی می‌خواهم بروم بجنگم.
کد خبر: ۱۹۱۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۲۷

پربیننده ها